سریال «پایتخت» این روزها همزمان با پخش دیگر سریالهای کنداکتور ماه مبارک رمضان روی آنتن است و نکته جالب اینجاست که این سریال تلویزیونی در نظرسنجی سازمان صداوسیما و برخی از نشریات به عنوان پرمخاطبترین سریال درمیان سریالهای درحال پخش ماه مبارک رمضان انتخاب شده است.
قبل از اینکه بخواهیم سریالهای درحال پخش را بررسی کنیم یا نقد و تحلیلی روی آن داشته باشیم، به این مسئله نگاهی جدیتری باید داشت که چرا یک سریال تکراری تا این حد میتواند برای مخاطب جذاب باقی بماند و طیف متفاوتی از مخاطب را کماکان درگیر خود کند.
در حقیقت باید گفت بهرغم اینکه امسال تلویزیون در ماه رمضان دست خالی نبوده است اما سریال «پایتخت» در فصل پنجم با نظر و سیاستگذاری مدیران مجددا روی آنتن شبکه رفته و همانطور که قابل پیش بینی بود، باز با استقبال مخاطبش مواجه شده است.
این که سریال «پایتخت» به دلیل گذشت از 5 فصل توانسته به این اقبال دست پیدا کند نمیتواند منطق تمام و کمالی باشد، چرا که بوده اند سریالهایی که در چند فصل تولید شدند و در فصلهای بعدی موفق عمل نکردند. این درحالی است که سریال «پایتخت» در همان فصلهای ابتدایی هم با بازخوردهای خوبی مواجه شد.
چه فاکتورهایی میتواند از این مجموعه تلویزیونی اثری ماندگار به جای بگذارد؟
نکته اول در طرح این مسئله به سبک و نوع روایت این سریال برمیگردد، سریال «پایتخت» برشی از زندگی است و مخاطب در بسیاری از لحظات خودش را در کنار شخصیتها میبیند و هرگز این احساس را ندارد که در حال دیدن یک نمایش تلویزیونی است.
سبک قصهگویی و بازی بازیگران نمادی از زندگی است و در واقع شما در هیچیک از پلانهای این سریال به این این نکته نمیرسید که بازیگران این مجموعه تلویزیونی در حال بازیگری و نمایش هستند. اگر چه سریال و بازیگرانش در برخی لحظات شکل و شمایلی اغراق گونه در طرح مسائل و شوخیها میگیرند و به کمک لهجه، گویش و... حرف های بزرگی را در قامت طنز به مخاطبشان ارائه می دهند اما قراردادی نانوشته میان مخاطب و این سریال وجود دارد که در حقیقت باور مخاطب به تسخیر این سریال و شخصیتهایش درآمده است. با این توصیف یعنی سریال قبل از اینکه قصهاش را تعریف کند اعتماد مخاطبش را جلب کرده است و جلب اعتماد است که سریال «پایتخت» را نسبت به دیگر آثار مشابه با اقبال بیشتری مواجه کرده است.
اعتماد چیست!
اعتماد در تولید یک اثر نمایشی همان اتفاقی است که بین مخاطب و اثر در برخی از اوقات نمی افتد و درحقیقت اثر به لحاظ محتوا و ساختار و شخصیت ها با مخاطب در فاصله هستند و این فاصله معمولا همان فاکتوری است که خیلی از سریال ها یا کلا با مخاطب ارتباط برقرار نمی کنند یا در مسیر می مانند.
امروز باید گفت سریال «پایتخت» رقیب جدی دیگر آثار سیروس مقدم نیز میتواند باشد چرا که فرمول این مجموعه تلویزیونی شاید در دیگر ساختههای مقدم نیز تکرار نشود و مخاطب کماکان از او به عنوان یکی از موفقترین کارگردانان تلویزیون توقع اثری با این شکل و شمایل را داشته باشد. اتفاقی که نه رخ می دهد و نه طبیعی است که رخ دهد. اگر به ساخته های تلویزیون در سالهای اخیر نگاهی ریزبینانه داشته باشید متوجه خواهید شد که خیلی ها علاقه مند بودند از همین روال و ساختار برای ساخت سریالی استفاده کنند اما نه تغییر جغرافیا و نه تغییر لهجه و گویش و خلق شخصیت های شبیه به سریال «پایتخت» هم جواب نداده است و درحقیقت سریال «پایتخت» چاشنی هایی دارد که در دستان تیم الهام غفوری از کارگردان گرفته تا محسن تنابنده و تیم نگارش و مرحوم خشایار الوند و... است.
بیتردید سریال «پایتخت» امروز به یک نوستالژی برای مخاطب تلویزیون تبدیل شده است و یادآوری لحظات و شخصیتهای این سریال برای مردم به نوعی خاطره بازی است اما فراموش نکنیم طراحی قوی و عمیق شخصیتها که با ساز و کار درستی به لحاظ دراماتیک اتفاق افتاده است این فرصت را به تیم سازنده میدهد که هر بار با طرح قصهای نو سریالی را در سبک جدید، تولید و روی آنتن بفرستد و در حقیقت پتانسیل شخصیتها آنقدر کامل و کافی است که بشود با قصهای متوسط حتی اثری جذاب را روانه آنتن کرد.
سریال «پایتخت» رقیب جدی تمام سریالهای تلویزیون ماست چراکه سریال امروز بیش از آنکه متعلق به رسانه و سازندگانش باشد متعلق به مردم و مخاطبانش است و این مهم در رابطه پرعمق کاراکترها و شخصیتها با مردم کاملاً مشهود است.
میزان علاقه مخاطبان تلویزیون به شخصیتهای سریال «پایتخت» و روابط اعضای خانواده معمولی نشان از آن دارد که امروز تک تک کاراکتر های این سریال تلویزیونی جزو اعضای خانواده مخاطبان محسوب میشوند و این یعنی باید منتظر بمانیم تا ببینیم در فصل بعدی چه قصهای قرار است با این خانواده روایت شود.