رشید کاکاوند در نمایشگاه کتاب البرز: باید از زاویه ای شعر بگوییم که مردم باور کنند با شعر هم می شود حرف زد

|
۱۳۹۷/۰۹/۲۷
|
۱۳:۵۶:۵۴
| کد خبر: ۷۸۹۳۸۸
رشید کاکاوند در نمایشگاه کتاب البرز: باید از زاویه ای شعر بگوییم که مردم باور کنند با شعر هم می شود حرف زد
رشید کاکاوند در نمایشگاه کتاب البرز:باید از زاویه ای شعر بگوییم که مردم باور کنند با شعر هم می شود حرف زد
به گزارش خبرگزاری برنا البرز در دومین روز از نمایشگاه کتاب البرز برنامه جذاب بخش جنبی نقد کتاب شعری از حمید چشم آور بود .
 منتقد نام آشنای حوزه شعر رشید کاکاوند به خوبی حق مطلب را ادا کرد و مانند همیشه در هر جمله درسی برای آموختن وجود داشت . حمید چشم آور دو دهه فعالیت شعری داشته و جوانی مستعد است .
کاکاوند دراین نشست به بررسی اجمالی برخی گوشه های اشعار منتشره در این کتاب پرداخت و گفت: حق حمید چشم آور بیش از اینهاست و خوشحالم که می توانیم درباره شعراو صحبت کنیم.
وقتی جلسه نقد شعر حمید چشم آور است به دلیل وجه شاعری و تلاش او در این حوزه و ارتباط خوبش با دیگر شاعران است که گرد هم آمده ایم.
اگر این کتاب جایزه گرفته است دلیل نمی شود نقد نکنیم. وظیفه ما نقد است. اگرچه هنرمندان به حرفهای ما گوش ندهند.
کتاب “رها بند” بیشتر غزل است. گاه تا مسمط و چهارپاره پیش رفته. ادعا می کند بیش از غزل پیش رفته است، اما غزل است.
برخی گمان می کنند غزل امروز با هر ادعایی این توانایی را دارد که به هر فرمی درآید. تجارب متفاوتی از دهه ۷۰ به بعد بدست آمد که بگویند غزل می تواند کارهایی انجام دهد اما نتیجه آن شد که غزل بودنش پنهان می شود.
به عنوان مثال در شعر”ترانه تیتراژ” آخر قافیه های “درک زده” و “شتک زده” و … قافیه با قافیه قبلی، شش مصرع فاصله دارد . اگر منظور بی اعتبار کردن قافیه یا موسیقی در شعر است که مرکز ثقل و عاطفی و معنایی شعر درآن خالی می شود، دیگر این غزل نیست. اگر این کار این قدر فاصله داشته باشه قافیه یادمان می رود.
از سوی دیگر در برخی اشعار، مصرعها خیلی بلندند یا شش مصرع با یکدیگر فاصله دارند،که نفی قالب غزل است. وقتی اصرار داریم غزل بگوئیم، این روش با آن منافات دارد.
چه اصراری است که غزل بگوییم اغلب کسانی که دهه ۷۰ شروع کردند به شعر گفتن، ویژگی هایش را زیر سوال بردند و من از همه آنها دلیلش را پرسیدم جواب منطقی هم نگرفتم.
غزل قالب قدیمی است. مخاطبی دارد که از شعر خوانی شاعر پشت تریبون در انجمن ادبی لذت می برد و آن را دنبال می کند.
شعر هایی که ابهام دارند مخاطب انجمن ادبی نیستند و غزل به این دلیل خواهان بیشتر و مخاطب عمومی و حضوری دارد.پس چه را اینقدر اصرار داریم مخاطب را عقب بزنیم.
شاید حمید چشم آور بگوید چرا یک مرتبه انقدر بداخلاق شدم . من بداخلاق نیستم، ولی برخی تکنیک های گول زنک محفل پسندی داردکه به جای ساخت زیربنای شعر، جریان دیگری راه می اندازد و شعر برای شعر می گوید و مضمون شده است” شعر و قافیه “.
مخاطب کجای شعر شماست. از حمید چشم آور و شاعرانی با این سبک می پرسم: از خودت کوتاه آمده ای عمیق ترین حس خودت را فدا کرده ای اما حس و مخاطب را به جریان شعر نیاورده پس می زنی. انگار می گویی برای شما حرف می زنم ولی برای خودم حرف می زنم! به تو مربوط نیست درباره چه حرف می زنم؟
با این روش مانیفست ممکن است رخ بدهد ولی تجربه شعری باید پشت آن باشد نه حس لحظه ای. که آنقدر مشغول شعر بشویم که از آنچه قبل از شعر باید باشد کلا غافل بشویم.
در اشعار کتاب رها بند،ناگهان اتفاقی در شعر پیش می آید و مخاطب غافل گیر می شود، که بخش لذت بخش شعر است. حمید چشم آور این غافلگیری را بلد است، اما شمرده ام درچهار یا پنج غزل مصرع پایانی رها شده است . اگر این یک شگرد بوده است که من‌مخاطب جا می خورم که شعربه ناگه تمام شد خوب است .
در چند جا هم قافیه ها تفاوت دارند در شعر های حمید که قافیه پایانی ندارند.  چند جایی لذت میبری اما آنقدر تکراری می شود که دیگر لذت نمی بری.نباید آنقدر از شگردخودت لذت ببری که عادت شود . لوس شود.  این پایان باز که در فیلم های لوس هم هست تکراری است و لذت بخش نیست وجواب من مخاطب جدی شعر را نمی دهد.
در کتاب رها بند، از جهت موسیقی، شعرکاملا سالم است اما استفاده از مصوت کوتاه شعر را سست و مصرع را بلاتکلیف می کند مصرع باید استقامت خود را حفظ کند.
من این همه سال است که حرفهای جدی درباره شعر زده ام،کسی توجهی ندارد اما اگر از زاویه ای سراغ شعر برویم که مردم باور کنند می توان توسط شعرحرفهایی زد،کم کم به آن علاقمند می شوند. وظیفه هنرمندان به ویژه شعراست که مردم را به این مقوله علاقمند کنند.
چندی پیش در تلویزیون درباره موسیقی درونی و آگوستیک اصوات در شعر حافظ صحبت کردم که بسیار مورد توجه مردم قرارگرفت. اینکه اشعارحافظ طوری تولید و تنظیم می شود که فضا سازی می کند.
رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار    دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در این بیت۹ بار صدای”س” می شنوی، درون پایه صدای تکراری” سسسس” پاره شدن تسبیح  را یادآوری می کند، و پاره شدن رشته ذکر را که به دیدن ساقی مربوط می کند و عذر بدتر ازگناه می آورد و رندانه دلیل می آورد.
این باعث می شود مردم فکر کنند با شعر شش قرن پیش هم می شود کیف کرد.  باید از پایین شروع کنیم از بچه ها، چه قدر خانواده همسر و بچه ها را دور خودمان جمع می کنیم تا برایشان شعر بخوانیم.
باید طوری بشود که بچه وقتی به کسی می رسدبگوید:  یک حکایت گلستان از پدرم شنیده ام فلان..
من ناگزیرم در نقد آثار امثال تو حمید چشم آور تند باشم، که فکر نکنی به کمال رسیده ای چون حق توست که رشد کنی بهتر شوی و الا دیگر حمید چشم آوری نخواهیم دید.

 

 

نظر شما