اگر خاطرتان باشد سالها پیش در همین تلویزیون که این روزها کمتر شاهد یک اثر طناز جذاب هستیم، یک گروه جوان برنامهای را با عنوان «ساعت خوش» تولید کردند که در روزگار خودش جزو آثار پرمخاطب و جذاب تلویزیون محسوب میشد. از جمع آن تیم تعدادی از بازیگران امروز جزو گرانترین کارگردانان و بازیگران مدیومهای مختلف محسوب میشوند.
رضا عطاران، مهران مدیری و در سالهای اخیر سعید آقاخانی که به یکباره مسیر حرفهایاش دوشاخه شد و همزمان با کارگردانی در تلویزیون و تولید سریالهای طنز که البته درجهاش با بهترینهای تلویزیون در فاصله است ژانر جدیدی را در بازیگری برای خودش رونمایی کرد و در چند سال اخیر جز سیمرغی که برای فیلم «خداحافظی طولانی»، به کارگردانی فرزاد موتمن، گرفت با فیلمهای «کامیون»، «آباجان» و «من دیهگو مارادونا هستم» به شدت توجه داوران را به کار خود جلب کرد.
حتماً کسی فکر نمیکرد بازیگر آیتمهای «خاندایی جان» امروز یکی از بازیگران تأثیرگذار و درجه یکی باشد که با حضور کوتاهش در هر اثر سینمایی به شدت توجه جلب کند.
سعید آقاخانی از دو فاکتور ویژه در کار بازیگریاش برخوردار است. اولا که گریم به شدت روی صورتش مینشیند و از او کاراکتری قابل باور میسازد و صدا و نوع بیانش از او یک بازیگر خاص ساخته است. آقاخانی در حالت عادی کاراکتری درونگرا نشان میدهد و این فاکتور به شدت مدنظر کارگردانان مختلف در سینماست که علاقهمند هستند تعلیقهای داستان را برای گمراهی تماشاگر روی این کاراکتر سوار کنند. به بازی آقاخانی در فیلمهای «قسم» و «بنفشه آفریقایی» که میتواند او را کاندیدای نقش مکمل بازیگری کند، دقت کنید؛ مردی که در سکوت رضایت میدهد شوهر اول همسرش با او در یک خانه زندگی کند. چگونه میتوان باور تماشاگر را برای این اتفاق ناهنجار عرفی در جامعهمان تصویر کرد؟ استایل صورت و جنس بازی آقاخانی در فیلم «بنفشه آفریقایی» به سرعت تماشاگر را معلق کرد تا این اتفاق را بپذیرد در حالیکه با این باور مقاومت داشت. لایههای درونی کاراکتری که آقاخانی در فیلم «بنفشه آفریقایی» به تصویر کشید هیچ چیزی نداشت، در واقع فیلمنامه و طرح کلی قصه هرگز تعریفی برای این تصمیم و پذیرش به تماشاگر متبادر نمیکرد اما بازی آقاخانی، تو را مجاب میکرد تا بپذیری که حضور همسر اول زنش (فاطمه معتمدآریا) امری منطقی است.
آقاخانی در فیلم محسن تنابنده تنها شوک جدی فیلم در سی درصد ابتدایی فیلمنامه است. او در نقش خسرو با گذشت دقایقی از قصه به موقعیت خاص این فیلم سینمایی وارد میشود و در واقع گرهافکنیهای ابتدایی فیلم برای شناخت شخصیتهای مختلف به خصوص راضیه با او رقم میخورد. در این فیلم هم نوع بازی آقاخانی بهترین مهره برای محسن تنابنده است تا متهم ردیف اول داستانش تا دقایق پایانی بخشی از ماجرا را به نفع خود پیش ببرد و به عنوان نمادی از یک جامعه با نوع کلامش تفسیر و تعریف ذهنی جامعه کوچک این داستان را (اقوام راضیه در اتوبوس) بر هم بزند.
در این فیلم که به زودی به شرح آن خواهیم رسید آقاخانی اگرچه با حجم مفصلی از دیالوگ همراه است اما کماکان شخصیت درونگرایی را به تماشاگر معرفی میکند و این دقیقا برمیگردد به خصوصیات شخصی آقاخانی در بازیگری که تماشاگر هرگز با او با یک تعریف قبلی وارد معامله نمیشود. بی شک انتخاب او برای به انحراف کشیدن ذهن تماشاگر توسط محسن تنابنده نقطه عطف فیلم «قسم» است.
آقاخانی امروز برای بازیگران سینمای ایران خط نشانی محسوب میشود که نمیتوانند از کنارش به راحتی عبور کنند.