به گزارش خبرگزاری برنا از مشهد، سید جواد حسینی در این دیدار به سوالات کودکان تحت عنوان صندلی داغ پاسخ گفت.
مشروح پرسش و پاسخ صمیمی معاون استاندار به شرح زیر است:
رنگ کودکی شما چیست؟
قبل از پاسخ به این سوال هفته ملی کودک و همچنی روز جهانی کودک را به شما کودکان و آینده سازان مملکت تبریک عرض می کنم. رنگ کودکی من آبی است که رنگ صداقت، پاکی، صفا و صمیمیت است.
شادترین و عصبانی ترین آدم کودکی شما چه کسی بوده است؟
من سه فرزند دارم که دو تا از آنها از دوران کودکی عبور کرده اند و یکی از آنان در دوره کودکی دوم قرار دارد و شادترین فرد زندگی من همان فرزندم است که دوران کودکی دوم را در حال سپری کردن است. امروزه به دلیل گرفتاری های زندگی درگیر هستیم و هم کودکی خودمان هم کودکی فرزندانمان را فراموش می کنیم. هر زمان ما کودکان را فراموش کنیم و احساس کنیم کودکی را برای آنها فراهم نمی کنیم آدم عصبانی هستیم از این منظر روزهای عصبانی را طی می کنیم زیرا نمی توانیم با کودکانمان باشیم و کودکی را برای آنها فراهم کنیم.
از بازی های دوران کودکی تان برایمان بگویید؟
من دوران کودکی اولم یعنی تا 5 سالگی را در روستا گذراندم. مشکل ما در بحث اوقات فراغت این است که فکر می کنیم دولت باید اوقات فراغت را برای کودکان فراهم کند. آموزش اینکه خودمان اوقاف فراغت را پر کنیم ندیده ایم. در آن زمان خودمان اوقات فراغت را پر می کردیم لذا بازی های بومی و محلی که هویت و فرهنگ منطقه را تشکیل می داد می پرداختیم و یکی از بازی های آن زمان ما چوگان بازی و اسب چوبی بود.
آخرین باری که هدیه به کودک دادید کی بود و چه هدیه ای دادید؟
دیشب به کودک دو ساله ای چون روز تولدش و روز جهانی کودک بود اسباب بازی متناسب باسنش اهداء کردم که وسایل پزشکی کودکانه بود.
به آرزوهای کودکی تان رسیده اید ؟
کودکان آرزو هایی بزرگی دارند همچنان که سوالات کودکان سوالات بزرگی است. برخی می گویند پیدایش علم فلسفه به دلیل سوالات کودکانه بود. وقتی فکر می کنید به سوالات کودکان درست پاسخ دهید فلسفه شکل می گیرد.
سوالات و آرزوهای اساسی از ناحیه کودکان مطرح می شود. کودکان صلح را در جهان می خواهند، کودکان آرامش، زندگی صمیمانه پدر و مادر و شهر ایمن می خواهند. کودکان اوقات فراغت، تربیت ، دانش ، اعمال و رفتارهای منصفانه می خواهند و اینها آرزوهای بشری است که کودکان نیز می خواهند و البته آدمها همیشه عقب نگه داشته شده کاروان آرزوهای کودکی خود هستند.
تمام تلاش بشر این است که به آرزوهای کودکی دست پیدا کند و هر وقت به آن دست پیدا کند جامعه ای امن ، سالم و دوستدار انسان شکل می گیرد لذا در پاسخ به این سوال می گوییم به خیلی از آرزوی های دوران کودکی ام نرسیده ام.
از کودکان گل فروش و روزنامه فروش سر چهارراه خرید می کنید؟
من دوره ای ازعمر کودکی و نوجوانی ام را گل فروشی می کردم. 5 تابستان دوره تحصیلم را در تهران به گل فروشی مشغول بوده ام که تجربه بسیار خوبی بود. طرح کودکان روزنامه فروش نیز در سال 1379 در مشهد توسط بنده ارائه شد و با آن هم رابطه احساسی و عاطفی خاصی دارم.
آیا فقط خرید از آنها کافیست؟
پاسخم به این سوال خیر است. آنها کودکانی هستند که متأسفانه به دلیل معیشت، نیازمند هستند. در برخورد با آنان می توان دو کار انجام داد یا کمک بلاعوض به آنان کرد یا اینکه به آنها نقش داد که روزنامه فروشی در واقع دادن نقش به آنان است.
دادن نقش فرهنگی و آگاهی بخشی به جامعه از طریق فروش روزنامه به ارتقای فرهنگی آنان نیز کمک می کند. علاوه بر اینکه آنها در حال ایفای نقش خود در جامعه هستند و به دید ترحم به آنها نگاه نمی کنیم.
آخرین باری که با یک کودک بازی کردید کی بود؟ چه بازی؟
با کودکان رابطه بسیار خوبی دارم وقتی که در جمعی قرار می گیرم قبل از اینکه با بزرگترها ارتباط برقرار کنم با کودکان ارتباط برقرار می کنم. تا زمانی که سیراب از ارتباط با کودکان در نشست های خانوادگی نشوم به سراغ بزرگ ترها نمی روم زیرا وقتی با بچه ها بازی می کنم خودم آسایش و آرامش می یابم.
آیا تا بحال با کودکی کارتون نگاه کرده اید؟
بله. علاوه بر آن خودم هم کارتون نگاه می کنم، چون معتقدم اگر بخواهیم با کودکان رابطه صمیمی داشته باشیم باید زبان کودکی را بلد باشیم. کارتون فیلمی است که برای کودک ساخته می شود و می توان از طریق دیدن آن زبان کودک را فهمید و ارتباط بهتری با کودکان داشت. برای ارتباط با کودکان دستاوردهای هنری و نوشتاری مربوط به حوزه کودکان را نیز مطالعه می کنم.
خنده دارترین خاطره ای که از کودکی به یاد دارید چیست ؟
آن چیزی که از دوران کودکی به یاد انسان می ماند همه اش خاطره است چون اگر خاطره نباشد از یاد آدم می رود. در روستایی که زندگی می کردیم استخری وجود داشت که لبه باریک 300 متری داشت و عبور از آن لبه سخت بود و مهارت ویژه ای در عبور از ا ین لبه باریک داشتم و این یکی از بازی های شیرین دوران کودکی ام بود.
از عادت دوران کودکی تان الان چه چیزی با شخصیت شما همراه شده است و باقی مانده است؟
یکی از عادات بد من وسواسی بودن در دوران کودکی بود. معمولا در دوران کودکی هر نانی را نمی خورم و فقط دو سه نفر در روستا نانی که پخته بودند را قبول داشتم و می خوردم. حاضر بودم گرسنگی بکشم اما هر نانی را نخورم و لیکن خوشبختانه این ویژگی در بزرگسالی کاملا رفع شد.
خوشمزه ترین غذای دوران کودکی خوردید چه بوده ؟
کمه جوش که یک غذای اصیل سبزواری بود و هنوز هم به آن علاقمند هستم.
خوش به حال کودک امروز است یا کودک دیروز؟ چرا؟
صد در صدخوش به حال کودک دیروز است. زیرا کودک دیروز واقعا کودک بود و امروزه متأسفانه از کودک می خواهیم که بزرگ باشد. کتابهای زیادی در کیفش قرار می دهیم و تکالیف زیادی به او می دهیم. باید و نبایدهای زیادی از او می خواهیم. کودکی را از او می گیریم، خنده ای کودکانه و گریه های کودکانه را نمی شنویم.
خانه های کوچک و آپارتمانی فضای بازی و جنب و جوش را از کودک امروزی گرفته است. لذا امروزه کودکان در دنیای ماشینی، پرزرق و برق ، هتلی و غیرآزاد رشد می کنند در حالی که کودکان دیروز آزاد بودند، در طبیعت بودند و با پدر و مادر خود وقت بیشتری را می گذراندند.
هنوز آمپول درد دارد ؟
بله از آمپول هنوز هم می ترسم.
به عیادت کودکان در بیمارستان می روید ؟ چند تا بیمارستان مخصوص کودکان در شهرمان داریم؟
بله در آموزش و پرورش طرح آموزش کودکان بستری در بیمارستان را اجرا کردیم. الان هم اگر فرصتی شود به آنان سر می زنم. دو بیمارستان مخصوص کودکان در شهر داریم.
شعر کودکانه ای که حفظ هستید را بخوانید؟
باز باران ، باز با ترانه...
از کتابی که در کودکی خوانده اید و خیلی دوستش دارید بگویید؟
کودکی دوره اول زندگی ما یعنی تا 5 سالگی کمبود کتاب بود و تقریبا هیچ کتاب مخصوص کودکان وجود نداشت. اولین کتابی در دوران کودکی خواندم قلعه حیوانات اثر ژول ورن بود که بسیار بر زندگی من اثر داشت .
اگر دست شما بود چه چیزی را اول از همه از دنیای کودکان حذف می کردید؟
اگر دست من بود برای کودکان محدودیت های غیرلازم در زندگی اجتماعی، خانوادگی و خصوصا در زندگی درسی را حذف می کردم و بسیاری از این کتاب ها و تکالیف را نیز حذف می کردم.
مشق هایتان را کامل می نوشتید یا جا می زدید ؟
من تکالیف خودم راکامل می نوشتم .البته در دوران ما به اندازه امروزه مشق نمی گفتند و لیکن تکالیف مدرسه را انجام می دادم.
وقتی اسم کانون پرورش فکری روی می شنوید یاد چه جیزی می افتید؟
باغ ملی سبزوار و مرکزشماره یک کانون در آن باغ. اولین کتابی که خواندم را نیز از آنجا به امانت گرفتم. مرتب کتاب امانت می گرفتم و می خواندم و اگر امروزه به اینجا رسیده ام از همان مطالعه دوران کودکی بود.
به نظر شما ما کودکان برای اینکه حرفها و پیام هایمان را به گوش بزرگ ترها برسانیم نیاز به امکانات نداریم. مثلا اینکه یک تلویزون شهری در اختیار مان باشد؟
معتقدیم باید به سمت شهر دوست دار انسان برویم . یکی از مولفه های این شهر، شهر دوست دار کودک بودن است و اگر زنگ مدارس به خوبی به صدا در بیاد جامعه زنگ نمی زند.
همین جا از پشت همین میز و در همین روزها یعنی هفته ملی کودک یک قول به بچه های شهر ما بدهید. قولی که بتوانید عمل کنید؟
همین جا به شما قول می دهم اگر شما کودکی را دیدند که مدرسه نداشت یا کتاب و لوازم التحریر نداشت به ما معرفی کنید تا مدرسه ، کتاب و لوازم التحریر را برای او فراهم کنیم