گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، کتاب «تام جونز» ماجرای کودکی نامشروع و سر راهی است و بیانگر حوادث و ماجراهایی است که بر او میگذرد، گسترش داستان در صفحات ابتدایی تا حدودی به دلیل معرفی شخصیتهای قصه کمی کُند است اما بعد از آن همه چیز ساده و روان میگردد، «تام جونز» وقتی سر و کله اش در رختخواب و خانهٔ آقای آلورتی پیدا میشود، مهرش به دل این مرد افتاده و از آن پس پسرخواندهٔ او به حساب میآید. آقای آلورتی با همشیرهٔ خود دوشیزه برژیت زندگی میکند چرا که آقای آلورتی همسر خود را از دست داده و همشیرهاش هنوز ازدواج نکرده و مجرد است، از آن طرف برژیت خانم با مردی ازدواج کرده و از او صاحب فرزندی به نام بلایفیل میشود که همبازی و رغیب همیشگی و حتی عشقی تام جونز است. تام و بلایفیل که هر دو عاشق دختر همسایهٔ خودشان به نام سوفیا شدهاند و ماجراهایی پیش میآورند که این کتاب فیلدینگ را خواندنی تر میکند.
هنری فیلدینگ از بابت حقالتألیف مبلغ ۷۰۰ پوند از ناشر دریافت کرد که در آن زمان مبلغ عظیمی بود، «تام جونز» یکی از قدیمیترین کتابهای نثر انگلیسی است، اولین بار سامرست موام و در سال ۱۹۴۸ از این رمان به عنوان ۱۰ رمان برتر جهان یاد کرد.
فیلدینگ «تام جونز» را درباره مرد جوان و تندمزاجی به نگارش درآورده که در میان روابط گوناگونش به جستوجوی عشق واقعی سرگردان است. فیلدینگ رمان معروفش را در اواسط قرن هجدهم نوشت و با درک کاملی از روح جامعه آن زمان، به خوبی موفق شد با مخاطبانش ارتباط برقرار کند.
با از راه رسیدن دهه 1740، قشر جدیدی از خوانندگان سر برآوردند که در نتیجهی آن، نویسندگان نوظهوری هم به موج ادبیات داستانی پیوستند. در این دوره نه تنها صنعت نشر شکوفا شد، بلکه قشر متوسط جامعه به دنیای کتابخوانی راه پیدا کرد. در این میان عدهای هم به دنبال کسب درآمد و پول روی پول گذاشتن قلم میزدند. «ساموئل جانسون» که البته از نویسندگان سرشناس ادبیات کلاسیک محسوب میشود، رمان معروف «راسلاس» را در همین دوره به نگارش درآورد تا درآمدی کسب کند و بتواند هزینه مراسم تدفین مادرش را بپردازد.
از دیدگاه «ساموئل تیلور کالریج»، رمان فیلدینگ در کنار «اودیپوس رکس» نمایشنامه معروف «سوفوکل» یونانی و «کیمیاگر» به قلم «بن جانسون»، یکی از سه پیرنگ بینقصی بود که تا آن زمان طراحی شده بود. به نظر شاعر بلندآوازهی رمانتیک انگلیسی، «تام جونز» بسیار اصیل و عمیقا کمدی بود.
فیلدینگ در «تام جونز»، روش نامهنگاری ریچاردسون را کنار گذاشت و داستان را از دید سوم شخص روایت کرد. شاهکار فیلدینگ در لندن آن زمان که تنها 700 هزار نفر جمعیت داشت، حدود 10 هزار نسخه فروش داشت.
جورج سینسبری، منتقد انگلیسی در باب این داستان نوشته است:
«تام جونز»، یک حماسه زندگی است. در واقع، حماسه عالیترین، نادرترین و پرشورترین صحنهها و مراحل زندگی نیست، بلکه حماسه زندگی سالم و عادی آدم عادی و معمولی است. انسان مورد نظر نویسنده، به هیچ وجه بینقص و کامل نیست، ولی، خصائص بشری دارد و واقعی است، آنچنان که هیچکس دیگر جز شکسپیر، او را در دنیای مسخره، نشان نداده است.
اولینبار فیلدینگ بخشهایی از رمان خود را در سال 1748 در جمعی خصوصی برای دوستانش خواند. دهم فوریه 1749 تاریخ رسمی انتشار «تام جونز» است. چاپ اول این کتاب به سرعت فروش رفت و انتشار این اثر به چاپ دوم و سوم رسید. چهارمین چاپ «تام جونز» اواخر همان سال روانهی بازار کتاب شد و نام فیلدینگ را تا به امروز زنده نگه داشت.
بخشهایی از کتاب:
آن عشق پاک افلاطونی که می گویند با مقولات جسم انسان هیچ کارش نیست و صد در صد، بی غش و ناب بر جان و روان انسان اثر می کند، موهبتی است که تنها به مادینگان نوع انسان ارزانی شده است، و از بسیاری از این نازنینان نیز به گوش خود شنیده ام که می گویند (و بی گمان درست می گویند) که هرگاه منافع دنیوی معشوق ایجاب کند، در نهایت اشتیاق آماده اند تا رقیبی را بر عاشق افلاطونی خود برگزینند. و از این همه می توان چنین نتیجه گرفت که این نوع محبت در طبیعت هست، گیرم من نتوانم بگویم که در این عمر اندک موردی از موارد آن را به چشم خود دیده ام!
وقتی زنی بداند که چهره ی خجالت زده اش دیده نخواهد شد، اصلا چهره اش خجالت زده نخواهد شد.
فکر نمی کنم چند نمونه ناسپاسی [یا حتی نمونه های بسیار] بتواند دلیلی برای سنگدلی انسان در برابر رنج هم نوعانش باشد، و نیز فکر نمی کنم که وجود چنین مواردی تأثیری در قلب انسان واقعا نیکوکار داشته باشد. تنها حصول اطمینان از جهانگیر شدن فساد می تواند سدی در برابر نیکوکاری انسان ایجاد کند، و این اطمینان هم یا منجر به خدانشناسی می شود یا جنون.