سیدرضا اورنگ، فعال پیشکسوت رسانهای و منتقد سینما، در گفتوگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا،با اشاره به ویژگیهای سینمای اقتباسی عنوان کرد: ما، در گذشته مردم قصهگو و قصهشنوی خوبی بودهایم درحالی که امروزه شرایط فرق کرده و دیگر چنین نیستیم.
اورنگ درباره اقتباس در فیلمنامهها گفت: اثر باید قابل اقتباس باشد که مورد استفاده قرار بگیرد. کسی هم که میخواهد کار اقتباسی انجام بدهد باید به این مهم وارد باشد. نگاه کنید ادبیات قدیمی ما بیشتر تصویری است حتی شاهنامه را هم که نگاه کنید اصلا به شما دکوپاژ می دهد.
الان سریال های تلویزیونی را شما نگاه کنید یک صحنه نشستند هیچ اتفاقی نمی افتد یک ربع است که نشستند حرف می زنند که اصلا دیالوگ هم نیست نه اطلاعاتی به ببیننده می دهند نه افشاگری در راه باز گشایی گره های فیلمنامه انجام میشود هیچی نیست مشکل از ادبیات ما نیست ادبیات ما اتفاقا ادبیات قوی است منتهی نویسنده های قصه های ما فکر می کنند هر چی که می توانند حرف بزنند را باید بنویسند وقتی شما می خواهید یک فیلمنامه بنویسید تازه متوجه میشود در این کتاب ها هیچ ما به ازای تصویری وجود ندارد مخصوصا کتابهای گفتگو محور اصلا نمیشود تشخیص داد آدمی که حرف می زند چند سالش است ؟چه قیافه ای دارد؟کجا زندگی می کند؟
وی ادامه داد: اتفاقی که فارابی انجام داده و من به شدت به آن نقد دارم و اعتراض کردم فارابی قرار است از قصهها و اقتباس حمایت کند نقد من این است اصلا آدم هایی هستند که بدانند اقتباس یعنی چی؟ که بخواهند کارشناسی کنند و تصمیم بگیرند که اصلا فلان اثر قابل اقتباس هست یا نه؟ نزدیک هشتاد در صد از فیلم های سینمایی و سریال های آمریکایی از روی کتاب ها ساخته شده و می شود هنوز هم ادامه دارد در جایزه اسکار یک جایزه خاص برای فیلم های اقتباسی وجود دارد اینقدر جایگاه اقتباس مهم است.
این مدرس دانشگاه در ادامه افزود: اقتباس این نیست که واو به واو را بخواهی برگردان کنی و در فیلمنامه بیاوری فیلمنامه نویس می تواند شخصیت ها را کم و زیاد کند،فضا را عوض کند،تا جایی که به محتوای قصه صدمه ای وارد نشود ما الان در تئاترمان خوب از کتاب های مختلف اقتباس شده ولی کلا از کتاب های خارجی وکمتر از آثار ایرانی استفاده شده چون نمایشنامه نویس های تئاتر هم همین مشکل رو دارند. تئاتر بر اساس دیالوگ و حرکت است شما نمی توانید اگر قرار است مخاطب بیایید یک کتاب را نگاه کند خب چرا به تئاتر بیاید همان کتاب را می خواند به تئاتر آمده تا تصویر داشته باشد .می خواهد کتاب را متفاوت کند.
وی گفت: مثلا فیلمبرداری و کارگردانی فیلم محمد رسولالله بزرگترین ضعفی که دارد این است که اصلا فیلمنامه ندارد! چیزهایی که بارها در کتاب های درسی خواندهایم را یک ما به ازای تصویری ضعیف به جایش گذاشته خب این که نشد اقتباس، اقتباس باید جذاب باشد.
وی با اعلام اینکه اقتباس ازیک اثر ادبی به معنای کپیبرداری از آن اثر مکتوب نیست ادامه داد: الان کتاب بینوایان هم به صورت فیلم هم سریال هم نمایشنامه چندین بارتا به حال مورد استفاده کارگردانها قرارگرفته است.داستان همان داستان است محتوا همان محتوا است یک جاهایی تغییر پیدا کرده است. این تغییرات به اصل داستان ضربهای نمیزند این نوشتن فیلمنامه اقتباسی خیلی سخت است. دقیقا خیلی از نویسنده ها هم همین فکر را می کنند که یک کتاب را بر می دارند و از روی آن فیلمنامهشان را می نویسند نه اتفاقا این طور نیست نویسنده یک فیلمنامه باید شخصیت پردازی بداند و کلا هم چهار چوب فیلمنامه را بشناسد و هم با چارچوب داستان آشنایی داشته باشد.
وی به حجم بالای آثار اقتباسی سینمای هالیوود اشاره کرد و گفت: بخش فیلمنامه اقتباسی و فیلمنامه اورجینال همواره در سینمای هالیوود دارای اهمیت بوده و هست.
این مدرس سینما گفت: در فیلمنامه شخصیت وشخصیت پردازی خیلی مهم است . اگر شخصیت خوب نداشته باشید نمیتوانید قصه را درست تعریف کنید. شخصیتها مثل خود ما سه بعد ظاهری، درونی یا عاطفی و اجتماعی دارند.
اورنگ گفت: اقتباس مبحث مهمی در فیلمنامه است. چرا ما در سینمای ایران سینمای اقتباسی نداریم یا کم داریم؟ دو دلیل عمده دارد، اول اینکه اکثر کتابها و رمانهایی که ما داریم تصویری نیستند و حتی دیالوگ مناسب و جذابی نیز ندارند. دوم اینکه اقتباس به معنی برگرداندن نعل به نعل قصه به فیلمنامه نیست، می شود برخی از شخصیتها و قصههای فرعی را اضافه یا کم کرد، ولی فیلمنامه نویس حق ندارد محتوای قصه را تغییر دهد، در این صورت کل قصه از بین میرود.
این منتقد سینما عنوان کرد: در اقتباس اختیار کم و زیاد کردن شخصیتها و کاراکترها توسط فیلمنامه نویس وجود دارد، ولی حق ندارد به محتوا دست بزند،زیرا ساختار قصه بهم می ریزد. در فیلم «دزد کتاب» آشناییها توسط کتاب صورت میگیرد و جنگ در فیلم تنها بهانهای برای روایت قصه است.
این منتقد سینما دیالوگ نویسی را هنر برشمرد و ادامه داد: حرف زدن هنر نیست،اما دیالوگ نویسی هنر است.وظیفه دیالوگ دادن اطلاعات، افشای درون و بیرون شخصیتها و پیشبرد داستان است. بنابر این هر حرف زدنی در فیلمنامه یا فیلم را نمی توانیم دیالوگ بنامیم.
این مدرس سینما افزود:حرف زدن در کتاب به معنی دیالوگ نیست، دیالوگ چارچوب مشخصی دارد و باید شخصیت پردازی داشته باشد و داستان را پیش ببرد. رمانهای ما دیالوگ و تصویر ندارند، بنابراین نمیتوان از آنها اقتباس کرد.
اورنگ عنوان کرد: شاید یک شخصیت در کتاب اضافی باشد و لازم باشد فیلمنامهنویس آن را حذف کند و شخصیت دیگری اضافه کند. ما وقتی یک رمان میخوانیم باید بدانیم کجا و با چه کسی همراه هستیم و مکانها و افراد را به خوبی تصور کنیم.
مسعود بهبهانی نیا ،نویسنده سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ درباره اینکه چرا فیلمنامه نویس ها برای نگارش فیلمنامه ها به تکرار افتاده اند گفت :بخشی از این ماجرای تکراری شدن و نرفتن فیلمنامه نویسان به سمت اقتباس مربوط به ماجراهای حقوقی است ،به هر حال ما باید حقوق مولف را اول پرداخت کنیم و رضایت مولف را جلب بکنیم بعد اگر تفاهمی بین نویسنده آن کتاب یا رمان و نویسنده فیلمنامه وجود داشته باشد که با یک تفاهمی کار پیش می رود ولی معمولا خب به اصطلاح گاهی نویسنده فیلمنامه دوست دارد که دستش باز باشد بر اساس داستان یا رمان ایده های اصلیش را بگیرد و آن چیزی که در ذهن خودش است را بنویسد که معمولا بر اساس همان توافقی که اتفاق نمی افتد دچار مشکل میشود.
بهبهانی نیا ادامه داد علاوه بر خرید حق مولف باید موارد دیگری هم رعایت شود مثلاً در تیتراژ حتما تیم اثر اصلی و نام نویسنده آن درج بشود.
وی گفت :تلویزیون ما به دلیل انحصاری بودن روش ها و سبک و سیاق خودش را دارد مدیران رسانه ملی در هر دوره تغییر می کنند و بحث سلیقه در تایید یا رد یک فیلمنامه بسیار پر رنگ است .
این نویسنده سریال های تلویزیون افزود:رمان و اصلا ادبیات مکتوب ما خیلی آزاد تر بازتر است و اما محدودیت هایی در تلویزیون و سینما وجود دارد خیلی مناسبات هست که ما باید در ادبیات نمایشی رعایت کنیم.و نقطه اوجش تلویزیون است
مسعود بهبهانی نیا گفت :در تئاتر مرتب این اقتباس های متفاوت از نمایشنامه های جهانی را می بینیم .
وی افزود :اقتباس کردن از یک اثر مشهور کپی برداری نیست بخشی از ماجرا عدم اقتباس در سینما و تلویزیون بر می گردد به تهیه کننده های فرهیخته که آگاه هستند و سفارش کار قبول نمی کنند خودشان به ادبیات روز آشنا هستند،مطالعه دارند و می توانند به اصطلاح مراحل اولیه حقوقی اثر را انجام می دهند و آن را در اختیار نویسنده فیلمنامه یا نمایش نامه قرار می دهند.
نویسنده سریال پر بیننده نرگس اظهار داشت :یک نکته کلیدی دیگری که وجود دارد این است که ادبیات نمایشی ادبیات مکتوب و رمان ادبیات داستانی ما ابرازش واژه است و تخیلی که توسط ذهن خواننده شکل می گیرد .در ادبیات نمایشی درام و فیلمنامه ما با تصویر کار داریم به جای واژه شما در این تفاوت و یا انتقال آن خیلی باید دقت کنید گاهی ده ها صفحه از سوی نویسنده نوشته میشود تا یک تصویر شاعرانه را خلق کند ،این انتقال برای یک فیلمنامه نویس خیلی سخته و خب همین باعث ایجاد اصطکاک میشود.
این نویسنده گفت :نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم تنبلی نویسنده ما ست که به سمت کتاب های روز نمی روند.مجموعه این عوامل باعث شده ما کمتر به ادبیات مکتوب مراجعه کنیم
وی افزود :یکی از منابع ما در سریال و فیلمسازی اقتباس است که متاسفانه همیشه کم داشتیم. رمانهای بسیار خوبی توسط نویسندگان داخلی نوشته میشود که بهترین نمونه برای اقتباس است. البته اقتباس از رمان سختتر از نمونههای دیگر است چراکه باید واژگان و اوصاف آن را دقیق به صورت دراماتیک تصویرسازی کرد. با تمام این وجود از نظر من اقتباسهای موفقی تاکنون در سینما و تلویزیون نداشتیم.
نویسنده سریال «نرگس» با بیان علت کمبود اقتباس تصریح کرد: یکی از دلایلی که نویسندگان کمتر به سراغ اقتباس میروند کاهش شدید مطالعه در مردم است. بنابراین آنها سعی میکنند سراغ تخیل خودشان و مسائل اجتماعی روز بروند. دلیل بعدی که باعث شده خود من هم سراغ آن نروم محدودیتهای تلویزیونی است. در ادبیات داستانی دست نویسنده بازتر است و فضای بیشتری برای پرداختن به قصه دارد اما در ادبیات نمایشی به خصوص سریالسازی در تلویزیون دست ما بسته است و ما دچار تردید میشویم که آیا امکان بازگرداندن این ظرایف، ویژگیها به ادبیات نمایشی وجود دارد یا خیر؟ البته کارهای من مثل سریالهای «نرگس»، «کیمیا» و... تنههایی به رمان میزنند و روایت رمان گونه از زندگی آدمهاست. به دلیل وجود این نزدیکی کمتر سراغ اقتباس رفتهام.
این نویسنده با تاکید بر رعایت حقوق مولف در اقتباس بیان داشت: اولین و مهمترین مسئله در اقتباس رعایت مسائل حقوقی است که این گام را باید تهیه کننده بردارد. او ابتدا باید حقوق مادی و معنوی اثر را تامین کند و سپس آن را به نویسنده دهد. اما متاسفانه چون در ایران عادت داریم همه چیز را به اسم خودمان تمام کنیم خیلی تمایلی به این امر نداریم و در واقع این انحصارطلبی باعث شده به سراغ اقتباس نرویم. اگر نویسنده کتاب یا رمان مطمئن باشد تمام حقوقش رعایت میشود و حتی میتواند در کنار کار قرار گیرد قطعا مشکلی پیش نخواهد آمد.
بهبهانی نیا با اشاره به مرز بین کپی و اقتباس افزود: در اقتباس ما داستان، کانسپت، موضوع، محور اصلی، شخصیتها، حوادث و گره ها را تصویرسازی میکنیم که این کار اگر شخصیت داستان دانای کل نباشد به مراتب سختتر است. اما در کپی کردن نعل به نعل یک کار را بدون طی کردن مراحل قانونی تصویربرداری میکنیم. در همین تلویزیون بارها پیش آمده نویسندگان از سریالهای خارجی کپی کردند با این تفاوت که فقط با یک خانواده و ماجرای ایرانی، خط قرمز آن را برداشتند.
وی ادامه داد: قاعدتا این کار نمیتواند یک اثر هنری تلقی شود و مورد استقبال قرار گیرد. چون یک سریال خارجی بر اساس فرهنگ، آداب و رسوم و شوخیهای محیطی خودشان ساخته میشود، برگرداندن آن به یک سریال ایرانی ظرافت و فهم آن را نمیرساند. به همین دلیل میگویم اگر می خواهیم اقتباس هم کنیم به سراغ آثار داخلی خودمان برویم بهتر است.