اوضاع و احوال در شبکه نمایش خانگی به مراتب بهتر از وضعیت سریالها در رسانه ملی است و درواقع تلویزیون روزهای متوسطی را به لحاظ مجموعههای نمایشی خود سپری میکند. شاید انباشته کردن سریالهای جذاب برای آنتن نوروز انگیزه را از سیاست گذاران کنداکتور نمایشی تلویزیون سلب کرده است و همین مسئله باعث شده که روزهای متوسطی را در تلویزیون به لحاظ سریال های روی آنتن سپری کنیم. حتی میتوان گفت قصههای معمولی با کشش های معمولیتر هم جای آنچنانی در ذهن مخاطبشان اشغال نمیکنند و برعکس تا دلتان بخواهد سریالهای قطره چکان شبکه نمایش خانگی باتمام خسّت، کماکان پولدار میشود و از گوشه و کنار میشنویم که وضعیت نامساعد اقتصادی تلویزیون، روی کیفیت آثار نیز تاثیرگذار بوده است.
اگرچه قرار است مجموعه های نمایش خانگی را از چند زاویه مورد بررسی قرار دهیم و اضافه شدن سریال «خواب زده» سیروس مقدم را از اوایل بهمن ماه تحلیل کنیم و از زاویه دیگر سریال «مانکن»
حسین سهیلیزاده را به تحلیل بنشینیم اما در گذری بد نیست به گلایههای مخاطبان پرو پاقرص شبکه نمایش خانگی اشاره داشته باشیم که آقای منوچهر هادی لطفا بیشتر قصه بگو! آقای کیارشاسدی زاده لطفا کمتر از این شاخه به آن شاخه بپر و...!
سریال شبکه نمایش خانگی «کرگدن» که به دلیل قصه و سبک روایت متفاوت و البته بازی های خوب و قابل قبول این روزها یکی از مجموعه های نمایشی پرمخاطب در مارکت ها محسوب میشود هرچه بیشتر پیش میرود تماشاگرش را خودخواسته و کارگردانی شده گنگ تر می کند تا از ذهن مُشوش مخاطبش برای رسیدن به لابیرنت های یک قصه ویژه به نحو احسن کمک بگیرند.
شاید در لحظاتی سوپرایز کردن مخاطب در فلاش بک و فلاش فوروارد به حدی برسد که مشخصا داستانش را گم کند اما از این شیوه سازندگان سریال پا پس نمیکشند و حتی اغراق گونه در برخی از اوقات به خصوص در همین قسمت یازدهم شاهد این هستیم که ریتم، روایت و ضرب آهنگ تدوین در بالاترین حد ممکن است؛ اما داستانی پیش نمیرود، و گرهها افکندهتر میشوند تا به یک گره گشایی منطقی در روزهایی که تماشاگر حدود 450 تا 460 دقیقه با سریال همراه بوده است برسد.
قطعا فیلمساز سختترین سبک را برای سریال سازی آن هم برای مخاطب عام برگزیده است و قطعا کارش در جمع بندی این داستان با همین سیاق راحت نخواهد بود. روابط کاراکترها و ضربدریهای شخصیتها در قصه طوری درهم تنیده شده که شاید در برخی از لحظات این نوع از ارتباط حتی مسیر جدیدی را برای داستان باز می کند و کار از داستانک های دامنهی یک هرم دراماتیک ، به خط محوری درام شبیه می شود و این بسیار خطرناک است چرا که کم کم می رود تا جمع و جور کردن ذهن مخاطب این مجموعهی نمایشی از دست خودش (مخاطب) نیز خارج شود و تعدد کاراکترها و داستانشان تماشاگر را در هر قسمت نگه دارد و این تنها بهانهی ماندگاریهای اثر است.
شاید این شیوه در سینما با زمان 90 الی 120 دقیقه جواب بدهد و بالاخره تماشاگر با تحلیل این زمان به یک نسخه منطقی از یک داستان دست پیدا کند و درحقیقت با پیریزیهای لازم اول آخر ماجرا را بهم بچسباند اما در سریال سازی آن هم با پخش هفتگی کار به این منوال نه که پیش نرود سخت پیش میرود!
کسانی که منوچهر هادی را در سریالسازی و به خصوص سریالسازی برای شبکه نمایش خانگی میشناسند حتما متوجه سلیقه شخصیت محور او در یک درام نمایشی شدهاند کاراکترهای سریالها و فیلمهای هادی در عمق پرحجم و در درام پر تاثیر هستند حالا اگر در این سبک و سیاق داستانی پر و پیمان روایت شود کار به یک ایده آل حداقل برای شبکه نمایش خانگی نزدیک میشود و اگر این شخصیتهای قصه دار و معمادار پر تنش به روند ماجرا کمک ویژهای نکنند کم کم جذابیتشان از بین رفته و عملا هزینه فایدهای با کمک ستارهها در این فقره از سریال سازی رخ نداده است.
«دِل» آن قدر خسیس قصه میگوید که تماشاگر بدش نمیآید خودش دست به جیب شود و برای این کاراکترها قصه بسازد البته این تنها به حدس و گمانهای مرسوم و تعلیقهای تعریف شده سریال سازی خلاصه نمیشود چراکه تماشاگر در این شرایط خسته میشود و احساس میکند با ندیدن هر قسمت از این سریال هیچ چیزی را از دست نداده و هیچ ماجرای جذابی رخ نداده است.
سریال در هیچ یک از قسمتها به شکل استاندارد تماشاگرش را از داستان سیراب نمیکند و این کم کم نمیرود تا به سلب اطمینان تماشاگر تبدیل شود. اگر مخاطب این مجموعه در تمام قسمتها بوده باشید تا امروز تنها یک داستان دوخطی تعریف شده است و همه شخصیتها اطراف آن داستان دورهم میچرخند و در خوش بینانهترین حالت هرازگاهی یک شخصیت نصف و نیمه به فضای داستان ورود پیدا میکند و ذهن تماشاگر را کنجکاوتر در پایان رها میکند.
این درحالی است که توقع می رفت تا قسمت ششم سریال حداقل درکنار خط محوری داستان چند داستانک یا قصه هم داشته باشیم که تماشاگر معطوف آن باشد و به موازات تعلیق های قصه محوری، کار خودش را انجام دهد اما ماجرا به این منوال نیست و عملا در هر قسمت از این سریال کاراکترها تنها درگیر اتفاقی هستند که در قسمت اول رخ داده است و این ورق نخوردن قصه به مذاق مخاطب این مجموعه شبکه نمایش خانگی خوش نیامده چرا که در مقام مقایسه هم سریال عاشقانه ساخته قبلی منوچهر هادی به استانداردهای این تعریف نزدیکتر بود.
ادامه دارد...