
شب-خارجی،داخلی-حیات-خانه قدیمی- کنار حوض آبی که داخلش چند سیب قرمز می رقصد
همه آماده هستند تا پلان پایانی از آخرین سکانس اسفندماه 97 را برداشت کنند تا سال سگ بساطش را جمع کند و روزگار را به خوک مدل 98 واگذار کند.
سال 97 پر از ملودی های ملودرام و لحظات دراماتیکی بود که با برخی از اتفاقاتش خندیدیم و با برخی اشک ریختیم و مدام در انتظار اتفاقات خوب نشستیم که گاه افتاد و گاه نه...
تلخی اتفاقات زود فراموش شد اما در برخی از اوقات وقتی که به تقویممان سرک می کشیم رسوب لحظات تلخ گاهی بر پیشانی مان چروکی می اندازد. قرار است امیدوارم باشیم و قرار است آینده را سپید ببینیم. ریش سفیدان می گویند سخت است اصحاب تاریخ آن را تکذیب می کنند. اما یک قول و قراری ته دلمان را نورانی می کند که شاید بشود و همین کافی است تا یواشکی هایمان خوش لبخند شود.
اگر در قول و قراری انتظار می کشی و اگر انتظاری را قول داده ای الوعده وفا... که بهار خوش قول ترین فصل روزگار است که تو هم ناخواسته به انتظارش پر از جنب و جوشی
حالا که چمدان برداشته ای و از سالی به سال دیگر سفر می کنی بی آنکه خسته این مسافرت سیصد و شصت و چند روزه باشی به مقصد جدیدت بیاندیش به همان جایی که هنوز نرسیده ای و ندیده ای و می توانی نادیده ترسیمش کنی. برایت نقشه های زیبا و جذاب و پر از هیجان آرزو می کنم.