
یکی از کارکردهای اصلی "تامین اجتماعی" برای روز مبادا است یعنی اطمینان بخشی و امید به آینده و تامین آرامش خاطر و تضمین حداقل کیفیت زندگی (معیشت، سلامت و ... ) و صیانت از افراد و خانواده ها در مقابل شوک ها و تکانه های اقتصادی و اجتماعی، ولی بنظر می رسد بهر تقدیر در شرایط حاضر "روز مبادای تامین اجتماعی" فرارسیده است و شوربختانه این روز مبادای سازمان تامین اجتماعی درست در شرایطی فرا رسیده است که تامین اجتماعی بایستی در روز مبادای افراد تحت پوشش خود به فریاد آنها برسد، بسان چشمی که در پیکره انسان عمری برای دردها و آلام سایر اعضاء و جوارح گریسته است ولی امروز خودش دچار درد و الم گشته و "گریه کن" ندارد .
علاوه بر مسائل و چالشهای کلان تاثیرگذار بر کارکرد و عملکرد سازمان تامین اجتماعی نظیر بالا بودننرخ بیکاری، قاچاق افسار گسیخته و واردات بی رویه و فقدان سیاست های تعرفه ای و مالیاتی باز دارنده فعالیتهای ضد اشتغال ملی، نیروی کار غیر مجاز خارجی، سهم بالای اقتصاد پنهان، غیر رسمی و سیاه، سیاستهای پولی، بانکی، یارانه ای و مالیاتی که مشوق بیمه پردازی نیستند، فقدان نظام چند لایه تامین اجتماعی، قوانین غیر بیمه ای و تحمیل سرریزهای حمایتی، مداخلات غیر ضرور و خارج از اصول حکمرانی مطلوب و حاکمیت شرکتی و فقدان سه جانبه گرایی مبتنی بر نظام صنفی و سندیکایی مستقل در تشکل های کارگری، کارفرمایی و مستمری بگیران، تغییر پایه پولی و تعدیل ساختاری اقتصاد که منجربه کاهش ارزش ذخایر بیمه ای و کاهش قدرت خرید افراد تحت پوشش خدمات بیمه ای می شود و ... که کم و بیش طی ادوار مختلف عوارض و تبعات مهلکی را بر سازمان تامین اجتماعی داشته و دارد، در شرایط حاضر اثرات بحران اقتصادی ناشی از تحریم ها و محدودیتها و مضایق مبتلابه کشور بر سازمان تامین اجتماعی مزید بر علت شده است.
این بحران اثرات مضاعفی را بر سازمان تامین اجتماعی داشته و دارد، از یکسو بروز بحران در واحدهای تولیدی و بنگاههای اقتصادی منجربه تعدیل نیرو (بازنشستگی یعنی کاهش ورودی و افزایش خروجی) و اخراج کارکنان (کاهش ورودی حق بیمه و افزایش مقرری بیمه بیکاری) می شود و عدم پرداخت یا تعویق در پرداخت حق بیمه از سوی بنگاهها و کافرمایان را نیز به دنبال دارد. از سوی دیگر با افزایش تورم و کاهش قدرت خرید افراد تحت پوشش، توقع و انتظار برای افزایش مستمری و مقرری ایجاد می شود و در بخش درمان نیز با توجه به افزایش هزینه ها بروز نارضایتی از خدمات و انباشت مطالبات طرفهای قرار داد ناگزیر رخ می دهد .
در حوزه اقتصادی و سرمایه گذاری نیز وقوع این بحران، تقلیل سود و بازدهی و کاهش قدرت نقدشوندگیسرمایه ها را در پی دارد و در همین شرایط دولت که خود دچار کسری بودجه و نقدینگی می باشد از ایفای تعهدات جاری و سنواتی خود بهسازمان تامین اجتماعی نا توان تراز گذشته خواهد بود . مضافاً به اینکه دولت و سایر اجزای حاکمیت از سازمان تامین اجتماعی انتظار دارند که در این شرایط مراعات حال کارفرمایان را نموده و نسبت به کاهش فشار برای وصول حق بیمه جاری و معوقه آنان اقدام نماید.
در شرایط عادی برای ایجاد پایداری مالی سازمان تامین اجتماعی،ایجاد تعادل بین منابع و مصارف و تنظیم ورودی ها و خروجی ها و جبران کسری نقدی و تعهدی آن، اقدامات زیر متصور و قابل طرح و امکان سنجی است :
بیمه شدگان جدید و بسط و تعمیم پوشش های بیمه ای به اقشار و گروه های جدید و جلوگیری از فرار بیمه ای بنگاهی (شناسایی کارگاههای جدید) و تعدادی (شناسایی تعداد واقعی نیروهای کار شاغل در کارگاهها) و ... که این امور در شرایط بحرانی نه تنها سخت تر می شود بلکه در شرایط بحران بر فرار بیمه ای بنگاهی و تعدادی افزوده
می شود و شرایط عمومی و مالی کارفرمایان و یا خویش فرمایان کشش این امر را ندارد .
راهکارهای فوق و بسیاری از راهکارهای دیگر برای برون رفت سازمان تامین اجتماعی از این شرایط بسیار نا مساعد و اسف بار همواره قابل طرح و امکان سنجی است ولیکن در شرایط بحرانیموجود و ابتلائات و اقتضائات کشور و سازمان استفاده از این راهکارها میسر نیست. به بیان دیگر بهر تقدیر در حال حاضر "روز مبادای کشور و دولت و کارفرمایان" فرارسیده و اتفاقاً این "روز مبادا با روز مبادای مستمری بگیران و بیمه شدگان" که بخاطر شرایط اقتصادی دچار مشکل هستند، تلاقی نموده است و در این شرایط که سازمان تامین اجتماعی بایستی به درد روز مبادای آنها بخورد خودش دچار شرایط روز مبادا شده است و در حالی که خودش هزاران میلیارد تومان از دولت طلبکار است برای تامین هزینه های درمان و مستمری مجبور به اخذ هزاران میلیارد تومان وام و تسهیلات شده و می شود که سود اعمال شده بر این تسهیلات،دو برابر سودی است که قرار است به بدهی های دولت تعلق گیرد فلذا بهتر است راهکار دیگری اندیشیده شود که هم سهل الوصول و موثر و راهگشا باشد و هم کمترین تبعات و عوارض اجتماعی، سیاسی و امنیتی را داشته باشد و راهکاری باشد که راه را برای پیاده سازی راهکارهای دیگر هموار می کند و به سازمان و مدیریت آن قدرت فکر کردن برای بهبود شرایط حال و آینده را بدهد. نتیجه آنکه دراین شرایط بنظر می رسد بایستی مجموعه نظام و دولت و مجلس به کمک سازمان بیایند نه برای اینکه به او کمک کنند بلکه برای اینکه بتواند طلب سازمان را از آنها بگیرد یعنی بدهکاران به طلبکار کمک کنند که بتواند طلب خود را از بدهکاران بگیرد .
و در این شرایط راهی نیست جز اینکه مجوزی به دولت داده شود که بتواند از محل "انفال" و "عواید حاصل از انفال"
و یا از محل صندوق توسعه ملی بخشی از بدهی خود را به سازمان تامین اجتماعی بپردازد و این امر باعث می شود که سازمان فرصتی برای تنفس و تجدید حیات بیابد و بتواند در این شرایط بحرانی به کمک دولت، کارفرمایان و کارگران بیاید.ایدون باد .