![تکذیب ادعای تغییر مدیرکل بانک مرکزی تکذیب ادعای تغییر مدیرکل بانک مرکزی](/files/fa/news/1403/11/23/12843268_223.jpg)
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، اولین اثری که از محمود دولتآبادی منتشر شد «ته شب» بود. این داستان در سال 1341 در بولتن مجله (آناهیتا) متعلق به مصطفی اسکویی به همت سعید سلطانپور منتشر شد. او از نویسندگانی است که پیش از به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی همانند اکثر روشنفکران عصر خود بارها زندانی شده بود و سالهایی از زندگی خود را در بند گذرانده است اما پس از رهایی از زندان مطرحترین اثرش را با عنوان «کلیدر» نوشت.
اکثر آثار دولتآبادی درباره زندگی روستاییان خراسان است و او بیش از هر چیز در آثارش به درد و رنج مردم خراسان پرداخته است. کِلیدَر بلندترین و مطرحترین اثر این نویسنده، نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان است. دولتآبادی رمان «کلیدر» را بر اساس داستان واقعی گلمحمد نوشتهاست. وقتی که سرانجام اربابان و حکومت با تیرباران گلمحمد به ماجراجوییها و یاغیگریهای این قهرمان مردمی سبزوار پایان دادند، دولتآبادی پسربچهای بود با پنج یا شش سال سن. دوران کودکی او آکنده بود از ذکر اشعار و داستانهایی که به مدح و مرثیهسرایی گلمحمد میپرداختند. توصیفات بسیاری از روستاها و مکانها در رمان «کلیدر» دقیقاند و بسیاری از شخصیتهای رمان بر اساس اشخاص واقعی ساخته شدهاند. اما نباید رمان کلیدر را زندگینامهٔ واقعی گلمحمد پنداشت؛ «کلیدر» پیش و بیش از آنکه یک زندگینامه باشد یک رمان است و نویسنده هرگاه که مناسب دیده خیال را با واقعیت پیوند زدهاست. یکی از مهمترین تغییرات داده شده، آوردن زمان داستان به چندین سال بعد است به نحوی که داستان در سال 1325 یعنی پس از پایان غائلهٔ آذربایجان آغاز میشود و در سال 1327 پس از تلاش نافرجام برای ترور محمدرضا پهلوی، پایان مییابد. از آنجایی که دولتآبادی قصد داشته حزب توده را در ماجرای داستان دخیل کند، این چارچوب زمانی را مناسبتر دیدهاست.
«کلیدر» که طولانیترین رمان تاریخ ادبیات ایران به حساب میآید، به سرعت محبوبیت یافت و حتی پیش از انتشار جلدهای پایانی سروصداهای زیادی در محافل آکادمیک و روشنفکری به راه انداخت. جلدهای اول تا ششم کلیدر در همان روزهای پرتلاطم انقلاب 1325 منتشر شد و با این وجود، خیلی خوب به فروش رفت. پیش از انتشار کامل دورهٔ ده جلدی کلیدر در سال 1363، بیست هزار نسخه از آن فروخته شد.
اما «کلیدر» تنها اثر درخشان محمود دولتآبادی نیست، او آثار دیگری چون «جای خالی سلوچ»، «سلوک»، «زوال کلنل» و «نون نوشتن» را نیز در رمانهای خود دارد که بین روشنفکران و اهالی ادبیات آثار مطرح و درخشانی به حساب میآیند و اکثر این آثار به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شدهاند.
«کلیدر» در همان روزهای ابتدایی واکنش روشنفکران و منتقدان بسیاری را به همراه داشت. احمد گلشیری به نقدر این اثر پرداخت و معتقد بود «کلیدر» سیر قهقرایی را در تاریخ تکامل رماننویسی مدرن فارسی پیموده است اما این گفته گلشیری با مخالفتهای بسیاری روبرو بود و از جمله افرادی که به دفاع از «کلیدر» پرداختند بهاءالدین خرمشاهی بود که بعدها طرفداری او از «کلیدر» به قدری بود که این رمان را از ممیزیهای وزارت فرهنگ و ارشاد نجات داد و بعدها به عنوان ناجی «کلیدر» شناخته شد.
بزرگ علوی که خود یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر کشور به حساب میآید معتقد بود که رمان «کلیدر» دچار اطناب است و جزئیاتی در آن وجود دارد که خستهکننده شده و میتواند این رمان را در یک جلد اطنابزدایی و بازنوشت کند، به گونهای که خود دولتآبادی نیز آن را بپسندد. از طرفی محمدعلی جمالزاده که خود از معدود نویسندگان ایرانی نامزد جایزه نوبل بوده با خواندن «کلیدر» آن را بهترین رمانی دانست که در تمام طول عمرش خوانده و تأکید کرد که محمود دولتآبادی قطعاً روزی «کلیدر» به زبانهای مختلف ترجمه خواهد شد و محمود دولتآبادی قطعاً جایزه نوبل را از آن خود خواهد کرد. نکته جالب توجه این است که زمانی که دولتآبادی به دعوت دانشگاه میشیگان به آمریکا رفته بود پیشنهاد یک بورس 9 ماهه با حقوق و مزایای بسیار چشمگیر به او شد و گفتند اگر بپذیرد و بماند، «کلیدر» به زبان انگلیسی ترجمه خواهد شد و چون نسخهٔ فارسی آن نامزد دریافت جایزه شده، ترجمهٔ انگلیسی بخت دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات را افزایش خواهد داد؛ اما دولتآبادی نمیتوانست اقامت در آمریکا را بپذیرد. باید بازمیگشت به زندگیاش و به نوشتن ادامهٔ «روزگار سپریشدهٔ مردم سالخورده» آن کتاب فقط در ایران میشد نوشته شود. پس نتوانست خودش را برای اقامت قانع کند.
علیاشرف درویشیان که یکی از زبانشناسان مطرح ایرانی به حساب میآید محمود دولتآبادی را بنیانگذار ادبیات بومی میدانست. داریوش شایگان فیلسوف و نویسنده مطرح ایرانی نیز با تمجید از نویسنده «کلیدر» وی را هنرمندی راستین، حساس، پراضطراب و مجروح از درد درون دانست.
سیمین بهبهانی در یادداشتی به تحسین آثار محمود دولتآبادی پرداخت و نوشت: تردید نمیکنم که محمود دولتآبادی نویسندهای تواناست، نویسندهای است که سیلان اندیشهاش قلمش را به ستوه میآورد و تکاپوی قلمش مچ دستش را. قلمرو کار او روستاست و شخصیتهای او بیشتر روستاییاند. در این قلمروی محدود و معین، وسعت خیال او موجب حیرت است. در آثاری که از این نویسندهٔ پرکار پیشرو داریم، صدها شخصیت میبینیم که تقریباً همهٔ آنها مردم عادی هستند. سعی او بر این است که زندگی طاقت فرسای محرومترین طبقات جامعهٔ ایرانی یعنی همین روستاییان را تشریح کند. در رسیدن به این مقصود تاکنون موفقتر از او کسی را سراغ ندارم.
لیجا تروجانو (داور جایزه ادبی سوییس) در یک یادداشت محمود دولتآبادی را بزرگترین نویسنده حال حاضر ایران دانست.
نویسندگان بزرگی چون مهشید امیرشاهی، رضا براهنی و... به انتقادات تندی نسبت به «کلیدر» پرداختهاند که با وجود این مسأله، میتوان پرداختن به این رمان توسط این اشخاص را از نشانههای اهمیت بالای «کلیدر» در تاریخ ادبیات معاصر ایران دانست.
محمود دولتآبادی زندگی پر فراز و نشیبی داشته که خود میتواند دستمایه یک رمان باشد، او همیشه در عرصه سیاست فردی فعال بوده، پیش از انقلاب بارها به دلایل سیاسی دستگیر شد و پس از انقلاب نیز به اظهارنظرهای سیاسی بسیاری پرداخت. او در سینما نیز فعالیت پر رنگی داشته و حتی مدعی این است که برخی آثار سینمایی از جمله «گوزنها» به کارگردانی مسعود کیمیایی با اقتباس از آثار او نوشته شده است، دولتآبادی «گوزنها» را اقتباسی از یک نمایشنامهاش میداند که بدون اجازه از وی ساخته شده است. دولتآبادی همچنین داستان «آوسنه باباسبحان» را به مسعود کیمیایی فروخت و او فیلم «خاک» را بر اساس آن ساخت، سپس دولتآبادی نقدی بر فیلم «خاک» با عنوان «بابا سبحان در خاک» نوشت، دولتآبادی مدعی است که کیمیایی به داستان وفادار نبودهاست.
از آنجا که محمود دولتآبادی در خراسان زیسته و با فرهنگ و زندگی آنجا آشناست قطعاً بهترین گزینه برای نوشتن فیلمنامه «سربداران» خود او بوده اما پیش از انقلاب تأکید حکومت بر این بود که او فیلمنامه را ننویسد و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز این شرایط فراهم نشد. بارها زمزمه ساخت «سربداران» به قلم محمود دولتآبادی به گوش میرسید اما در نهایت این اتفاق رخ نداد و دولتآبادی که پیش از این طرح فصل اول سریال «سربداران» را نوشته بود آن را در «کتاب جمعه» احمد شاملو منتشر کرد.
فیلمنامه فیلم سینمایی «اتوبوس» به کارگردانی یدالله صمدی به گفته دولتآبادی توسط وی نوشته شده اما از آنجا که تلویزیون با عنوان کردن نام دولتآبادی مشکل داشته، داریوش فرهنگ به عنوان نویسنده این اثر مطرح شده است و بسیاری از سینماگران کشور نیز این مسأله را تأیید میکنند.
دولتآبادی هنگام اکران فیلم سینمایی «مادیان» مدعی شد که علی ژکان این فیلمنامه را بدون عنوان کردن نام او از رمان «جای خالی سلوچ» اقتباس کرده است که علی ژکان نیز پس از شکایت دولتآبادی به این مسأله اعتراف کرد. دولتآبادی حتی برای ناصر تقوایی و داریوش مهرجویی فیلمنامههایی نوشته است که هیچکدام تا امروز ساخته نشده است.
محمود دولتآبادی را میتوان از پرافتخارترین نویسندههای حال حاضر ایران دانست، او جوایز بسیاری از آن خود کرده است که از جمله آنها میتوان به جایزهٔ «یان میخالسکی» برای رمان «زوال کلنل» در سال ۲۰۱۳ میلادی، «جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» در سال ۱۳۷۷، «جایزهٔ ادبی یلدا» برای یک عمر فعّالیت ادبی در سال ۱۳۸۱ و... اشاره کرد. دولتآبادی حتی نامزد دریافت جایزه «بوکر» برای رمان «زوال کلنل» شده است. در سال 2014 او نشان «شوالیه هنر و ادب» را از دولت فرانسه دریافت کرد.