به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ کوروش احمدی، کارشناس روابط بینالملل، در روزنامه شرق نوشت: «بهرغم هجومی که در ۲۴ ساعت گذشته علیه دکتر ظریف به دلیل مصاحبهاش با اشپیگل در جریان است، آن چه وی در این مصاحبه گفته، هم از منظر سیاستهای نظام و هم از دیدگاه دیپلماسی حرفهای، روابط عمومی و روابط بینالملل کاملا قابل دفاع است. پاسخ ایشان را از این منظر باید دید و آن را با توجه به سؤال خبرنگار اشپیگل مد نظر قرار داد. خبرنگار میپرسد که «آیا شما در پی قتل [شهید] سلیمانی، امکان مذاکره با آمریکا را منتفی میدانید؟» این سوال قائم به یک زمان، یک دولت بخصوص و یک شخص بخصوص در آمریکا نیست. پاسخ یک وزیر خارجه که باید در چارچوب حقوق بینالملل سخن بگوید و در چند ثانیه پاسخی درخور، سنجیده و با توجه به همه ابعاد داخلی، خارجی، سیاسی و حقوقی در ذهن خود بپرورد، چه میتواند باشد؟ اگر در زمان جنگ و به رغم جنایات مدام ارتش صدام علیه نظامیان و غیرنظامیان ما از یک دیپلمات ایرانی سؤال میشد که آیا «امکان مذاکره با عراق منتفی است»، پاسخ سنجیده چه میتوانست باشد؟ یا اگر سؤال مشابهی از یک دیپلمات ایرانی بعد از جنایت آل سعود در حق حجاج مظلوم ایرانی در سال ۱۳۶۶ میشد، او چه میبایست میگفت؟ آیا در آن شرایط باید قاطعانه هر گونه امکان مذاکره با عراق و عربستان را به صورت ازلی ابدی منتفی اعلام میکردیم؟ خیر. نباید چنین میکردیم و چنین نکردیم و دیدیم روند حوادث در سالهای بعد چه سیری را داشت. ظرافتی که در این سؤال و جواب مستتر است، اگر از چشم افرادی که واژهشناس نیستند و تنها منتظر فرصت برای هجوم هستند، مخفی مانده است، قطعا از چشم مراکز و محافل رسمی و دیپلماتیک ملی و بینالمللی مخفی نیست. آنها متوجهاند سخن از مذاکره با ترامپ و دولت ترامپ نبوده و متوجه هستند شرط کلی تغییر رفتار و لغو تحریمها عملا هر گونه مذاکره تحت چنین شرایطی را منتفی میکند. اما آیا یک وزیر خارجه که تمام موضوعیت حرفه و کارکرد او گفتوگوست و تحقیقا هر کاری که متضمن گفتوگو نباشد از حوزه کار او خارج است، میتواند بهطور مؤکد و فراگیر امکان هر گونه گفتوگویی را قطع نظر از هر گونه شرایطی منتفی اعلام کند. آیا در چنین صورتی او فرصتی گرانبها را به دشمنان کشور خود عرضه نمیکند.
اهمیت برجام در درجه اول به دلیل ابعاد سیاسی - امنیتی آن بود نه ابعاد اقتصادی. هدف آمریکا قبل از برجام قراردادن ایران در انزوای بینالمللی و امنیتیسازی کامل ایران بود. برجام این هدف آمریکا را خنثی کرد و دیدیم مخالفت تقریبا همه کشورها (بهاستثنای دو، سه کشور در منطقه) با خروج آمریکا از برجام، دولت ترامپ را در نوعی انزوای سیاسی قرار داد. همه تلاش دولت ترامپ طی نزدیک به دو سال گذشته این بوده که روند را معکوس کند و تا آنجا که به برجام و ایران مربوط است، خود را از انزوای سیاسی نجات داده و برعکس اسباب انزوای ایران را فراهم کند و در این مهم امید واشنگتن به اروپای مذبذب و نیز سودجویی و تزلزل اغلب کشورهای منطقه بوده است. در چنین شرایطی یک دیپلمات حقوقدان در کسوت وزیر خارجه چه باید کند؟ آیا او میتواند با «اعلام منتفیشدن امکان مذاکره با آمریکا» به لحاظ تئوری عملا ذهنها را متوجه تنها راه باقیمانده یعنی جنگ نکند؟ آیا مقامات ما در ۴۰ سال گذشته هرگز چنین گسترده و بیحدومرز سخن گفتهاند که برخی از وزیر خارجه انتظار دارند چنین سخن بگوید؟ آیا آنها هرگز چنین ذهنیتی داشتهاند؟ اگر داشتهاند، مذاکراتی را که تاکنون بارها با آمریکا در منطقه و اروپا داشتهایم، چگونه باید تفسیر کرد؟
قبول کنیم مادامی که ظریف وزیر خارجه است، اعتبار او اعتبار نظام است. با امواج تهاجمی بیپایه اعتبار نظام را زیر سؤال نبریم. او مادامی که وزیر خارجه است، باید بتواند منشأ اثر باشد، این امکان را از او و از کشور دریغ نکنیم. هجوم و توهین به او موجب وهن کشور و وهن وزارت خارجه به عنوان یکی از ارکان حاکمیتی نظام است. اجازه دهیم وزیر خارجه و وزارت خارجه از احترام لازم برای پیشبرد وظیفه قانونیاش یعنی هدایت سیاست خارجی نظام برخوردار باشد. ظریف یک بار گفته بود: «نگرانی ما بیشتر بابت خنجرهایی است که از پشت میخوریم. در برابر فشارهای داخلی واقعا به ستوه آمدهایم.»
نهایتا این که مسئله فقط مسئله ظریف نیست. امروز تقریبا همه مدیران اجرائی کشور سرنوشت حرفهای خود را به طور مستقیم با آن چه بر ظریف میگذرد، پیوند میزنند. اگر بر ظریفی که همیشه مورد اعتماد کامل همه ارکان جمهوری اسلامی ایران بوده و رهبری بهدفعات ایشان را مورد تأیید و تمجید قرار دادهاند، این رود، دیگران چه انتظاری میتوانند داشته باشند و آیا دامنه اثرات رفتار با او بسیار فراتر از خود او نخواهد رفت؟»