به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ پسر جوانی سه سال قبل حوالی خیابان ایتالیا در تهران دست به این جنایت هولناک زد. براساس اطلاعات پرونده، مأموران فروردین سال 94 با تماس تلفنی پسری جوان به نام حامد در جریان قتل پدر و خواهرش قرار گرفتند. حامد به پلیس گفت برای دیدن مسابقه فوتبال با دوستش بیرون بود و زمانی که برگشت، با جسد خواهر و پدرش مواجه شد.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور بازپرس شعبه هفتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. پلیس با توجه به اظهارات حامد در محل حاضر شد و اجساد را به پزشکی قانونی انتقال داد. مأموران برای مشخصشدن صحت گفتههای حامد دوستان او را مورد بازجویی قرار دادند. تحقیقات از اشکان، دوست حامد که پسر جوان مدعی بود شب را همراه او بود، آغاز شد. پسر جوان گفت: من بعدازظهر دنبال حامد رفتم و با هم به سینما رفتیم؛ بعد هم شب را در خانه ما ماند. فردای آن روز من حامد را به خانهاش رساندم، داشتم دور میزدم تا به منزل خودمان برگردم، یکدفعه حامد هراسان پایین آمد و من را صدا زد و گفت بابام. من دنبال حامد رفتم و جسد پدر حامد را در خانه دیدم. بعد هم وارد اتاق شدیم و جسد خواهرش را دیدم. مأموران چند بار حامد را مورد بازجویی قرار دادند تا شاید ردی از عامل قتل پیدا کنند. در نهایت تناقضگوییهای حامد راز این جنایت را فاش کرد. حامد به مأموران گفت خودش اقدام به قتل خواهر و پدرش کرده است. او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود گفت: من و خواهرم در خانه بودیم که سر تلویزیون با هم دعوا کردیم. خواهرم میخواست یک برنامه تماشا کند اما من گفتم فوتبال دارد و میخواستم خودم فوتبال ببینم؛ با هم جروبحث کردیم و من کنترل تلویزیون را از خواهرم گرفتم. او را به اتاقش بردم و در را روی خواهرم بستم. عصبانی شد و بیرون آمد. او با چاقوی آشپزخانه به من حمله کرد. من هم چاقو را از او گرفتم و او را به داخل اتاق بردم؛ دستم را روی گلویش گذاشتم و وقتی به خودم آمدم که خواهرم خفه شده بود. آنقدر ترسیدم که نمیدانستم باید چه کنم. به فکرم رسید قتل او را خودکشی نشان دهم. داشتم طناب درست میکردم تا او را از سقف اتاقش آویزان کنم که یکدفعه پدرم در را باز کرد و وارد خانه شد و همه چیز را دید؛ من هم با همان چاقویی که خواهرم به من حمله کرده بود پدرم را به قتل رساندم.
متهم در ادامه توضیحاتش گفت: بعد از قتل پدرم مطمئن بودم که همه چیز مشخص میشود و من زندانی میشوم. تصمیم گرفتم صحنهسازی کنم و بگویم قتلها کار کسی دیگر بوده است. با دوستم تماس گرفتم و گفتم بیا با هم به سینما برویم؛ خیلی عادی همه چیز را گذراندم اما حالم خیلی بد بود؛ سعی میکردم همه چیز را عادی جلوه بدهم. شب را هم کنار دوستم ماندم تا ثابت کنم زمان قتل در خانه نبودم. بعد از این حادثه وقتی با دوستم مقابل در خانهمان رفتیم، تصمیم گرفتم بقیه نقشهام را هم اجرا کنم. هنوز دوستم از خانه ما دور نشده بود که از او خواستم برگردد و گفتم پدرم کشته شده است.
بعد از گفتههای متهم کارآگاهان او را برای بازسازی صحنه به محل حادثه بردند و متهم یک بار دیگر با همه جزئیات صحنه هر دو قتل را بازسازی کرد. این در حالی بود که خانواده حامد از اتفاقی که افتاده بود بسیار شوکه بودند؛ آنها گفتند حامد و خواهرش همیشه همدیگر را دوست داشتند؛ هرچند مثل خیلی از خواهر و برادرها با هم جروبحث میکردند اما این مشاجرهها به حدی نبود که حامد بخواهد دست به چنین جنایتی بزند و بعد هم پدرش را بکشد. آنها خیلی خانواده خوشبختی بودند و مشکلی نداشتند که بشود حدس زد چنین جنایتی بهخاطر آن مشکل رخ میدهد.
سه سال بعد از حادثه بعد از صدور کیفرخواست متهم پای میز محاکمه رفت. اولیای دم مقتولان بدون قیدوشرط رضایت خود را اعلام کردند و متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شد. او گفت: از اتفاقی که افتاده است بسیار پشیمان هستم. من خواهر و پدرم را بسیار دوست داشتم و از وقتی که این اتفاق افتاد خیلی ناراحتم و عذاب وجدان شدیدی دارم. وضعیت روحیام نامناسب است. من درخواست دارم با توجه به اینکه اولیای دم لطف و گذشت کردند، دادگاه نیز از اشتباه من چشمپوشی کند. من چهار سال است در زندان هستم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافع او هیئت قضات شعبه 2 برای تصمیمگیری درخصوص محکومیت متهم وارد شور شدند.