پرده‌برداری از برداشت یک کودک‌آزاری عجیب در مشهد

|
۱۳۹۷/۰۳/۱۷
|
۱۲:۴۵:۳۸
| کد خبر: ۷۱۵۰۲۸
دیدن آثار سوختگی روی دست کودک دوساله کافی بود تا پدربزرگ از نوه‌اش دلیل آن را جویا شود و دیدن زخم‌های متعدد بعدی در نقاط مختلف بدن پسربچه، دیگر خارج از تحمل او بود که به‌همین‌دلیل با مراجعه به پلیس و پزشکی‌قانونی، از یک پرونده عجیب کودک‌آزاری در مشهد پرده برداشت.

به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ مردی میان‌سال درحالی‌که مضطرب و نگران بود، به کلانتری مراجعه و گزارش کودک‌آزاری نوه دو‌ساله‌اش را به پلیسارائه کرد. درپی این گزارش، ماموران کلانتری تحقیقات خود را درباره این پرونده کودک‌آزاری با توجه به اظهارات شاکی آغاز کردند.
مرد میان‌سال در تحقیقات اولیه پرونده، به افسر کلانتری گفت: «با دخترم و دامادم همسایه هستیم. آن‌ها آرام و بی‌سر‌وصدایند و از هردویشان راضی هستم. از مدتی قبل رفتار‌های مشکوکی از دختر و دامادم می‌دیدم. رفت‌و‌آمدهایشان به شهرستان زیاده شده بود و این مسئله هرروز شک و تردید مرا بیشتر می‌کرد‌. یک روز متوجه آثار سوختگی روی دست نوه دوساله‌ام شدم. با بررسی این زخم از بچه پرسیدم چرا دستت این طوری شده که او به من گفت به زغال داغ دست زده است.»
این شاکی که حتی صحبت از زخم‌های نوه‌اش نیز اذیتش می‌کرد، ادامه داد: «حرف‌هایش برایم باورکردنی نبود‌. بچه را به خانه بردم و آثار زخم‌های دیگری نیز روی شکم، زیر بغل‌، پشت‌گوش و روی هر دو پایش دیدم. دنیا روی سرم خراب شده بود و نمی‌دانستم چه‌کار کنم. صحبت‌های شکسته‌بسته نوه‌ام بیشتر اذیتم می‌کرد که او را به پزشکی‌قانونی بردم‌.»
پدر‌بزرگ دل‌نگران، آهی کشید و افزود: «آنچه برایم به ابهام بزرگ و سوالی بی‌جواب تبدیل شده، این بود که چرا باید آثار سوختگی روی بدن نوه‌ام باشد‌. از طرفی به دختر و دامادم اعتماد دارم که اهل هیچ خلافی نیستند و مواد‌مخدر هم مصرف نمی‌کنند. هر چه کنجکاوی‌ام در این ماجرا بیشتر می‌شد، اعصابم به‌هم می‌ریخت و نمی‌دانستم چه‌کار کنم. از طرفی با تحقیقاتی که انجام دادم، فهمیدم دخترم و شوهرش ماشین زیر پای خودشان را فروخته‌اند و از چند نفر در فامیل نیز پول قرض گرفته‌اند.»
مرد میان‌سال کمی سکوت کرد و پس از کمی تاسف و سرتکان‌دادن تصریح کرد: «واقعا در سر این کار مانده بودم. آن‌ها نیاز مالی برای قرض‌گرفتن پول نداشتند و از طرفی اگر هم مشکلی پیدا می‌شد، لب تر می‌کردند، خودم کمکشان می‌کردم. من با حساسیت بیشتری موضوع را پیگیری کردم و فهمیدم آن‌ها با یک رمال شیاد در شهرستان آشنا شده‌اند. رمال به‌ آن‌ها گفته جن وارد بدن نوه‌ام شده و به خاطر اینکه جن را از بدن کودک خارج کنند، باید هر دستوری که او می‌دهد، با پرداخت هزینه‌ای که می‌گوید، انجام دهند.»
پدربزرگ دوباره ساکت شد و درحالی‌که سرش را پایین انداخته بود، ادامه داد: «متاسفانه دختر ساده‌لوح و دامادم از روی نگرانی برای فرزند خود بنا بر خواسته رمال، مبالغی پول به این فرد شیاد داده و بدن طفل بی‌گناه را در چند نقطه داغ کرده‌اند. نمی‌دانم چرا دخترم و دامادم این‌قدر اسیر خرافه شده‌اند و با پاره تنشان، چنین‌برخوردی کرده‌اند.»

 

نظر شما