او افزود: ترانه شعری است که همراه با موسیقی ارائه میشود، ترانه هنری است که به مردم نزدیک است و جریانهایی را شکل میدهد، همچنین فهم ترانه برای عوام مردم ممکن است اما فهم شعر نیاز به آگاهیهای ادبی دارد. ترانه تفکر را بیان میکند و آهنگ حس را انتقال میدهد. ترانه به تنهایی معجزه نمیکند بلکه در کنار موسیقی و فاکتورهای دیگر کار قابل قبولی خواهیم داشت.
برزویی اظهار کرد: ترانهسرایی بسیار سخت است. بارها خواستم کارم را رها کنم اما وقتی ترانههای خود را در بین مردم میشنوم حس بینظیری دارم. بنده هنوز هم میآموزم و از ترانهسراهای جوان که کار خود را به تازگی آغاز کردهاند مباحث بسیاری آموختهام. ترانه را باید زندگی کرد، در کارگاههای ترانه که برگزار میکنم همیشه گفتهام مطالعه فقط کتاب خواندن نیست بلکه باید لحظه لحظه از زندگی آموخت، بخشی از مطالعه خواندن کتاب است و بخشی از آن دیدن فیلم است.
این ترانهسرا بیان کرد: بنده در دوران کودکی بسیار تخیلپرداز بودم و کمکم توانستم تخیلات خود را در چهارچوبی مرتب کنم و ترانه بسرایم. هر استعدادی فرصت شکوفایی پیدا میکند و به تعداد آدمها راه برای اجرا شدن برنامههای زندگی هست. البته هر شغلی محدودیتهایی دارد و باندبازیها نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورها هم دیده میشود.
او همچنین گفت: در ۱۸ سالگی شعر مینوشتم و زمانی که از من خواسته شد ترانهای برای آلبوم شادمهر عقیلی بسرایم برای اولینبار حدود ۱۵ دقیقه زمان برد اما زمانی که بیشتر وارد این عرصه شدم پی بردم ترانهسرایی اصلا کار سادهای نیست و نیاز به پشتکار فراوان دارد. در سال ۸۲ دو ترانه از بنده در آلبوم وی منتشر شد.
برزویی خاطرنشان کرد: در دورهای تهیهکنندهها آلبومی را منتشر نمیکردند مگر اینکه یک ترک بندری داشته باشد در حالی که من ترانه بندری بلد نبودم و تصور میکردم این ضعف من است که نمیتوانم کار کنم، در حالی که خواستهای نابجا از ترانهسراها بود. ۱۵ سال است که مشغول به کار ترانهسرایی هستم و تمام این دردسرها و باندبازیها وجود دارد و فقظ باید صبور بود. ترانهسرایی کاری رقابتی و آزاردهنده است.
او اظهار کرد: ترانهسراها صنفی ندارند و به این خاطر است که ما ترانهسراها با هم همدل نمیشویم. روزی که من به یکی از همکارانم گفتم ایده من را خواننده به شما داد و شما آن را نوشتید از بنده حمایتی نشد، زیرا ما صنفی نداریم. اگر در کار هنری وارد میشوید به هیچکس اعتماد نکنید و به خصوص اگر خانم هستید به هیچوجه اعتماد نکنید.
این ترانهسرا گفت: به چاپ کتاب اعتقاد نداشتم و در جلسات نقدی که برگزار میشد ترانههایم بسیار نقد میشد و نظرات بر این اساس بود که اگر ترانهها روی کاغذ بیاید هیچ ارزشی نخواهد داشت و توجه بیشتر به ملودی و آهنگ بوده است. انتشاراتیهای زیادی در این حوزه فعالیت دارند و تعدادی از آنها که دوستان نزدیک بنده هستند شروع به جمعآوری ترانهها کردند ولی به آنها گفتم مخاطبان بنده ترانههایم را شنیدهاند و نیازی به چاپ آنها نیست. دکتر افشین یداللهی به من گفتند که کتابشان را انتشارات نگاه چاپ کرده است و به پیشنهاد دکتر یداللهی با انتشارات نگاه به همکاری پرداختم.
او همچنین بیان کرد: برای ساخت تیتراژ ابتدا دعوت میشویم و با تهیهکننده و کارگردان صحبت میکنیم و بعد فیلمنامه را مطالعه میکنیم و حتی در بعضی قسمتها سر صحنه میرویم.
مونا برزویی گفت: در دورهای بسیار افسرده بودم و برای نوشتن هر ترانه انگار بخشی از وجودم تجزیه میشد و احساس میکردم از همه اطرافیانم دور هستم. زمانی که به خود آمدم متوجه شدم دو راه دارم؛ یا باید از آدمها دور میشدم و یا باید از آن فضا فاصله میگرفتم که من راه دوم را انتخاب کردم زیرا بسیار اذیت میشدم و حس میکردم کسی احساسم را درک نمیکند.
او اظهار کرد: در آینده از من چهار کار متفاوت با خوانندگان متفاوت خواهید شنید و تا زمانی که قطعی نشدهاست هیچ اطلاعاتی درباره آنها نخواهم داد.
برزویی در پایان گفت: بعد از مدت طولانیای که مشغول به کار ترانهسرایی هستم هماهنگ کردن وزن و قافیه برایم آسان شده است اما گاهی به این خاطر که لغتی احساس را بهتر بیان میکند چندان اهمیتی به وزن و قافیه نمیدهم و همیشه به این خاطر از طرف استادان نقد میشوم.