هرچه باید درباره نهم ربیع‌الاول بدانید+منابع دقیق و معتبر

|
۱۴۰۱/۰۷/۱۳
|
۱۸:۱۶:۰۶
| کد خبر: ۹۲۰۶۲۲
هرچه باید درباره نهم ربیع‌الاول بدانید+منابع دقیق و معتبر
امروزه ضمن برداشت هایی غیر مستند از واژه تبرّی، اعمالی در جامعه اسلامی اتفاق می افتد که بی شکّ مقبول امامان شیعه نیست و با سیره ی متعالی آنان در تضادّ است.

به گزارش برنا؛ امروزه ضمن برداشت هایی غیر مستند از واژه تبرّی، اعمالی در جامعه اسلامی اتفاق می افتد که بی شکّ مقبول امامان شیعه نیست و با سیره ی متعالی آنان در تضادّ است.

در این نوشتار برآنیم تا درباره‌ی، تبرّی، حدیث رفع القلم و نهم ربیع الاول، شخصیت ابولولو، مجالس مربوط به نهم ربیع، لزوم اتحاد و برادری و ... مطالبی را یادآور شویم.

تبرّی یعنی ؟

« تبری به دوری و جدا شدن از چیزی گفته می شود که در نزدیک شدن به آن کراهت است. »

و « ‌‌ ابراز برائت خداوند از کافران به معنای دور ساختن آن ها از رحمتش می باشد.  »

چرا تبری ؟

اگر تبری از دشمنان خدا وجود نداشته باشد، مرزهای دوستی و دشمنی به هم می‌ریزد و حق و باطل در هم می‌آمیزد . اگر ظالم، مطرود نگردد، اگر گمراهی نکوهیده نشود، اگر بد کاران مورد عداوت قرار نگیرند، تباهی نهادینه می‌شود؛ فساد مقبول می‌گردد و تبه کاران بی‌پروا می‌شوند.

برائت یعنی؛ حق و دیگر هیچ، برائت یعنی دشمنی با دشمنان خدا.

تبری نجستن از دشمنان، عامل هم‌گرایی، تقلید، تشبه و هضم شدن در فرهنگ دشمن می‌شود.

مرزهای اعتقادی را باید توان‌مند‌تر از مرزهای جغرافیایی، پاس داشت.

در این باره، آیات و روایات فراوانی وارد شده است هم چون: جامعه‌ای نخواهی یافت که به خدا و روز رستاخیز ایمان داشته باشد و با دشمنان خدا و رسول، دوستی کنند.  بی‌تردید چنین کسانی تبری قلبی ندارند.

امام رضا ( علیه السلام ) می فرمایند :

کمال و نهایت دین در ولایت ما و برائت از دشمنان ماست. 

دیگر اینکه شخصی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت : همانا شخصی است که محبت شما را در دل دارد اما در برائت از دشمنان شما ضعیف است.

امام صادق علیه السلام در پاسخ فرمودند: دروغ میگوید کسی که گمان می کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمی جوید.

تبرّی ، بدون شناخت ؟!

تبرّی دو مرحله دارد :

1- شناخت حق و باطل

2- دوری جستن و فاصله گرفتن از باطل

وقتی حارث بن حوط در جنگ به علی ( علیه السلام ) می گوید: از نظر من طلحه و زبیر و عایشه بر حق هستن.

حضرت علی ( علیه السلام ) می فرماید: ای حارث به راستی تو حق را نشناختی تا بتوانی اهلش را بشناسی و همین طور باطل را نشناختی تا اهلش را بشناسی  » 

شیوه های تبری

الف) قلبی

قلب انسان کانون تمایلات، مهرورزی‌ها و کینه‌توزی‌ها و محل بروز گرایش‌هاست؛ از این رو تبری قلبی نقشی سرنوشت ساز در زندگی انسان‌ها دارد. باید به دشمنان خداوند متعال دل نبست و از آنان نفرت داشت باید به دشمنان اولیای خداوند مهر نورزید و از آنان در دل بغض داشت .

ب) زبانی

باید با زبان از دشمنان خداوند و از دشمنان اولیای او تبری جست. البته نه با فحش و رکیک گویی و یاوه پردازی که دین ما با هرزه گویی و هرزه گرایی سر ستیز دارد.

قرآن کریم می‌گوید: معبودهای مشرکان را دشنام نگویید، چون ممکن است که آن‌ها هم از روی جهل، خدا را که معبود شماست، دشنام گویند. گفته‌اند که مسلمانان بت‌های مشرکان را دشنام می‌دادند، خدا آنان را از این کار نهی کرد؛ مبادا که آن‌ها خدا را از روی جهالت، ناسزا گویند. 

دشنام در اثر نبودن منطق و در اثر زبونی است؛ پس لازم است افراد، تا آن جا که می‌توانند، طرف مقابل خود را با منطقی شایسته و بیانی استوار، قانع سازند.

ج) عملی

ما باید هم در دل و هم در زبان و هم در عمل، تبری داشته باشیم .

تبری در عمل جلوه‌های گوناگونی دارد:

یکی از ‌آن‌ها نداشتن تشبه به کفار است. این که تشبه به کفار را ناروا دانسته‌اند، برای تبری عملی و حفظ هویت دینی است. سید کاظم یزدی(ره) زمانی که فرهنگ غرب هجوم آورده‌ بود، کلاه ایتالیایی را حرام کرد.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) درباره تشبه، جمله زیبایی دارند که بسیار درس آموز است. حضرت می‌فرمایند: اگر شما بردبار نیستید، خود را شبیه بردباران سازید. شیوه بردباران را پیشه کنید. و بعد فرمودند: اندک است کسی که به جامعه‌ای شباهت پیدا کند، مگر این که به زودی از آنان می‌شود.

یکی دیگر از نمونه‌های عملی نداشتن تبری است. نجس دانستن مشرکان از دیگر تبلور‌های برائت عملی است.

مجاز نبودن ازدواج با آنان نیز این مرز جدایی را مستحکم‌تر می‌کند.

مباح نبودن ذبیحه آنان، علاوه بر پاسداری از مرزهای اعتقادی، از توان اقتصادی آنان می‌کاهد.

دو گزارش از خسارت هایی که نتیجه جهالت ها است

قبل از پرداختن به حدیث معروف رفع القلم ، لازم است دو جریان را برای شما عزیزان نقل کنیم، تا هدف نویسندگان این مقاله کمی روشن شود .

حقیقت این است که ما فقط و فقط به خاطر خشنودی دل فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) اقدام به تهیه این مقاله کردیم و دلیل پرداختن به این موضوع هم زیان هایی است که از روی جهالت به مکتب اسلام وارد شده است و موجب می شود بعضی از دوستداران فاطمه زهرا (سلام ا... علیها ) در دیگر کشور ها یا در نقاطی که اکثریت با اهل سنت است ، سختی های فراوان را تحمل کنند . 

گزارش اول :

شما عمرکشون کنید ماهم ...

آیت الله مظاهری می فرماید: « من کفایه و مکاسب را پیش  آیت الله مرعشی گذراندم. یک روز ایشان تعریف می کردند:

پدرم از علمای نجف بود. شاگردی سنی مذهب داشت. بالاخره این شاگرد پس از اتمام درسش به محل سکونتش برگشت. او اهل کرمانشاه بود. بعدها که پدرم عازم ایران بود در کرمانشاه توقف کرد. پدرم گفت: قافله ما غروب رسید کرمانشاه. وحشت کرده بودم، چون آن زمان وضع کرمانشاه و کردستان روی قاعده شیعه و سنی گری خیلی بد بود. اتفاقا آن شاگرد سنی را دیدم. مرا با خود به خانه اش برد. خیلی هم پذیرایی کرد. آخر شب بهم گفت: آقا ما جلسه ای داریم شما هم بیایید برویم. پدر می گوید: مرا بردند آن جلسه. دیدم آن سیبیل گنده ها دارند می آیند. تعجب کردم چه خبراست؟ ترسیده بودم. یک وقت دیدم یک جوانی زیر غل و زنجیر آوردند. یک سفره چرمی هم پهن کردند، اورا نشاندند روی سفره، یک کسی با یک ضربت گردن آن جوان  را زد. غل و زنجیر را باز کردند، او هی دست وپا می زد، آن ها هم قاه قاه می خندیدند.

پدرم گفت: من بیهوش شدم. کم کم مرا بهوش آوردند. گمان کرده بودند منم شیعه هستم و می خواستند مرا نیز بکشند. شاگردم بهشان گفت: نه بابا ایشان استاد من است، ایشان از آن سنی های داغ است.

بالاخره مرا نجات داد. در خانه بهم گفت: اقا من سنی ام اما مرید شما هستم. نمی خواستم ناراحتتان کنم. اما شما را بردم آنجا تا یک پیام به علمای نجف بدهید و آن اینکه شما عمرکشون راه بیندازید ما هم اینجور می کنیم. ما رسممان این است، یک شیعه را یک جا پیدا کنیم زندانی اش می کنیم تا شب چهارشنبه. در آن شب جمع می شویم برای رضایت خدا، قربة الی الله آن شیعه را می آوریم و این بلا را که دیدی به سرش می آوریم.

گزارش دوم :

بی بصیرتی ما، کشته شدن دیگران

گاهی افراد بدون توجه به شرایط کنونی محیط خود و دیگران بی پروا شروع به لعن کردن می کنند. اینگونه رفتارهای عوامانه باعث به خطر افتادن جان بسیاری از افراد شده است. داستان زیر فقط یک نمونه از آن ها را بیان می کند.

سال 1328 هـ .ق، به روایت  مجله « درة النجف »

عرض حال یکی از پیشوایان جعفری مذهبان بخارا به مقام منیع ریاست روحانی اسلام در نجف اشرف ( سلام الله علی من دفن فیها )

بسم الله الرحمن الرحیم

« به عرض حضور مبارک حجت الاسلام و المسلمین آیت الله فی العالمین (متعنا الله بطول بقائه ) می رساند:

... لابد اخبارات اینجانب به سمع مبارک رسیده است که اهل عامه ( اهل سنت ) حکم به کفر و امر به قتل و غارت ما دادند، طائفه مردان و زنان و اطفال صغار را کشتند، حتی زن حامله را در میان عام شکمش را دریده و جنین هشت ماهه را بیرون آورده و پاره پاره نموده اند بعضی از دخترها را به کنیزی بردند. و دکاکین و خانه های ما را غارت نمودند، در میان کوچه و بازار دشنام دادند و تهمت ها بستند،الی الان هم فارق از بلیه نیستیم، بعد از این هم معلوم نیست که حال ما چگونه خواهد شد، سبب این گونه صدمات به ما از بی تقیه گی مصنفان و مولفان و نویسندگان چاپ خانه ها می باشد. توقع از ارباب نوع، این که امر بفرمایند تا لعن و طعنه را از کتب بردارند و بعد چیزی که باعث بر این گونه صدمات و ابتلائات می شود، ننویسند. »

ضمنا باید توجه کرد  که این حوادث در زمانی رخ داده است که خطر فتنه گری و لجن پراکنی رسانه های جمعی تحت تسخیر غرب و وارثان خاندان امیّه عربستان وجود نداشته! و فقط خبر برگزاری چنین جلساتی انتقال می یافته است .

9 ربیع یا 26 ذی الحجة؟

بسیاری از بزرگان شیعه براین اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم 26 یا 29 ذی الحجة سال 23 هـ .ق است.

شیخ مفید در کتاب « مسار الشیعه » آورده است:

« در روز بیست و ششم ذی الحجة سال 23 هجری عمر بن خطاب مجروح گردید و در بیست ونهم ماه درگذشت . »

هم چنین ابن ادریس حلی در کتاب معروفی به نام سرائر  آورده است:

« باید دانست که قتل خلیفه دوم در 26 ذی الحجة سال 23 هـ .ق واقع شده است و این مطلبی است که صاحبان کتاب های « قره »، « معجم »، « طبقات »، « مسار الشیعه »، و سید بن طاووس بر آن تصریح نموده اند بلکه اجماع شیعه و اهل تسنن نیز براین است . »

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال نوشته است : در رابطه با روز نهم ربیع الاول ، روایتی عظیم الشان نقل شده است و برخی از برادران امامی غیر عربما در این روز بسیار اظهار خوشحالی نموده و قائلند که این روز ، روز هلاکت شخصی است که به خدا و رسول ( صلی ا... علیه و اله ) اهانت کرده و دشمنی می ورزید ؛

ولی من با وجود تفحص در کتب ، تاکنون روایتی موافق با این روایت نیافته ام .

حدیث رفع القلم

تاریخ 9 ربیع برای قتل خلیفه دوم، از حدیث مشهور رفع القلم سرچشمه می گیرد.

در مورد نهم ربیع الاول روایتی که علامه مجلسی رحمه الله علیه نقل فرموده اند ذکر می کنیم:

" روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما در باب قتل  ابن خطاب منازعه کردیم و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از اصحاب امام هادی (علیه السلام)  بود . وقتی درب خانه وی را کوبیدیم دختری عراقیه ای بیرون آمد سراغ احمد را از او گرفتیم. گفت: او امروز مشغول اعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود.

گفتم: سبحان الله عیدهای مومنان چهارتاست : عید فطر -اضحی-غدیر و جمعه.

دختر گفت : احمد بن اسحاق از امام علی النقی روایت میکند امروز روز عید است و بهترین عیدها نزد اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان به حساب می آید. ماگفتیم اجازه بگیر تا به نزد او بیاییم ... گفت: الان از غسل عید فارغ شدم.

گفتیم: مگر امروز عید است؟

گفت: بلی و ما را به داخل خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و چنین گفت: روزی با جمعی از برادران خود به حضور مولای خود امام هادی (علیه السلام) مشرف شدیم در سامرا در مثل این روز (نهم ربیع) که شما به نزد من آمده اید...دیدیم آن حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته

است. و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده. عرض کردیم: یابن رسول الله آیا برای اهل بیت علیهم السلام امروز شادمانی تازه رخ داده است ؟

حضرت فرمود: کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیم تر است؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم که حذیفه بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول خدا رسید.

حذیفه گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهم السلام میفرمود:

بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روز روزی است که حق تعالی در این روز دشمن خود و دشمن شما را هلاک میفرماید ودر این روز دعای مادر شما را مستجاب میگرداند.

بخورید! که این روز روزی ایست که حق تعالی در این روز اعمال محبان و شیعیان شما را قبول میفرماید.

بخورید! که این روز ظاهر میشود درستی گفته خدا که میفرماید: " فَتِلکَ بُیوتُهُم خاوِیَهٌ بِما ظَلَمُوا ". [ این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب ستمهایشان ]

بخورید! که این روزی است که که در این روز شوکت دشمنان جد شما و یاری کننده دشمن شما شکسته میشود…

حذیفه گفت که من عرض کردم: یا رسول الله آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که این حرمتها و قداستها را بشکند.

حضرت فرمود: ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سر کرده خواهد شد و در میان ایشان ادعای ریاست خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود کشیده و مردم را از راه خدا منع خواهد کرد. کتاب خدا را تحریف خواهد نمود. سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد ، خود را پیشوای مردم خواهد خواند. بر وصی من علی بن ابیطالب علیه السلام امتیاز طلبی خواهد کرد و اموال خدا را به ناحق بر خود حلال و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و من و برادر من و وزیر من علی علیه السلام را به دروغ گویی متهم و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد. پس دخترم او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود.

حذیفه عرض کرد: یا رسول الله چرا دعا نمیکنید حق تعالی او را در حیات شما هلاک گرداند؟ حضرت فرمود: ای حذیفه دوست ندارم جرات کنم بر قضای خدا و از اوتغییر امری را طلب نمایم که در علم او گذشته است. ولیکن از حق تعالی استدعا نمودم فضیلت دهد از سائر روزها آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود تا آن که احترام آن روز در میان دوستان و شیعیان اهل بیت من سنت گردد پس حق تعالی وحی کرد به سوی من که:

ای محمد در علم سابق من گذشته است که دچار آید تو و اهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من. آن منافقانی که تو برای آنها خیرخواهی کردی ولی به تو خیانت کردند. تو به ایشان راستی کردی و آنها با تو مکر کردند. تو با آنها صاف بودی و آنها دشمنی تو را به دل گرفتند و تو خشنودشان ساختی ولی تو را تکذیب کردند و تو آنها را برگزیدی ولی تو را در گرفتاری ها تنها گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته به روی کسی که غصب کند حق علی علیه السلام  را که وصی توست بعد از تو هزار درب از پست ترین طبقه های جهنم را بگشایم که آن را فیلوق می گویند و او و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم

به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند در این روز ... و امر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را برای احترام کرامت تو و وصی تو.

ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود کسی که این روز را عید کند از برای من. ثواب آنها که دور عرش احاطه کرده اند به او عطا کنم...

حذیفه گفت: پس رسول خدا برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم ... تا آنکه بعداز رسول خدا دیدم که چه فتنه ها برانگیخت....پس حق تعالی دعای دختر پیغمبر خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشنده او  جاری ساخت. من به خدمت حضرت امیرالمومنین رسیدم تا آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم که آن منافق کشته شد و به عذاب حقتعالی واصل گردید. چون حضرت مرا دید فرمود: ای حدیفه: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت. عرض کردم: بلی ای برادر رسول خدا.

حضرت فرمود: به خدا سوگند این روز روزی است که حقتعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دونام میدانم. حذیفه عرض کرد: یا امیرالمومنین! میخواهم این نام ها را از شما بشنوم.

حضرت فرمود: روز غدیر ثانی است ، روز عافیت است ، روز برکت است ، روز عید الله الاکبر است ، روز مستجاب شدن دعا است ، روز موقف اعظم است ، روز توبه است ، روز فطر دوم است ، روز عید اهل بیت است،  این روز روز استراحت مؤمنان است ، روز زایل شدن کرب و غم است  ...

حذیفه گوید: سپس از خدمت امیرالمومنین برخواستم.

پس محمد و یحیی [راویان این حدیث] گفتند: چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم: حمد و شکر میکنیم خداوندی را که برانگیخت تو را از برای ما تا فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم.

حدیث رفع القلم بهانه ای برای گناه

در بخشی از این حدیث آمده که خداوند در این روز هیچ گناهی را برای بندگان ثبت نمی کند، و شیعیان برای انجام هر گناهی دستشان باز است.

وقتی ما به بررسی منبع حدیث و هم چنین راویان و اسناد روایت آن حدیث پرداختیم، دریافتیم که نام بسیاری از راویان در کتب حدیثی ذکر نشده است و افراد قابل اعتمادی نیستند.

از طرفی متن خود روایت با آیات قرآن تناقض آشکاری دارد.

مثلا در ابتدای حدیث آمده است:

« و أَمَرتُ الکِرامَ الکاتبین أن یَرفعوا القلمَ عن الخلقِ کلّهم ثلاثة أیامٍ من ذلک الیوم و لاأَکتبُ علیهم شیئاً من خطایاهم کرامة لک و لوصیک . { به فرشتگان نویسنده ی اعمال، دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همه ی مردم بردارند و چیزی از گناهان آنان را ننویسند..

اشکالات وارد بر حدیث:

1- مخالفت با قوانین و سنن الهی

خداوند در سوره زلزال می فرماید: « فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره   { پس هرکس به اندازه ی ذره ای خوبی کند آن را خواهد دید و هرکس به اندازه ی ذره ای شر انجام دهد آنرا می بیند.} »

2- تناقض با دیگر سخنان أئمه

در حالیکه آن بزرگواران در دیگر سخنانشان این طور می فرمایند: « ما من نکبةٍ تصیب العبد الا بذنب. { هیچ زشتی به بنده نمی رسد مگر به خاطر گناه.} »

و یا اینکه می فرمایند: « لاتنال ولایتنا الا بالعمل و الورع. { به ولایت ما نتوان رسید جز با اعمال نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه.}  »

3- اختلاف های زیادی بین نقل های مختلف این روایت وجود دارد از جمله اینکه اسحاق در کتاب « مختصر » به نقل روایت امام هادی ( علیه السلام ) می پردازد ولی در کتاب « انوار نعمانیه » آن را از امام حسن عسکری ( علیه السلام ) روایت می کند.

اگر این حرف هم روایت بود ...

طی استفتایی که از آیت ا... مکارم شیرازی شده است ایشان سند این حدیث را غیر قابل قبول خواندند  .

در مورد حدیث رفع القلم که ذیلا به آن اشاره مى شود:

«وَ اَمَرْتُ الْکِرامَ الْکاتِبینَ اَنْ یَرْفَعُوا الْقَلَمَ عَنِ الْخَلْقِ کُلِّهِمْ ثَلاثَةَ اَیّام مِنْ ذلِکَ الْیَوْمِ، وَ لا اَکْتُبُ عَلَیْهِمْ شَیْئَاً مِنْ خَطا یا هُمْ کَرامَةً لَکَ وَ لِوَصِیِّکَ»

شما در بخش گناهان اعلام کرده اید که از لحاظ سند مشکل دارد میخواستم در خواست کنم در صورت امکان بیشتر و با مدارک توضیح بفرمایید چون متاسفانه بعضی از دوستان اینجانب به شدت درگیر این ماجرا هستند و معتقد به آن !

این مسأله از واضحات است که هر حدیثی بر خلاف قرآن باشد غیر قابل قبول است بنابراین اگر حدیثی اجازه ارتکاب گناهان را بدهد باید آن را کنار انداخت خود امامان این دستور را به ما داده اند.

شخصیت ابولولو

داستان هایی خرافی در مورد این شخصیت نقل می کنند. از جمله:

« ابولولو به حضرت علی ( علیه السلام ) می گوید: می خواهم خلیفه را بکشم و حضرت او را تشویق می کنند. او نیز این کار را می کند و خلیفه را در آسیاب می کشد و همانجا می گذارد و به حضرت پناهنده می شود. حضرت او را مخفی می کنند سپس از سکویی که روی آن نشسته بودند بر سکویی دیگر می نشینند وقتی ماموران می آیند و در مورد ابولولو از حضرت سوال می کنند؛ حضرت می فرمایند: من از وقتی روی این سکو نشسته ام او را ندیدم »

در همان شب علی ( علیه السلام ) ابولولو را سوار بر اسب به کاشان می فرستد و نامه ای را به او می دهد تا آن را به رئیس شهر کاشان بدهد و در نامه می نویسند: که هنگامیکه نامه من به تو رسید دخترت را به عقد ابولولو درآور ...

آن دختر به نام صفیه در همان شب از ابولولو آبستن می شود و صبح آن شب بچه ای یک ساله به دنیا می آورد. بدین ترتیب وقتی ماموران خلیفه به کاشان می رسند به او شک نمی کنند و فکر می کنند که او یک ابولولویِ دیگری است. »

واضح است که اینگونه داستان ها کار دشمن است. تا اسلام را دینی خرافی جلوه دهد.

و اگر به سند بعضی از این داستان ها مراجعه شود خواهیم دید که ساخته شده چند قرن اخیر هستند .

آیا او پیرو علی بود؟

به دو دلیل می گویند ابولولو شیعه بوده است:

1- حدیث رفع القلم: می گویند چون در این روایت با عبارت « رحمة الله علی قاتله » برای وی طلب رحمت شده است پس او شیعه است.

همانطور که ذکر شد این حدیث از جهت سند و متن روایت صحیح نمی باشد. پس این دلیل پذیرفته نیست.

2- استناد به دو حدیثی که در دو کتاب « الهدایة الکبری » و « مشارق انوار الیقین » از قول امام علی ( علیه السلام ) نقل شده است.

متن حدیث: ( خطاب به عمر بن خطاب ) تو را می بینم که در دنیا به جراحت ابن عبدأمّ معمّر ( ابولولو ) به جهت ظلمی که بر او نموده بودی کشته می شوی پس او توفیق کشتن تو را پیدا می کند و به خدا قسم بر خلاف میل تو داخل بهشت می شود. »

دراین باره باید گفت: نویسنده ی کتاب اول شخصی است به نام « حسین بن حمدان خصیبی جنبلانی ( 358 هـ .ق ) است. اکثر قریب به اتفاق دانشمندان علم رجال شیعه این شخص را فاسد و غیر معتبر معرفی کردند و حتی اگر روایات او صحیح السند باشد به او اعتماد نمی کنند.

نویسنده کتاب دوم نیز معروف به غلوّ و  بزرگنمایی است و تقریبا تمامی شیعیان بعد از او، کتابش را قبول ندارند.

نهم ربیع، مرگ کدام عمر؟ کاشان قبر کیست ؟

به اعتقاد برخی از محققان آن چه موجب شده روز نهم ربیع به روز کشته شدن عمر بن خطاب مشهور شود قتل عمر بن سعد فرمانده ظالم لشکر یزید در این روز به دست مختار ثقفی بوده است، که به خاطرشباهت نام ها بعدها مردم به اشتباه افتادند.

نکته ی قابل توجه آن است که قتل خلیفه ی دوم در ماه ذی حجّة(بنا به قول شیخ اعظم مفید در مسار الشیعه) بوده و ارتباطی با تاریخ نهم ربیع ندارد... افزون بر آن همگی منابع بر این تصریح دارند که ابولؤلؤ پس از کشتن چند نفر در مسجد النبی (ص) خودزنی کرده و کشته شده است. بنابر این نباید آمدن او به کاشان یا نقطه ای دیگر وجهی داشته باشد.بنابر این مصادر نباید آمدن او به کاشان یا نقطه ای دیگر وجهی داشته باشد .   قاضی نور الله شوشتری (رحمة الله علیه) در کتاب مصائب النواصب ج 2 ، ص 342 ( در ردّ بر کتابی که شخصی سنی مذهب بر ضد شیعه می نویسد و به مسئله‌ی مراسم نهم ربیع می پردازد) می‌نویسد که این کار مورد تأیید علما نبوده و در زمان ما این عمل در کاشان متروک شده است .

آیا لعن در مجلس خصوصی هم اشکال دارد ؟

حال نباید گفت که مگر لعن بین دو نفر هم ایراد دارد؟! و آیا لعن در مجلس خصوصی هم ایراد دارد ؟!

در این دهکه‌ی جهانی چه کسی به ما تضمین می دهد که با این وسائل گسترده‌ی ارتباطی ، گفته‌ای و یا قطعه‌ی فیلمی ولو با نیت خیر به بیرون نشر پیدا نکند.

وقتی خصوصی ترین مسائل اشخاص بزرگ در قالب کلیپ صوتی و تصویری در اینترنت منتشر می شود دیگر پخش این گونه مسائل به آسانی امکانم پذیر است  و تنها کسی می تواند این خطر را حس نکند که از عصر ارتباطات هیچ نداند !

علاوه بر این اگر کسی انکار کند بی موالاتی ما در تبری آشکار موجب ریختن خون شیعیان و آزار دیدن آن ها در دیگر مناطق نمی شود باید تجدید نظری در اطلاعات خود پیرامون مسائل منطقه خصوصاً شیعیان جهان بکند.

ما دشنام نمی دهیم

امام رضا ( علیه السلام ) احادیثی را که نسبت به دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) صریحاً دشنام داده اند، ساخته و پرداخته ی مخالفانشان می دانند

« ... ای ابن ابی محمود! محالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده اند:

1- غلو

2-  کوتاهی در حق ما

3- تصریح به بد ی های دشمنان ما و دشنام به آن ها

وقتی مردم اخبار غلو آن دسته را می شنوند، ما را تکفیر می کنند و می گویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمه خود می باشد. و وقتی کوتاهی در حق ما را می شنوند، به آن معتقد می شوند. و وقتی بدی های دشمنان ما و دشنام به ایشان را می شنوند ما را دشنام می دهند. حال آنکه خداوند می فرماید: « لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم { به کسانی که غیر از خدا را می پرستند دشنام ندهید زیرا که آن ها در عوض به خدا دشنام می دهند آن هم بی اندازه و جاهلانه }  »

ای ابی محمود! وقتی مردم به چپ و راست می روند تو ملازم طریقه ی ما باش، زیرا هرکس با ما همراه باشد، ما با او همراه خواهیم بود، و هرکس از ما جدا شود ما نیز از او جدا خواهیم شد ... .  »

صاحب تفسیر اطیب البیان ذیل همین آیه ( لاتسبّوا ... ) می گوید: سبّ اعداء دین، اگر موجب سبّ آن ها به مقدسات دین شود، حرام است و این باعث شود ما در گناه آن ها شریک شویم.

لعن با چه نیتی ؟

امام صادق علیه السلام خطاب به عبد الاعلی  می گوید : پذیرش ولایت ما فقط به تصدیق و قبول نیست بلکه از شرایط ولایت ما پنهان سازی و نگهداری آن از نااهلان است، به دوستان ما سلام برسان و بگو : خدایش رحمت دهد آن بنده ای را که محبت مردم (مخالفین) را جلب کند...

سپس فرمود : به خدا هزینه ی کسی به جنگ ما برخاسته از کسی که آن چه را ما نمی خواهیم  از قول ما بگوید بیشتر نیست .

ما واقعاً باید از خودمان بپرسیم چرا ما لعن می کنیم؟!آیا برای بغض و کینه ی شخصی است یا نه به دستور ائمه ی معصومین و به خاطر خدا؟

اگر به خاطر کینه ی شخصی و هوای نفس است که هیچ ارزشی ندارد چون عملی که برای خدا نباشد هیچ ارزشی ندارد، یا نه چون می خواهیم به خدا و رسول و خاندانش اظهار ارادت و اطاعت کنیم این کار را می کنیم، اگر این طور است همین ائمه‌ی معصومین و در حال حاضر فقیه جامع الشرایط که مشروعیت از امام عصر(ع) و مقبولیت از مردم می گیرد، مصلحت را تشخیص داده که کسی حق ندارد به مقدسات اهل سنت توهین کند حتی در جمع های خصوصی چند نفره چه برسد به ایام نهم ربیع و ..

جاهل مقدس و عالم بی تقوا

در طول تاریخ اسلام همواره دو گروه بودند که خسارت های جدی به اسلام وارد کرده اند ...

امام صادق ( علیه السلام ) دراین باره می فرمایند: دو گروه کمر مرا شکستند؛ یکی فرد جاهل مقدس نما که با جهلش باعث می شود مردم به دین عمل نکنند و دیگری عالم بی تقوا که بی تقوایی اش مردم را از هر چه علم است بی زار می کند.  »

ما نیز باید با بصیرت کامل تبرّی بجوییم.

سلام، در برابر دشنام

امام صادق ( علیه السلام ) به یکی از یاران می فرماید:

« شنیده ام اگر کسی پیش رویت به علی ( علیه السلام ) دشنام گوید و تو قدرت داشته باشی با او برخورد شدیدی می کنی؟

او گفت: آری فدایت شوم. من و خانواده ام این گونه ایم. امام ( علیه السلام ) فرمود: این کار را نکن. به خدا قسم بارها شده که کسی به علی ( علیه السلام ) دشنام می داد در حالیکه بین من و او فقط به اندازه ی ستونی فاصله بود. ولی من خودم را پشت آن ستون پنهان می کردم و گاه نمازم که تمام می شد، از کنار او می گذشتم و به او سلام می کردم.  » 

آنکه تقیه ندارد، دین ندارد

تقیه در تاریخ پرفراز و نشیب شیعه، نقش کلیدی داشته است. از آنجا که تشیع در جهان اسلام همیشه در اقلیت بوده چاره ای نداشته مگر اینکه به تقیه پناه ببرد تا جان و مال شیعیان را از دست غارتگران نجات داده و اصل اسلام را محافظت نماید.

از این رو رعایت تقیه را از جمله وظایف خود می داند و ترک آن را گناه نابخشودنی می داند.

علاوه براین گاهی اوقات اهل بیت نه به خاطر ترس بلکه برای مدارا و تحمل دیگران تقیه می کردند و یارانشان را به رعایت آن توصیه می نمودند. گواه براین مطلب آن است که بعضی از یاران معروف امام برای شناساندن دین به مردم که اکثریت سنی بوده اند تقیه می کردند در حالیکه مردم آنان را به تشیع می شناختند.

امام سجاد ( علیه السلام ) می فرماید: « خدا همه ی گناهان مومن را می آمرزد و در دنیا و آخرت او را از گناه پاک می کند. مگر دو گناه؛ ترک تقیه و ضایع کردن حقوق برادران ایمانی. »

« هم چنین امام صادق ( علیه السلام ) تقیه را دین خودش و پدرانش می داند و کسی را که تقیه ندارد بی دین می شمارد.  »

تاثیر این گناه نابخشودنی به اندازه ای است که شیعه را از مولای خود جدا می کند.

امام رضا ( علیه السلام ) نیز گرامی ترین مردم در زمان غیبت حضرت ولی عصر ( عجّل الله فرجه ) را، عمل کننده به تقیه دانستند و هرکس قبل از قیام حضرت حجت ( عجّل الله فرجه ) تقیه را ترک نکند از ما نیست.  »

هر راست نشاید گفت

لزومی ندارد ما هر چه را که به آن معتقدیم و می دانیم به رخ دیگران بکشیم خصوصاً زمانی که مفسده دارد "هر راست نشاید گفت" با این که معتقدیم "جز راست نباید گفت" یعنی امروز دهکده‌ی جهانی اجازه‌ی مخفی کردن اندیشه ها را نمی دهد .

لذا بی فایده است که حقایق را از سر تقیّه انکار کنیم ضمن این که بحمدالله با نهضت مقدّس امام خمینی(ره) و سکّانداری خلف صالحش ایت ا... خامنه‌ای و اقتدار دولت امام زمان(عجل ا... فرجه ) در ایران ، دیگر حداقل در ایران اسلامی تقیه‌ی خوفی نداریم، ولی بایستی غافل نشد که ما تا قیام حضرتش مأمور به تقیه ی مداراتی (اگر خوفی نباشد) هستیم چون اگر ما در این جا احساس راحتی می‌کنیم معلوم نیست با ندانم کاریهای ما جان شیعیان مظلوم عراق و افغانستان و عربستان و دیگر کشورهای غیرشیعی به خطر نیفتد ، این جاست که به اهمیت فتوای  پیشوای حکیم و خلف صالح خمینی بزرگ ایت ا... خامنه‌ای مبنی بر ممنوعیت توهین به همسران پیامبر(ص) و اساساً هر گونه توهین به مقدّسات اهل سنت پی می بریم  و کیست که نداند امروز اظهار لعن به مقدسات آن ها در نزد اهل سنت مصداق توهین دارد؟!

در این شرایط وقت این حرف هاست؟

یکی از علمای قم، منظومه ای فقهی منتشر کرد. نسخه ای نزد آیت الله بروجردی فرستاد.

در یکی از ابیات به خلفا توهین شده بود. آیت الله بروجردی گفتند: در این شرایط وقت این حرف هاست؟ آن هم به صورت مکتوب در این اثر شیعی؟

ایشان دستور دادند که این شعر حذف شود و با هزینه ی خودشان اصلاح شود.

گوینده شهادتین مانند پیرو مذهب جعفری محترم است

استفتاء جمعی از مومنین از آیت الله وحید خراسانی

سوال: باسمه تعالی؛ ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل سنت زندگی می کنند. آن ها ما را کافر می دانند. آیا ما هم می توانیم مقابله به مثل کرده و با آن ها معامله کفار کنیم؟

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم

هرکس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم الانبیاء ( صلی الله علیه و آله )، بدهد مسلمان است، و جان وعرض { آبرو } و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری می باشد، محترم است. وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هرچند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آن ها با شما به ناحق رفتار کردند، شما از صراط مستقیم و عدل منحرف نشوید. حتی اگر کسی از آنان مریض شد به عیادت او بروید. اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید. و اگر حاجتی به شما داشت او را برآورید و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: « ولایجرمنکم شنئان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی » دشمنی با گروه دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید، عدالت ورزید که به تقوی نزدیک تر است. }   

و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: « ولاتقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا [ و به کسی که اظهار اسلام می کند نگویید مسلمان نیستی.]  »

والسلام علیکم و رحمة الله.

نظر ایت ا... بهجت در رابطه با مسائل شیعه و سنی

آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی، می فرماید :

ایشان[ ایت الله بهجت ] در عین عشق به اهل بیت(علیهم السلام)، از حامیان تقریب مذاهب اسلامی بودند. کلامشان در این زمینه، شبیه آیت‌الله بروجردی، قهرمان صحنه تقریب بین مذاهب بود. آن تعبیر این بود که می‌فرمودند:" مسائل شیعه و سنی مربوط به گذشته‌های تاریخی است و نباید این مسائل، باعث اختلاف شیعه و سنی شود، بلکه باید فضایل اهل بیت و مرجعیت علمی اهل بیت (ع) را مطرح کنیم که همیشگی و ماندگار است"

خاطره ای از مرحوم ایت ا... بهجت

بهار سال 1373، بنده و  پدرم (آقای احمد توکلی) و  آقای مهندس محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت نهم ، به محضر مرحوم  آیت ا...‌ بهجت مشرف شدیم. پدرم از ایشان پرسید: بنده در دانشگاه ناتینگهام انگلستان درس می‌خوانم. آنجا دانشجویان عرب که همه سنی هستند، از دانشگاه ، فضایی برای اقامه‌ی نماز جماعت خواسته‌اند و دانشگاه نیز جایی را به آنها اختصاص داده است. بنده نماز اول وقت را پشت سر آنان به جماعت می‌خوانم. آیا اعاده نماز واجب است؟

مرحوم آیت‌الله بهجت فرمودند:‌ « نه تنها اعاده نماز واجب نیست، بلکه نماز خواندن پشت سر آنها، ثوابش از شمشیر زدن در رکاب رسول خدا در صف اول جنگ احد بیشتر است ».

سپس بعد از مکثی افزودند: «اگر ما شیعیان و امامانمان اینگونه عمل نمی‌کردیم، پنج شیعه آن‌روز اکنون صدوپنچاه میلیون شیعه نبود»

این خبر، راوی‌اش خودم ـ که زهیر توکلی باشم ـ هستم و نام شاهدان آن را نیز ذکر کردم.

خبر دیگری باز هم از آیت ا... بهجت نقل می‌کنم که راوی‌اش حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی‌ نیک‌اقبال است. آقای نیک‌اقبال که از شاگردان و هم صحبتان قدیمی حضرات آیات خوشوقت و آیت‌الله امجد است و علمیت و وثوقشان مورد تایید قطعی است، در کتاب «معرفت نفس» نقل کرده‌اند که یک‌بار خطیبی بر منبر سخن را در معایب خلیفه دوم، بسط داد و شدیداً بر او تاخت. وقتی که از منبر پایین آمد، مرحوم آیت‌الله بهجت، به ایشان فرمود: "تو مطمئنی که اگر در سقیفه‌ی بنی ساعده بودی، همان کاری را که عمر کرد، نمی‌کردی؟" 

واجب است که از ادبیات تشنج آفرین پرهیز شود

بخشهایی از بیانات آیت اله سیستانی در جمع علمای شرکت کننده در کنفرانس وحدت در نجف اشرف

« به شما خوشامد می گویم که به نجف آمدید و ... بعد از تعرض به مرقد عسکریین (علیهما السلام) همه شیعیان را به آرامش دعوت کردم و از آنها خواستم که واکنشی نشان ندهند و گفتم که این اقدام از طرف اهل سنت نبوده است. من اطمینان دارم که ریشه تفرقه افکنی در خارج است. من [ در زمان طلبگی ] نزد شیخ احمد الراوی که از علمای اهل سنت در سامرا بود درس خواندم و به ذهنم خطور نکرد که ایشان پیرو مذهب دیگری بودند. همچنین به برخی از پزشکان که از اهل سنت بودند مراجعه می کردیم و چون ما از طلاب علوم دینی بودیم از ما پول ویزیت نمی گرفتند و اصلا فکر نمی کردند که ما شیعه هستیم یا سنی. ... باید بر مشترکات تمرکز کنید و دلیلی ندارد به مسائل اختلافی بپردازید. مشارکت کردن در ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه یا نصف کلمه جایز نیست. واجب است که از ادبیات تشنج آفرین پرهیز شود.  »

آن ها این را می خواهند!

« انسجام اسلامی یعنی عصبیت های بین المذاهبی مسلمانان نباید تحریک شود.

شما نباید کاری کنید که عصبیت آن مسلمان غیر شیعه علیه شما تحریک شود، او هم متقابلا نباید کاری کند که غیرت و عصبیت شما را علیه خودش تحریک کند. آ ن ها ( دشمنان اسلام ) همین را می خواهند... کاری کنند که عصبیتهای شیعه و سنّی را زنده کنند. به آن ها تفهیم کنند این ها شیعه اند و این ها صحابه را سبّ می کنند. این ها مقدسین شما را چنین و چنان می کنند. جدایی بیندازند. آن ها این را می خواهند. یک عده ای چرا نمی فهمند ؟ امام بزرگوار ما که منادی اتحاد بین مسلمین بود ، از همه ی اینهایی که مدعی اند ، ولایتش و اعتقادش و ارادتش و عشقش به ائمه ، علیهم السلام ، بیشتر بود   »

آن ها در باطل خود متحدند

در عصر کنونی، اگر چشم باز کنیم، می بینیم که تمامی دشمنان اسلام برای نابودی اسلام با یکدیگر متحد شده اند.

آنان تا جایی پیش رفتند که دکتر مایکل برانت ( یکی از اعضای سازمان سیا ) در کتاب « نقشه ای برای جدایی مکاتب الهی » آورده: « افرادی که با شیعه اختلاف نظر دارند، آن ها را علیه شیعه منظم و مستحکم کرده، کافر بودن شیعه گسترش داده شود، آن ها را از جامعه جدا نموده و بینشان تفرقه انداخته شود.

سازمان سیا با این برنامه ها پیش بینی کرده است که در سال 2010 دیگر مرجعیت جایگاه خود را از دست می دهد  و بوسیله خودِ شیعیان کارش به پایان می رسد.   »

گلادستون نخست وزیر اسبق بریتانیا می گوید: « مادامی که قرآن در دست مسلمانان است، اروپا نه می تواند بر شرق تسلط یابد و نه احساس امنیت کند.  »

هم چنین بن کوربون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی می گوید: « آنچه که ما را به وحشت انداخته اینست که می ترسیم در جهان عرب، محمد تازه ای ظهور کند.  »

« بالاتر از همه ی این ها اتحاد مسیحیت و یهود است. همه می دانیم که مسیحیت، یهود را به قتل حضرت مسیح متهم می کند. به همین خاطر در طول 20 قرن بغض و کینه و عداوت میان آنان حاکم بود، ولی برای ایجاد وحدت میان مسیحیت و یهود در برابر مسلمین، دولت واتیکان طی اعلامیه رسمی از این اصل صرف نظر کرده و یهود را از این جنایت تبرئه می کند.

جالب اینست که این اعلامیه در سال 1973 م همزمان با جنگ اسرائیل با مسلمانان صادر شد، تا بتواند تمام نیروهای یهود و نصاری را در برابر مسلمانان بسیج کند . »

مولود شوم

در قرن 12، محمد بن عبدالوهاب، مروج اصلی افکار وهابیت، مسلمانان را به جرم توسل به انبیاء و اولیاء الهی، مشرک و بت پرست قلمداد کرد و فتوا به تکفیر آنان داد و خونشان را حلال شمرد. قتلشان جایز دانست و اموال آن ها را جزء غنایم جنگی به حساب آورد، و با این فتوا هزاران مسلمان بی گناه را به خاک و خون کشید.

محمد بن عبدالوهاب ابتدا تحصیلات خود را در مذهب حنبلی ادامه داد. و یکی از علمای حنبلی گردید. اما آرایی را به عنوان حکم قرآن و سنت طرح کرد که خلاف نظریات احمد بن حنبل و خلاف آراء علمای اسلامی از مذاهب اربعه و تشیع بود.

از این رو تمام علمای اسلام فتواهای او را خارج از قرآن و سنت دانستند. بنابراین او از مذهب حنبلی منشعب شد و با کمک انگلیس فرقه ی جدیدی براساس عقایدش تشکیل داد که پیروان او را که مرکز آن ها عربستان سعودی بود، وهابی گویند. آن ها همه ی گروه های اسلامی، اعم از اهل تسنن و شیعه را مشرک و کافر می شمارند.

محمد بن عبدالوهاب با کمک محمد بن سعود ( جد آل سعود ) و با همکاری انگلیس به سرزمین سنی نشین طائف حمله کرد. آن ها را به فرقه خود فراخواند. مردم طائف وهابی شدن را نمی پذیرفتند، لذا سیصد و نه نفر از آن ها را کشتند.

چگونه می شود قلب های مسلمانان را به یکدیگر پیوند زد؟

سرزمین اسلام، سرزمین یکپارچه و یکرنگ است، گروه ها، فرقه ها و نژاد ها با هر روش و سلیقه ای که باشند نمی توانند از وحدت خود چشم بپوشند. زیرا خدایی که عبادت می کنند یکی است.

همه لا اله الا الله می گویند همه رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله ) راآخرین پیامبر می دانند.

به قیامت معتقدند. همه قرآن را کتاب آسمانی خود می دانند. قبله شان یکی است و... .

این ها کافی است که دل های آنان را به یکدیگر پیوند دهد و احساسات برادری اسلامی را در آن ها برانگیزد.

پس چطور می شود چشم ها را ببندیم و فقط بر طبل تفرقه بکوبیم. و یار دشمنان اسلام باشیم و ادعا کنیم که زنده کننده ی امر اهل بیت هستیم.

اعتصام

منظور از وحدت دنیای اسلام یکی شدن عقاید و مذاهب اسلامی نیست بلکه مقصود، دوری از درگیری است. « و لاتنازعوا فتفشلوا  » { اختلاف نکنید و درگیری به وجود نیاورید که شکست خواهید خورد. } مقصود، توجه به دشمن مشترک است. زیرا تنها راه مقابله با دشمنان اسلام وحدت و یکپارچگی امت اسلامی است. مقصود تحریک نکردن است. باید اصول خودمان را داشته باشیم و دیگران را تحریک نکنیم. اگر دیگران را به واکنش وادار کنیم، عواقبش متوجه خودمان است.

وحدت به خاطر اینست که قرآن بر روی همکاری و تعاون و وحدت مسلمین تاکید دارد.

« واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا  » { به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید. }

چنگ زدن به ریسمان الهی وظیفه هر مسلمانی است اما قرآن فقط به این بسنده نمی کند و می گوید: که این اتصال را همه با هم در قالب جماعت انجام دهید. که این با هم بودن و اتحاد خود یک واجب دیگر است.

مراجع و نهم ربیع

در قرنهای اخیر چنین مرسوم بوده است که عامه شیعیان در نهم ربیع مجالسی می گیرند و بعضاً در آن ها با توجه به رفع القلم رفتار دور از شان اهل بیت انجام می دهند.

سوال

1- حکم برپایی اینگونه مجالس چیست؟

2- شرکت در این مجالس چه حکمی دارد؟

3- نظر حضرت عالی درباره رفع القلم چیست؟

جواب ها

آیت ا... خامنه ای :

هرگونه گفتار یا کردار و رفتاری که در زمان حاضر سوژه و بهانه به دست دشمن بدهد و یا موجب اختلاف و تفرقه بین مسلمین شود شرعا حرام اکید است.

آیت ا... مکارم شیرازی:

جواب1و2  :  ما روز نهم ربیع را به مناسب شروع ولایت و امامت حضرت مهدی (عج) جشن می گیریم و این روزی است که به نام «فرحة الزهرا» معروف است. جشن گرفتن این روز یک امر عرفی است و وجه شرعی ندارد. بعضی افراد کارهای دیگری به این مناسبت اضافه کرده اند که ما در این مورد صحبتی نمی کنیم و توجه داشته باشید که لازم است از کارهایى که باعث تفرقه صفوف و ایجاد شکاف بین مسلمانان مى شود خوددارى شود، و همۀ مسلمین در برابر دشمنان اسلام متّحد شوند.

جواب 3ـ اولاً روایتی با عنوان رفع القلم در مورد آن ایام مخصوص در منابع نداریم، ثانیاً: بر فرض چنین چیزی باشد (که نیت) مخالف کتاب و سنت است و چنین روایاتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست و همچنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر.

ثالثاً: تولی وتبری راه های صحیحی دارد نه این راه های خلاف .

هم چنین در رساله عملیه آیت ا... مکارم شیرازی در بخش احکام عزاداری – عیدالزهر ا آمده است :

سوال 183 : چند سالى است بعضى از هیأتهاى مذهبى توسّط بعضى از مدّاحان، نهم ربیع الاوّل را جشن مفصّلى مى گیرند و متأسّفانه کمتر مسائل شرعى رعایت مى شود. با توجّه به این مقدّمه، لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید.

الف) نظر شما راجع به این جلسات چیست؟ آیا شرکت کنیم؟

ب) آیا ائمّه اطهار(علیهم السلام) هم در این ایّام جشن مى گرفتند و مجالس شادى داشتند؟

ج) آیا حدیث «رفع القلم» نسبت به این ایّام صحیح است و افراد آزادند هر کارى را انجام دهند؟

د) با چه بیان و دلیلى مى توان اینها را قانع کرد؟

در این جا نکاتى باید مورد توجّه قراد گیرد:جواب

الف) تولّى دوستان اهل بیت عصمت  و تبرّى از دشمنان آنها، جزء ارکان مذهب ماست.

ب) نباید کارى کرد که شکاف در صفوف مسلمین بیفتد.

مجالس مشتمل بر گناه تشکیل داد. ج) نباید به نام مقدّس اهل بیت

د) حدیث رفع قلم مخصوص به کودکان نابالغ و دیوانه ها و حالت خواب است و معاذ الله که ائمّه معصومین

اجازه  ارتکاب گناه به افراد در این ایّام یا غیر این ایّام را داده باشند .

سؤال 184:

گاهى اوقات مراسمى که در عیدالزّهر(علیها السلام) گرفته مى شود، افرادى جشن برپا مى کنند; این کار چه حکمى دارد؟

جواب: لازم است از کارهایى که باعث تفرقه صفوف، و ایجاد شکاف بین مسلمانان مى شود خوددارى شود، و همه مسلمین در برابر دشمنان اسلام متّحد شوند.

سوال: معمولا در مراسم عیدالزهرا ( علیها السلام ) کف زدن، پایکوبی، رقص ... و حتی اموری که جمیع فقهاء صریحاً فتوی به حرمتش دارند را مستند به حدیث رفع القلم می دانند. آیا این حدیث سنداً صحیح است؟ و اگر بالفرض روایت صحیحه باشد معنای حدیث چیست؟ و از آن چه برداشتی می شود؟

جواب

آیت الله تبریزی:

باسمه تعالی؛ روایت مزبور صحیح نیست.

سوال

بعضی از مردم در روز نهم ربیع الاول به اجام قبائح و منکرات می پردازند و اعتماد دارند که گناهی به خاطر انجام اینگونه اعمال برای آن ها ثبت نخواهد شد! از آن جا که این افراد برای انجام این اعمال تمسک به روایتی معروف به « رفع القلم » می کنند، آیا این روایت صحیح می باشد؟ و حکم انجام این گونه اعمال که در نظر اول موجب وهن مذهب شیعه می شود و در نگاه دوم نیز باعث تفرقه میان مسلمین و کافر نامیدن شیعیان خواهد شد، چیست؟

جواب

آیت الله فاضل لنکرانی:

حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایام سال نسبت به آن وجود ندارد، و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست .

زمینه ساز ظهورش باشیم

سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال آورده است: « زمان رحلت مولای ما امام حسن عسکری ( علیه السلام ) چنان که بعضی از بزرگان ذکر کرده اند در روز هشتم ربیع الاول رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی ( عجّل الله فرجه ) بر امت، روز نهم ربیع الاول خواهد بود و شاید تعظیم این روز ( روز نهم ربیع الاول ) به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.  »   

عصری که ما در آن زندگی می کنیم عصر غیبت معصوم است و براساس باور و اعتقادات شیعه، جهان روزی به واسطه ظهور امام عصر ( عجّل الله فرجه ) از عدل و داد پر خواهد شد.

امروزه باید در مجالس شیعه به ایجاد زمینه برای توجه هرچه بیشتر مردم به وجود مقدس امام زمان ( عجّل الله فرجه )، تبیین انتظار توأم با حرکت ( انتظار مثبت ) و برنامه ریزی جهت زمینه سازی ظهور حضرت توجه بیشتری شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- مهدی مسائلی – نهم ربیع جهالت ها و خسارت ها

2- سید رضی – نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح)

3- علامه مجلسی – بحارالانوار

4- شیخ کلینی – کافی

5- شیخ صدوق – من لایحضره الفقیه

6- شیخ حرّ عاملی – وسائل الشیعه

7- شیخ مفید – مسارالشیعه

8- شیخ مفید – الجمل

9- علی بن بابویه – فقه الرضا

10- شیخ صدوق – عیون اخبار الرضا

11- شیخ طوسی – تفسیر تبیان

12- شیخ صدوق – معانی الاخبار

13- سید ابن طاووس – اقبال الاعمال

14- راغب اصفهانی – مفردات

15- ابن ابی الحدید – شرح نهج البلاغه

16- استاد ابولفضل بهرام پور – حق با کیست

17- حجت السلام قزوینی – مقاله ای در مورد وحدت

18-  استاد رسول جعفریان –  صفویه در عرصه دین ، فرهنگ و سیاست

19-  استاد رسول جعفریان -  تاریخ تشیع در ایران تا طلوع دولت صفوی

 

نظر شما