دکتر سامان توکلی، روانپزشک، در گفتوگو با خبرنگار سلامت خبرگزاری برنا، درباره اهمیت سلامت روان در جامعه گفت: برخورداری از سلامت روان یکی از حقوق شهروندی است و طبیعتا باید به عنوان یکی از مطالبات اولیه و بنیادین جامعه از حاکمیت تلقی شود. برخورداری از سلامت روانیکی از حقوقی است که نباید مغفول واقع شود. موضوع سلامت روان ابعاد و پیچیدگیهایی دارد که نیازمند توجه بیشتری در کشور است و علیرغم تلاشهایی که تاکنون انجام شده، هنوز نیازهای برآوردهنشده فراوانی در این حوزه وجود دارد که پرداختن به آن مستلزم فعالیتها و اقدامات بیشتری است که باید با کمک و احساس تعهد تمام بخشهای جامعه و حاکمیت انجام شوند.
وی درباره قتل «آتنا» و ارتباط آن با وضع سلامت روان جامعه افزود: اتفاق قتل آتنا که این روزها در فضای خبری و شبکهای مجازی کشور انعکاس وسیعی پیدا کرده و موجب نگرانی بخشهای مختلف جامعه و مسؤولان شده است، اتفاقی تأسفبرانگیز است که طبیعتا احساسات جامعه را جریحهدار میکند، و همه جامعه، ضمن همدردی با خانواده ایشان، به نوعی خواستار رسیدگی به این موضوع شدهاند.
این روانپزشک در ادامه افزود: اما آنچه در این میان اهمیت دارد این است که بدانیم این اتفاق و اتفاقهای مشابه دیگر که در رسانهها منعکس شدند، مواردی از جنایت هستند که به دلیل فاجعهآمیز بودنشان و به ویژه شاید چون منجر به قتل شدهاند، انعکاس بیشتری پیدا کرده است. در خبرها از احتمال آزار جنسی و قتل متعاقب آن گفته شده است و باید بدانیم که موارد فراوان دیگری از کودکآزاری به طور روزمره در جامعه اتفاق میافتند که به دلایل مختلف هیچ وقت علنی نمیشوند یا حتا ممکن است منجر به طرح شکایت و تعقیب قضایی موضوع هم نشوند. در واقع، این مورد نوک کوه یخ است و موارد فراوان دیگری زیر پوست شهر رخ میدهند که هیچ گاه به چشم نمیآیند.
توکلی خاطر نشان کرد: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت آن است که در تمام دنیا و در تمام کشورها، با هر سطحی از سلامت روانی و اجتماعی، جنایت و مواردی مشابه این اتفاق میافتند و هیچ جامعهای را سراغ نداریم که میزان جنایت در آن صفر باشد. بدون آن که آماری از میزان وقوع این اتفاقات و روند تغییرات آن نداشته باشیم، بر اساس گزارشهای موردی که رسانهای شدهاند نمیتوان حکمی درباره وضعیت سلامت روان جامعه داد. البته آمارها و گزارشهای پراکنده طوری بوده است که از مدتها قبل، صاحبنظران در زمینه آسیبهای اجتماعی هشدار دادهاند و خواستار اقدامات جدی در این زمینه شدهاند.
وی ادامه داد: شاید بتوان گفت این اتفاق زنگ خطری را به صدا در میآورد تا به هشدارهای قبلی توجه شود و از وقوع این موارد به طور انفرادی نمیتوان مستقیما حکمی در خصوص سطح سلامت روان جامعه داد. به هر حال، باید بپذیریم که در ایران هم مانند کشورهای دیگر پدیدههایی مثل کودکآزاری وجود دارد و باید به فکر راهکارهای کاهش آن بود.
AMIR, [۱۶.۰۷.۱۷ ۱۵:۵۷]
دکتر سامان توکلی، روانپزشک، در گفتوگو با خبرنگار سلامت خبرگزاری برنا، درباره اهمیت سلامت روان در جامعه گفت: برخورداری از سلامت روان یکی از حقوق شهروندی است و طبیعتا باید به عنوان یکی از مطالبات اولیه و بنیادین جامعه از حاکمیتتلقی شود. برخورداری از سلامت روانیکی از حقوقی است که نباید مغفول واقع شود. موضوع سلامت روان ابعاد و پیچیدگیهایی دارد که نیازمند توجه بیشتری در کشور است و علیرغم تلاشهایی که تاکنون انجام شده، هنوز نیازهای برآوردهنشده فراوانی در این حوزه وجود دارد که پرداختن به آن مستلزم فعالیتها و اقدامات بیشتریاست که باید با کمک و احساس تعهد تمام بخشهای جامعه و حاکمیت انجام شوند.
وی در مورد اتفاقی که برای آتنا دختر پارس آبادی رخ داد و ارتباط آن با وضع سلامت روان جامعه افزود: اتفاق قتل آتنا که این روزها در فضای خبری و شبکهای مجازی کشور انعکاس وسیعی پیدا کرده و موجب نگرانی بخشهای مختلف جامعه و مسؤولان شده است، اتفاقی تأسفبرانگیز است که طبیعتا احساسات جامعه را جریحهدار میکند، و همه جامعه، ضمن همدردی با خانواده ایشان، به نوعی خواستار رسیدگی به این موضوع شدهاند. اما آنچه در این میان اهمیت دارد این است که بدانیم این اتفاق و اتفاقهای مشابه دیگر که در رسانهها منعکس شدند، مواردی از جنایت هستند که به دلیل فاجعهآمیز بودنشان و به ویژه شاید چون منجر به قتل شدهاند، انعکاس بیشتری پیدا کرده است. در خبرها از احتمال آزار جنسی و قتل متعاقب آن گفته شده است و باید بدانیم که موارد فراوان دیگری از کودکآزاری به طور روزمره در جامعه اتفاق میافتند که به دلایل مختلف هیچ وقت علنی نمیشوند یا حتا ممکن است منجر به طرح شکایت و تعقیب قضایی موضوع هم نشوند. در واقع، این مورد نوک کوه یخ است و موارد فراوان دیگری زیر پوست شهر رخ میدهند که هیچ گاه به چشم نمیآیند.
دکتر توکلی خاطر نشان کرد: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت آن است که در تمام دنیا و در تمام کشورها، با هر سطحی از سلامت روانی و اجتماعی، جنایت و مواردی مشابه این اتفاق میافتند و هیچ جامعهای را سراغ نداریم که میزان جنایت در آن صفر باشد. بدون آن که آماری از میزان وقوع این اتفاقات و روند تغییرات آن نداشته باشیم، بر اساس گزارشهای موردی که رسانهای شدهاند نمیتوان حکمی درباره وضعیت سلامت روان جامعه داد. البته آمارها و گزارشهای پراکنده طوری بوده است که از مدتها قبل، صاحبنظران در زمینه آسیبهای اجتماعی هشدار دادهاند و خواستار اقدامات جدی در این زمینه شدهاند. شاید بتوان گفت این اتفاق زنگ خطری را به صدا در میآورد تا به هشدارهای قبلی توجه شود و از وقوع این موارد به طور انفرادی نمیتوان مستقیما حکمی در خصوص سطح سلامت روان جامعه داد. به هر حال، باید بپذیریم که در ایران هم مانند کشورهای دیگر پدیدههایی مثل کودکآزاری وجود دارد و باید به فکر راهکارهای کاهش آن بود.
وی در مورد مشکلاتی که سلامت روان جامعه را به خطر می اندازد گفت: به هر حال شواهد نشان میدهد که مشکلاتی در وضعیت سلامت روان وجود دارد که شاید رد آن را در مواردی بتوان دید که خفیفتر از چنین گزارشهایی است اما با شیوع فراوان در جامعه وجود دارد. شاخصهایی مثل میزان پایین رضایت از زندگی، میزانریزخشونتهایی که به طور روزمره در سطح شهر و جامعه اتفاق میافتند، میزان اختلالات روانی در سطح جامعه و مانند آن موضوعاتی هستند که نیازمند توجه و صرف بودجه اختصاصیو اجرای برنامههای مرتبط و مداخلات خاصیهستند، و گرچه ممکن است به اندازه موارد قتل و جنایت احساسات را برنیانگیزند، اما اثرات فراوانی در سطح جامعه دارند. به عبارتی، نباید صبر کنیم تا فاجعههایی رخ بدهند و آن وقت توجهمان به سلامت روان معطوف شود. به هر حال، آمارهای موجود در زمینه اختلالات روانی در جهان و ایران نشان میدهند که سلامت روان باید یکی از موضوعاتی تلقی شود که اولویت بالایی دارد و در سطح جامعه و حاکمیت برای آن چارهاندیشی شود.
وی در خصوص اتفاق قتل دختر پارسآبادی و راههای کاهش مواردی شبیه آن افزود: زمانی که جنایت و اتفاقی شبیه این مورد رخ میدهد، به طور معمول باید سه عامل را در نظر بگیریم. اول، بستری که چنین پدیدههایی در آن رخ میدهد؛ دوم، شخصی که مرتکب این فعل شده است؛ و سوم، فردی که جنایت بر او واقع شده و قربانی آن بوده است. و البته در مواردی که قربانی کودک باشد، عامل دیگری هم وجود دارد و آن پدر و مادر یا سرپرست کودک است. برای پرداختن به موضوع پیچیدهای مانند این مورد، نمیتوان سادهانگارانه برخورد کرد و با تقلیل دادن موضوع تنها بر فرد مرتکب تمرکز کرد. در واقع، در این موارد باید به جنبههای کلان اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی توجه داشت. میدانیم که در جوامعی که عواملی مانند فقر، بیکاری، شکاف طبقاتی، تبعیض جنسیتی، نژادی و مانند آن وجود دارد، میزان جرم و جنایت هم بالاتر است. بنابراین، اگر نخواهیم با تکبعدی دیدن موضوع و تمرکز بر همین مورد خاص کار را بر خود ساده کنیم، تا زمانی که به این مسایل کلان نپردازیم، نمیتوانیم انتظار کاهش بارزی را در این اتفاقات داشته باشیم. درباره شخصی که مرتکب این افعال میشود، باید توجه داشته باشیم که عوامل مختلف مانند ویژگیهای شخصیتی ضداجتماعی و سوءمصرف موارد و عواملی مانند آن میتوانند در بروز این رفتارها نقش داشته باشند. باید بدانیم که گرچه سطح سلامت روانی و اجتماعی در کل جامعه و سطح سلامت کلی روانی در فرد در بروز این پدیدهها نقش دارند، اما نمیتوان گفت که بین وقوع جرم و جنایت با وجود بیماری روانی در مرتکبان به آن رابطهای وجود دارد. در واقع، افراد مبتلا به اختلالات روانی بیش از آن که عامل خشونت در جامعه باشند، قربانیان خشونت هستند، و در اغلب موارد رابطهای مستقیم و علّی بین وقوع جرم و وجود اختلال روانی در فرد وجود ندارد. این نکته مهمی است که باید به آن دقت کرد. میدانیم که در هر سال حدود 24 درصد از مردم جامعهمان حداقل یکی از اختلالات روانی را تجربه میکنند، و اکثریت قریب به اتفاق آنان هیچ گاه مرتکب جنایت و خشونتی برعلیه دیگران نشدهاند و نمیشوند. انعکاس غیردقیق تصویر افراد مبتلا به اختلالات روانی در رسانهها و اخبار میتواند باعث افزایش انگ به این گروه از بیماران شود که نتیجهاش ایجاد شرم و اجتناب آنان از درمان خواهد بود.
دکتر توکلی اضافه کرد که «اما در کنار این عوامل حتما باید برای پیشگیری از این اتفاقات به عامل سوم و چهارمی که اشاره کردم، یعنی کودک و سرپرست او، توجه داشت. از طرفی میدانیم که در وهله اول دخترک معصوم پارسآبادی و در وهله بعد خانوادهاش قربانیان این اتفاق هستند و شخص مرتکب مسؤول این اتفاق است و باید بر طبق قوانین مورد مجازات پیشگیرانه قرار گیرد. اما از سوی دیگر، همان طور که گفتم به هر حال و همیشه احتمال وجود چنین افرادی در جامعه وجود دارد و بنابراین، باید کودکان و خانوادهها برای پیشگیری از این اتفاقات آموزش ببینند. متأسفانه گاهی برخورد جامعه یا گروههایی از جامعه به شکلی است که قربانی را هدف میگیرد و این باعث میشود موارد فراوانی از قربانیان هیچ وقت نتوانند برای پیگیری قضایی این مشکل یا برای گرفتن کمک از متخصصان سلامت روان اقدام کنند. حتا گاهی خانوادهها ممکن است آموزش کافی ندیده باشند و نتوانند شرایطی را فراهم کنند که اگر کودکی مورد آزار یا بدرفتاری جسمی و جنسی قرار گرفت به خانواده بگوید و از آنان کمک بخواهد. خیلی اوقات این کودکان باور نمیشوند یا ممکن است سرزنش شوند. در واقع، باید تأکید کنم که یکی از حلقههای زنجیر پیشگیری از چنین اتفاقاتی آگاهی دادن به خانوادهها و خود کودکان است.
دکتر توکلی در مورد آموزش به خانوادهها و کودکان گفت: موضوع مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که کودکان به دلیل شرایطی که دارند ممکن است قادر به تشخیص خطر نباشند یا در مواجهه با آن ندانند که باید چه کار کنند. در واقع، در اینجا محافظت از کودکان جزو وظایف سرپرست آنان است. در بسیاری از کشورها سرپرست کودک نسبت به محافظت از او وظیفه قانونی دارد و برای مثال، اگر کودک کمسنی که نمیتواند در شرایط بحرانی از خود حفاظت کند، در خانه یا ماشین یا خیابان تنها بماند، والدین از وظیفه قانونی خود در حفاظت از کودک عدول کردهاند و نسبت به کودک «غفلت» کردهاند و در این شرایط خود دولت و سازمانهای حمایت اجتماعی وارد عمل میشوند. حتا در بعضی کشورها قوانین خاصی وجود دارد که کودک تا چه سنی نباید در خانه یا ماشین تنها بماند، تا چه سنی نباید شب در خانه تنها بخوابد و امثال آن. در ایران تا چه حد درباره این وظیفه والدین به طور روشن و عینی صحبت شده و خانوادهها تا چه حد در این خصوص آموزش دیدهاند؟ آیا قوانین و دستورعملهای روشنی برای این موارد وجود دارد؟ و آیا سازمانهایی برای این منظور و حمایت از حقوق کودکان وجود دارند؟ از سوی دیگر، وظیفه جامعه و خانواده است که به کودکان آموزش بدهند تا چه طور بتوانند از خود در برابر دیگران مراقبت کنند، بتوانند از بدن خود مراقبت کنند، و بدانند که چه تماسها و رفتارهایی پذیرفته نیست و اگر اتفاق افتاد چه کار باید بکنند و به چه کسی بگویند. در این زمینه هم به نظر میرسد هم جامعه و آموزش و پرورش ترجیح داده است وارد نشود، و هم خانوادهها به دلایل فرهنکی و نیز کماطلاعی خود وارد آن نمیشوند. وقتی این عوامل و آگاهیهای محافظتکننده در کودک و سرپرست او وجود نداشته باشد، طبیعی است که احتمال آن که قربانی چنین شرایطی شوند بیشتر خواهد بود.
دکتر توکلی ضمن ابراز تأسف از این اتفاق و همدردی با خانواده آتنا، دختر پارسآبادی، گفت: موضوع سلامت روانی و اجتماعی موضوعی بسیار پیچیده است و پرداختن به آن از عهده هیچ سازمان و نهاد خاصی به تنهایی برنمیآید.
تمام جامعه و تمام بخشهای حاکمیت باید نسبت به آن احساس وظیفه و مسؤولیت کنند. برای کاهش اتفاقاتی مانند این و سایر آسیبهای اجتماعی هم لازم است به پیچیدگی این پدیدهها توجه داشت و گمان نکنیم که فقط با مجازات فرد مجرم مشکل حل خواهد شد. یکی از کارهایی که متأسفانه چنان که باید به آن پرداخته نمیشود و تسریع در مجازات باعث حذف آن میشود آن است که عوامل شخصیتی، روانی و اجتماعی فرد مرتکب و نیز ویژگیهای بافتاری که این اتفاقات در آن رخ داده و نیز در دسترس بودن عوامل محافظتکننده از سوی قربانی به طور موردی بررسی شوند تا از دل آن بتوان به الگو یا الگوهای احتمالی این پدیدهها در جامعهمان شناخته شوند، و با شناسایی عوامل خطرساز و محافظتکننده برنامههایی برای کاهش موارد بعدی اندیشیده شود. در پایان این که کتمان وجود پدیدههایی مانند کودکآزاری یا محرمانه تلقی کردن اطلاعات و آمار مربوط به آن کمکی به کاهش آن نمیکند. لازم است آمار و اطلاعات مربوط به آسیبهای اجتماعی تهیه شوند و در دسترس صاحبنظران قرار داشته باشند تا بتوان از وضعیت فعلی جامعه و روند تغییرات آن اطلاع داشت و هم برای آن چارهای اندیشید.