
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ مسائل اجتماعی قطعاً پر رنگترین موضوعاتی هستند که در آثار سینمایی و تلویزیونی ایران به چشم میخورند و این مشخصه قطعاً انتظار دیده شدن مسائل اصلی جامعه در آثار نمایشی را به وجود میآورد. برای بررسی این موضوع با چند تن از سینماگران گفتوگو داشتیم که در ادامه میخوانید.
حجت قاسمزاده اصل: نگاه آموزشی و تربیتی بر آثار نمایشی نشأت گرفته از کمسوادی است
حجت قاسمزاده اصل، کارگردان تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، اظهار داشت: به نظرم تلویزیون حداقل 20 سال و سینما 10 سال از جامعه عقب است. مسائلی که امروز در تلویزیون مطرح میشود مسائل روز مردم نیستند و بیشتر به دهه 30 و 40 مربوط میشوند. سینمای امروز ما نیز شبیه به سینمای دهه 50 شده که هیچ نشانی از مردمش نداشت و امروز دلیل این اتفاق را میتوان ممیزیها و نگاه اشتباه مسئولان به سینما و تلویزیون دانست.
قاسمزاده اصل خاطرنشان کرد: نگاهی که مسئولان به تلویزیون و آثار نمایشی دارند بیشتر مربوط به کتاب تعلیمات دینی دوران ابتدایی مدارس است و این نگاه قطعاً شرایطی را به وجود میآورد که تنها شاهد ساخت و تولید آثار سفارشی هستیم که کمترین ارتباطی با مردم و جامعه ندارد. همه ما میدانیم نهادهای نظارتی قوانینی دارند که فیلمسازان و تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی و سینمایی باید آنها را رعایت کنند و همه ما میدانیم که چارچوبهایی وجود دارد و قطعاً برخی مسائل اخلاقی را بدون وجود نهادهای نظارتی خودمان در نظر میگیریم اما مشکل من با نگاه آموزشی و آموزنده بودن و رسالت آموزندگی قائل شدن برای سینما و تلویزیون است که قطعاً نگاهی غلط است و قطعاً کسانی که چنین دیدگاهی دارند افرادی بیسواد یا کمسواد هستند.
وی افزود: از طرفی در تلویزیون جو و وضعیتی به وجود آمده که اگر یک نفر بخواهد به نقد موضوعی در جامعه بپردازد به شدت طرد میشود و به هیچعنوان کسی نمیخواهد صدای مخالف را بشنود و تنها طیفی که صد در صد مقبول نظر حاکمیت است میتواند در تلویزیون حضور داشته باشد. امروز میبینیم که آثار قدیمی تلویزیون که در گذشته مجوز گرفتهاند نیز نمیتوانند دیگر مجوز بگیرند. من فعالیتم را از تلویزیون آغاز کردم اما تلویزیون مدتی است که شروع به طرد نیروهای قدیمی خود کرده است.
این کارگردان در ادامه گفت: آثار اجتماعی ما باید سیاسی باشند و اگر قرار است یک موضوع حساس و خاص مطرح شود برای موافقت با ساخت باید قصه فیلم را به قبل از انقلاب برد. همه این مشکلات نشأت گرفته از نگاهی کوتهبینانه دارد و این نگاه کوتهبینانه معتقد است انتقاد به هر بخش از سیستم یعنی زیر سوال بردن کل سیستم. ندیدن زشتیها و زبالهها در خانه و پنهان کردن آنها زیر فرش در فرهنگ ما ایرانیها ریشه دارد و این موضوع در سیاستهای فرهنگی ما نیز وجود دارد و تمام تمرکز بر این است که مبادا فیلمی ساخته شود که کمی منتقد باشد امروز در سینما و تلویزیون مردم ما سطح سلیقهشان به واسطه آثار ضعیف به قدری کاهش یافته که برای دیدن واقعیات جامعه به سینما نمیروند و هدف از سینما رفتن و فیلم دیدن فقط خندیدن شده است.
کارگردان مجموعه تلویزیونی «یادآوری» اظهار داشت: من سعی دارم آثار تلویزیون را دنبال کنم و میبینم سیاستهای جدید رسانه ملی تمرکز بر کمیت شده و کیفیت را به طور کل رها کرده است و وقتی قصهای 5 دقیقهای را در 50 دقیقه تعریف میکنیم از وقت مردم دزدی کرده و به شعورش توهین کردهایم، قطعاً چنین شخصی تنها چند بار به دیدن آثار تلویزیون مینشیند و بعد نیاز قصه شنیدن، فیلم و سریال دیدنش از طرق دیگری ارضا میکند.
قاسمزاده اصل در ادامه درباره میزان تأثیرگذاری سینما و تلویزیون بر جامعه، گفت: انتظار ما از سینما و تلویزیون خیلی زیاد است. تأثیر گذاشتن بر جامعه تنها کار هنرمند نیست و به طور کل ما قبل از اینکه یک فرد تأثیرگذار بر جامعه بخواهیم که در تلویزیون و سینما باشد باید یک هنرمند تربیت کنیم. تلویزیون ما سالهاست هیچ هنرمند و انسان شاخصی تربیت نکرده و تنها انتظار دارد آثارش بر جامعه تأثیر بگذارد در حالیکه وقتی هنرمندی شاخص و بزرگ نداریم چنین انتظاری را نمیتوانیم داشته باشیم. نکته بعدی در عدم تأثیرگذاری تلویزیون بر جامعه نپرداختن به آسیبها و مسائل حساس است. در تلویزیون ما همه چیز باید خوب نشان داده شود و این ریاکاری قطعاً باعث میشود کمترین ارتباط موجود بین تلویزیون و مردم از بین برود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: تلویزیون ما به قدری از جامعه عقب مانده که امروز میبینیم هنوز دغدغههای مطرح شده در تلویزیون همان دغدغههایی است که همین رسانه ملی در دهه 60 و 70 مطرح میکرد و هیچ پیشرفت و تغییری در این زمینه نداشته و در واقع هیچ تغییری نکرده است. مردم امروز به واسطه دسترسی به انواع رسانهها اطلاعات بیشتری دارند و خیلی مواقع از هنرمندان و سیاستگذاران جلوتر هستند و دیگر نمیشود با قصههای خستهکننده و تکراری آنها را سرگرم کرد.
صلحمیرزایی: هنرمند در شناخت آسیبهای اجتماعی باید بهروز باشد
قدرتالله صلحمیرزایی، کارگردان سینما و تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: سوژههای اجتماعی مورد نیاز جامعه است و امروز میبینیم بسیاری از این سوژهها و روایتها با مردم فاصله دارند و این فاصله باعث میشود مخاطب مجذوب آثار نشود و خود و زندگیاش را نبیند. قطعاً برای ایجاد ارتباط بین مردم و آثار نمایشیمان باید فاصلهها را کم کرد و سازندگان آثار نمایشی باید به سمت سوژههایی بروند که به زندگی مردم نزدیک بوده و با آنها ارتباط داشته باشد.
صلحمیرزایی خاطرنشان کرد: از دلایل فاصله گرفتن آثار نمایشی از مردم و واقعیات جامعه میتوان به چند مقوله مهم اشاره کرد. یکی از اصلیترین دلایل نبود جسارت کافی در هنرمندانمان است که این مسأله اجازه نمیدهد به سراغ سوژههای حساس بروند در حالیکه اگر سوژهها شناسایی شوند و معضلات جامعه را در قالب هنرمندانه مطرح کنیم قطعاً خیلی از معضلات جامعه حل میشوند. به عنوان مثال اعتیاد که خود یک معضل بزرگ در جامعه ما به حساب میآید هنوز برخورد آثار نمایشیمان به خصوص در تلویزیون به شکلی است که در سالهای دهه 1360 شاهدش بودیم در حالیکه شکل و نوع اعتیاد تغییر پیدا کرده و فرد معتادی که در آن سالها در جامعه میدیدیم با یک معتاد امروزی تفاوتهای بسیاری دارد.
وی افزود: قطعاً قصهها در سریالها و فیلمها نشأت گرفته از تخیل نویسنده هستند اما همین تخیل که برآمده از واقعیات جامعه است باید با تحقیق و پژوهش همراه باشد. امروز یکی از اصلیترین مشکلات ما در فیلمنامه، تحقیق و پژوهش و تکراری بودن اکثر سوژهها است در حالیکه میتوان به سوژههای تکراری با نگاهی نو پرداخت.
کارگردان مجموعه تلویزیونی «دختری به نام آهو» اظهار داشت: از طرفی نظام آموزشی ما دچار ایرادات بسیاری است که آن عدم هماهنگی بخشهای مختلف است. در مدرسه نوعی آموزش وجود دارد که در دانشگاه دقیقاً عکس آن اتفاق میافتد. ما هنوز در نظام آموزشیمان به کتابمحوری بودن تأکید داریم ما این روش امروز دیگر منسوخ شده است. متأسفانه در همه مسائل آموزشی، تربیتی، فرهنگی و هنری ما از روشهای منسوخ شده استفاده میکنیم و این منجر به عدم تأثیرگذاری میشود. ما نباید در سینما و تلویزیون فقط مسائل مثبت و خوب را ببینیم و در قرآن، که کتاب مقدس ما مسلمانان است، بدیها و خوبیها کنار هم قرار گرفته و معرفی شده، بدون بیان بدیها چطور میتوان خوبیها را شناسایی کرد؟ قطعاً باید بدیها و زشتیها را نیز نشان دهیم.
صلحمیرزایی در ادامه گفت: فیلمهای ما قهرمان ندارند و این نیز یکی دیگر از مشکلات ما در شخصیتپردازی و قصهگویی است. تماشاگر در مواجهه با یک اثر نمایشی اگر با یک قهرمان همزادپنداری کند و همراه شود بهتر میتواند مضمون مورد نظر را دریافت کند و در نتیجه تأثیرگذاری اثر بیشتر است. جامعه امروز با جامعهای که دیروز میشناختیم تفاوت بسیاری دارد و مردم در بسیاری مواقع چند قدم از هنرمندان جلوتر هستند و یک هنرمند باید برای آگاهیبخشی و برقراری ارتباط با مخاطب فرد بسیار بهروزی باشد.
این کارگردان تصریح کرد: آثار هنری قطعاً میتوانند در جامعه تأثیرگذار باشند اما قطعاً این مسأله نیاز به دقت در بیان دارد به این معنی که باید سوژههای نو و جذاب انتخاب و مسائل را هوشمندانه مطرح کرد. با ساخت آثار جذاب و دیدنی میتوان کاری کرد که مردم از دیدن برنامهها و سریالهای ماهوارهای فاصله بگیرند. اگر در سینما و تلویزیون ما آثار خوبی ساخته شود قطعاً مردم دیدن آثار ایرانی که به فرهنگ و سبک زندگیشان نزدیکتر است را ترجیح میدهند.
رویا غفاری: نگاه آموزشی و تربیتی باید از آثار سینمایی و تلویزیونی برداشته شود
رویا غفاری، فیلمنامهنویس تلویزیون، در گفتوگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: طبیعتاً مردم در آثار اجتماعی تلویزیون و سینما انتظار دارند که جامعه خود را ببینند اما واقعیت این است که این اتفاق به هیچعنوان در شهرهای بزرگ ما رخ نمیدهد به این معنی که هنوز نگاه به مسائل اجتماعی امروزی نیست و ما مشکلات امروز را نمیبینیم و اگر فیلم و سریالی درباره مسائل اجتماعی یک روستا یا شهری کوچک ساخته شود بیشتر از دیگر آثار به واقعیت نزدیک است.
غفاری خاطرنشان کرد: روابط در آثار نمایشی ما وقتی شامل مسائل سنتی میشوند شاید بهتر از دیگر مسائل روایت شوند اما مشکلات امروزی هیچ نمودی در تلویزیون ندارند و در سینما نیز خیلی کم به مسائل اصلی پرداخته میشود و البته اگر این اشکال در تلویزیون پر رنگتر است دلیلش اجازه ندادن به فیلمسازان و فیلمنامهنویسان برای پرداختن به مسائل روز است.
وی افزود: اینکه مسائل اصلی جامعه در تلویزیون دیده نمیشود به معنی عدم آگاهی و اطلاع از مشکلات و مسائل نیست. این مشکلات را هم مسئولان و هم هنرمندان تا حدی میشناسند اما میلی به ارائه آنها و یا اجازهای برای بیان آنها وجود ندارد. از طرفی عدم آگاهی نیز وجود دارد به عنوان مثال مسئولان همه کودکان را با کودک خود مقایسه میکنند و اگر در یک اثر کودکی وجود داشته باشد که شبیه به فرزندان هیچ از مسئولان نباشد با همین جمله که این این کودک اصلاً شباهتی به کودک من نیست و من تابحال چنین کودکی ندیدهام برچسب غیر واقعی بودن به اثر زده میشود و اجازه ساخت یا پخش نمیدهند.
این فیلمنامهنویس در ادامه اظهار داشت: مقولات دیگر نیز با همین گستره دید کم مورد تحلیل مسئولان قرار میگیرند و اکثر اقشار و افراد و مسائل جامعه کنار گذاشته میشود و مردم وقتی زندگی واقعی خود را در آثار تلویزیونی نمیبینند هیچ علاقهای به دیدن تلویزیون ندارند و به سراغ برنامهها، سریالها و فیلمهای خارجی میروند. تلویزیون متأسفانه نگاهی پدرانه به جامعه دارد و این نگاه باعث شده تا بیش از حد به سانسور اعتقاد پیدا کند.
نویسنده مجموعه تلویزیونی «یادآوری» درباره نگاه مثبت تلویزیون به جامعه، گفت: هر نگاه مطلقی نتیجه عکس دارد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز نسبی است و این مسأله در فیلمهای ما وجود ندارد و نگاه پدرانه و مصلحتاندیشانه که میبینیم باعث شده تا بسیاری از مسائل مطرح نشود. تلویزیون متأسفانه تنها نگاهی آموزشی به آثار دارد و وقتی تمام بار آموزشی و فرهنگی را بر دوش فیلم و سریال میبینند قطعاً نتیجهای حاصل نمیشود.
غفاری در پایان اظهار داشت: سینما و تلویزیون قابلیت آموزشی ندارد و بخش عمده و اصلی آن به مبحث سرگرمی برمیگردد. یک فیلم قطعاً میتواند ایجاد موج و تفکر کند، امروز میبینیم که سریال جای رمان را گرفته و قطعاً چنین رسانهای میتواند کارکرد اجتماعی داشته باشد اما وقتی نگاه ما یک نگاه مطلق اجتماعی باشد نمیتوانیم به رسالت اصلی آثار نمایشی برسیم و نگاه مطلقاً آموزشی باید از آثار سینمایی و تلویزیونی برداشته شود.