به گزارش خبرگزاری برنا در هرمزگان، زمانی به بنده پیشنهاد شد که مدیر روابط عمومی سریالی 5 قسمتی شوم، باور کنید خودم هم شوکه شدم. مگر یک سریال 5 قسمتی چه کاری میخواهد انجام دهد که نیاز به روابط عمومی دارد؟ تازه تهیه کننده و کارگردان محترم آن که از دوستان هستند خیلی معرفت کردند و گفتند برای پرستیژ و ویترین سریال ضروری است که روابط عمومی داشته باشد و لطف خواهند کرد و نام مرا در اوایل تیتراژ پایانی میآورند.
شاید این پیشنهاد به لطیفه شبیه باشد و خنده دار، ولی باید اذعان کرد به هرحال نیاز به روابط عمومی و درگاه ارتباطی با جامعه امری لازم شمرده شده است و در این حد هم جای شکرانه است و سپاس که مردم را نیازمند اطلاع داشتن به شمارآورده و محسوب کرده اند.
نگاه مدرن رو به پیشرفت به سرعت نور که در ارتباطات رسانه های دیجیتالی و تکنولوژی های نو و فضای مجازی که از هر واقعیتی، واقعی تر است، فرصت اینکه چه می کنیم را از روابط عمومی ها گرفته است و باید پاسخگوی چه خواهند کرد باشند.
در این دنیای سرعت و حیرت، کلاً ارتباطات، در دسترس بودن و گستره عجیب آن تا اقصای دور و نگاههای تیزبین مخاطبین و مصرف کنندگان محتواهای تولید شده، اضطراب و استرس پاسخگویی را به سقف بی نهایت رسانده است و اصحاب روابط عمومی همیشه در آمد و شد میان ثانیه ها و لحظه ها که مبادا از قافله اتفاقات جا بمانند. البته با ابروان درهم کشیده مدیران عالی هم که به هزار غمزه گشاده نمی شود، باید بسان حرکت در لبه های تاریکی به هر لطایف الحیلی روز را به شام برسانند.
آخر مسئول روابط عمومی مثلاً دهه 40 شمسی کجا و مسئول روابط عمومی روزهای آخر هزاره 1400 کجا؟ که همه چیز یک سازمان یا وزارتخانه روی میز است و باید پاسخگو بود و مانند روز قیامت اگر هم کتمان کنی روی پرده سینمایی به وسعت همه کره زمین فیلم و گیف و اینفوگرافی، متن، و خبر برگرفته از یک سرچ معمولی را به نمایش می گذارند. و تو میمانی و یک دهان باز از حیرت که کی؟ این ها در شبکه های مجازی تولید شده است؟
فقط پاسبانی و رصد درگاه های اطلاع رسانی شاید احتیاج به یک لشکر آدم این کاره دارد که از سرعت فیبر نوری عقب نمانی و در نهایت هم شاید به اینجا برسی که از نفس افتادیم، و همه از نفس افتادیم از تولید کننده و مصرف کننده و زمانی برای تنفس لازم باشد و اینجا است که روابط عمومی در ارزیابیها و ارزشیابیها ضعیف محسوب میشود و تو ماندهای و یک تن خسته و ملول. چرا؟ چون استراتژی نداشتهای، نقشه راه نداشتهای!! رقبا را دست کم گرفتهای. رسانه های دوست که لبخند میزند گاهی هم لازم است که نشتری بزنند که تو بخود بیایی که آقا مگر خوابی؟ دلار فلان قیمت شد و هیچ خبرت هست؟ شکر نایاب شد؟ و البته این خبرها جز به کرامت و روش و منش کریمان درمانی دیگر ندارد. و حال باز تو بدو و بنشین بر درگاه امور اقتصادی و مالی و طرح توجیهی و مذاکرات پیچیده و درگوشی که آقا!! این از سیره پیشین مرا یاد است. کرم نما که شاعران را بی صله و مرحمتی نمیشود رها کرد و اگر بکنی وافریادا! باید در عالم مجاز و شبکههای اجتماعی لابه و التماس کنی و البته آنچه که به دردت نخورد فریاد است که زمان را از دست دادهای.
همه عیبش بگفتمی اما بی هنر هم نیست این روابط عمومی که روز دارد و به هم تبریک میگوییم.
انصافاً کار خوبی است به چند دلیل پوشیده و ناپوشیده :
به مدیران ارشد دسترسی داری و البته در سازمان و نهاد و وزارت این کم جایگاهی نیست که گاهی رشک مُلک و مِلک است!!!. هرچند که چی؟ تو هم بالاخره وظیفهای داری پس اگر هم در این مقام هستی ، فخر مفروش و شاکر باش و با دوستان مروت بکن و با دشمنان مدارا، توصیه حافظ است.
در متن فعالیتها هستی و این برای روحهای جستجوگر و پرسشگر خوب است. اگر در این جایگاه نبودی و مثلاً مسوول و یا مدیرکل بایگانی بودی بهتر بود؟ البته که امید دارم به آن زحمت کشان خدوم بر نخورد آنجا هم خوب است و جایگاهی راهبردی است.
با اصحاب رسانه، هنرمندان، اندیشمندان میتوانی بشینی و گپ بزنی و روابط عمومی داشته باشی که واقعاً شیرین ترین بخش این کار است.
باز هم روز روابط عمومی را تبریک میگویم ولی کمتر شغلهایی است که این چنین روز دارد آن هم در ردیف روزهای بزرگی چون روز معلم، کارگر، دانشجو، خلیج فارس، مطبوعات، خبرنگار. و... و چقدر زیاد شد. به هرحال روز داریم و خوشحالیم.
تقریباً همه عقلا به ضرورت وجود روابط عمومی معترف شدهاند گرچه بعضی نام آن را به مرکز ارتباطات هم تغییر دادهاند ولی همان است، تغییر اسم باعث تغییر رسم نمیشود. پس همنوا با دکارت فرانسوی که گفته بود "من میاندیشم پس هستم" ما هم میگوئیم: "من روابط دارم پس هستم."
محمد پورسینا مدیر روابط عمومی و امور بین الملل سازمان منطقه آزاد کیش