به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، روزنامه «آفتاب یزد» با این مقدمه، میافزاید: تصویر انتخابشده برای این خبر یا مدعای بزرگ، برشی است از برنامه ماه عسل - برنامهای مناسبتی و مونولوگمحور - که به همان اندازه که پربیننده است و پرمخاطب، دربرگیرنده اعتراضات و انتقاداتی گسترده حتی در بین جوامع علمیو دانشگاهی است که فضای برنامه، نوع انتخاب میهمانان، نحوه مواجهه با آنان، سوالاتی که پرسیده میشود و... همگی برگرفته از نوعی سیاهنمایی و دست گذاردن بر احساسات و عواطف انسانی است که اگر درست برانگیخته نشود و این برانگیختگی دچار تعادل و ترمیم نشود میتواند آثار و لطمات جبرانناپذیری برجای گذارد از جمله توزیع افسردگی و غمآلودگی در جامعهای که تشنه شادی و انرژی است.
از فضای برنامه ماه عسل اگر اندکی دور شویم میرسیم به دو مقوله؛ نخست میزان کمکی که قابل تقدیر است یعنی رقم ۱۰ میلیارد تومان برای آزادی زندانیان که در نوع خود کمنظیر و قابل تأمل است. دوم بازی با چند عبارت است: «اعتماد عمومی» با «مرجعیت رسانه ملی» و این یعنی رسانه وابسته به صدا و سیما تلاش میکند چنین وانمود کند که مردم با اعتماد و اقبال به رسانه ملی این مبلغ را کمک کردهاند.
و اما یک سؤال: آیا در واقعیت چنین مسألهای صحت دارد؟
رسانه ملی که این روزها زیر شدیدترین فشارها از سوی افکار عمومی و طبقه پرسشگر جامعه به دلیل نوع پرداختن به حوادث تروریستی تهران قرار دارد نخست کوشید تا با سلسله گزارشها و مصاحبهها از شیوه اطلاعرسانی خود، به هر شکل ممکن دفاع کند و چون از آن گزارشها و مصاحبهها طرفی نبست ناگهان به ذهنش رسید که با سوءاستفاده از احساسات و عواطف انسانی - اسلامیمردم برای خود در اصطلاح نمدی حتی نیمدار بدوزد و اما این شیوه رفتاری مؤید چیست؟
از همینجا میتوان فهمید وقتی مردم از رسانه ملی روی گردان شدهاند، فقط و فقط به دلیل افت کمیو کیفی برنامهها نیست که میبینیم هنوز هم در ورزش و سرگرمی، با همه کاستیهایی که وجود دارد؛ مرجعیت با رسانه ملی است اما آیا در اخبار و تحلیلهای خبری نیز بدین گونه است؟ در بخش طنز و سرگرمیتا آنجا که ما میدانیم و شنیدهایم اعتماد نسبی و بینابینی است یعنی تا زمانی برنامهای با درونمایه طنز و سرگرمی از محدوده حرفهای خود خارج نشده، اعتماد عمومی را به همراه دارد و اما در آن هنگام که زاویه جانبدارانه گرفت مخاطب حرفهای و کارکشته خود را از دست خواهد داد مگر آن دسته از مخاطبانی که جز رسانه ملی دسترسی دیگری نداشته باشند.
بزنگاههایی وجود دارد که بررسیها را آسان مینماید؛ مثلا حادثه تروریستی تهران؛ در این بزنگاه بود که هم رسانه ملی دچار گیجی و به هم ریختگی شد هم نوع پوششها به گونهای بود که داد همه از جمله رسانههای اصولگرا و عمدتاً همسو با تفکرات سیاسی حاکم بر رسانه ملی را به هوا بلند کرد و آن پرداختن قطره چکانی به موضوعی بود که هرلحظه ممکن بود فاجعهای عظیم به بار آورد.
مردم تهران یا بهتر است بگوییم کسانی که نتوانسته بودند از رسانه ملی به اخبار قابل اعتمادی دست پیدا کنند یا خود روانه میدان بهارستان شده بودند یا با پناه بردن به تلگرام و رسانههای ماهوارهای عمدتاً عربزبان منطقه، تلاش کرده بودند حس کنجکاوی و التهابی که بدان دچار شده بودند را آرام کنند و اما چنین رسانهای چگونه مدعی است که مردم تنها در سایه مرجعیت وی کمک ۱۰ میلیاردی برای آزادی زندانیان را به تصویر کشیدهاند؟
چرا ماه عسل؟
رسانه ملی میگوید مردم با مرجعیت وی برای آزادی زندانیان دست به جیب شدهاند. اگر اینچنین است و صدا و سیما به این ادعای خود ایمان دارد، چرا ماه عسل؟ چرا احساسات و عواطف انسانی؟ چرا در کنار برانگیختگیهای احساسی؟ زیرنویس میکرد فلان تعداد زندانی داریم و فلان میلیارد تومان نیاز است به این شماره حساب واریز شود.
ایرانیان را ملتی میدانند پاک، مهربان، احساساتی، سرشار از مهربانی و عاطفههای بکر و زلال، متاثر از آموزههای انسانی ـ اسلامیو همیشه در خدمت همنوع. چرا به خود اجازه میدهیم پاکیها، مهربانیها، احساسات، عواطف و... را این گونه ناجوانمردانه مصادره به مطلوب کنیم؟ آن هم به چه قیمتی؟ آسیب زدن به باورهای پاک و زلال ایرانیها و آن هم برای سرپوش نهادن به اعتمادی که خود ویرانش کرده ایم؟
بانکها سالیانه بارها قرعهکشیهای فصلی به راه میاندازند، برندهای بزرگ مسابقاتی با جوایزی متنوع به نمایش میگذارند، شبکههای ورزشی با اعلام برخی شمارهها از طریف پیامک میلیاردها تومان کسب درآمد میکنند، برخی از برنامهها به دلیل برخورداری از برخی چهرهها و فضایهای انحصاری و رانتی پای همین مهربانیها را به میان میکشند و... همه اینها یعنی اعتماد داشتن به رسانه ملی؟
راستی اگر رسانه ملی باورش شده مرجعیت دارد در کسب اعتماد عمومی چرا به سؤالات کارشناسان که پرسیدهاند دلیل رویگردانی مخاطب از تلویزیون چیست، جواب نمیدهند؟ چرا فقط جامجم میگوید مردم به رسانه ملی اعتماد دارند و دیگر روزنامهها حتی روزنامههای همسو و هم جریان دست به چنین ریسکی نمیزنند؟
به باور ما این برخورد مستلزم یک عذرخواهی از تمام کسانی است که نه به دلیل اعتماد به رسانه ملی که با تکیه بر باورهای کهنی که دارند و تاثیراتی که از آموزههای دینی خود دریافت داشتهاند در یک کار عامالمنفعه بزرگ شرکت کردهاند که اگر بنابر آن ادعا بود که این اعتماد عمومی را میشد به عنوان یک پتانسیل بزرگ در خدمت بسیاری از اهداف سیاسی درآورد و چون در نمیآید یعنی مرجعیت یافتن رسانه ملی مساوی است با سوءاستفاده از احساسات و عواطف عمومی!