«علی تاجرنیا»، فعال سیاسی اصلاح طلب، در پاسخ به این سوال که اصلاحطلبان پس از کناره گیری موسوی لاری و عارف چه خواهند کرد و اینکه آیا به سمت تشکیلات دیگری خواهند رفت یا خیر؟ به خبرنگار سیاسی برنا گفت: به نظر بنده بحث کردن درباره ریاست بر شورای عالی سیاستگذاری یک بحثِ انحرافی است به این دلیل که اصلا ریاست این شورا مهم نیست. در واقع نکته مهم این است که سازوکارها به گونهای باشد که خروجیِ آن، حداکثر اجماع را ایجاد کند.
او افزود: بنابراین به جای اینکه بر افراد تاکید کنیم باید عمدتا بر احزاب و تشکلها تاکید کنیم. ضمن اینکه نسل اولِ سیاسیون چه اصلاحطلب و چه اصولگرا، همه تلاش خود را انجام دادهاند. از این رو ضمن احترام به همه آنها، باید تا حدود زیادی، فضا را برای نیروهای جدید ایجاد کنیم. در واقع چهرههای شاخص و برتر اصلاحات بیشتر باید در کنار این جریان، مشاوره دهنده و کمک دهنده برای رسیدن به یک تفاهم باشند. اینکه ما مجددا بخواهیم منازعات در مورد اشخاص را مطرح کنیم و این موضوع منجر به اختلاف شود در تعارض با فلسفه تشکیل شورای عالی سیاستگذاری است. ضمن اینکه در درازمدت، این سازوکار شورای عالی سیاستگذاری، آن چنان که باید و شاید، نتوانسته پاسخگو باشد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب ادامه داد: در واقع نیازمند این مسئله هستیم که به نوعی به سمتِ دو، سه حزب بزرگ که دربرگیرنده همه گرایشهای درونِ اصلاحطلبی باشند حرکت کنیم و در قالب آن، فراکسیونیسم را به رسمیت بشناسیم تا بتوانیم از تشتت جلوگیری کنیم. آنچه که در انتخابات شورای شهر به صورت خفیف در قالب شش، هفت تشکل و در انتخابات مجلس صورت گرفت، نشان دهنده این است که ما نیازمند تغییر در مسیرها و رویکردها هستیم. این مسیرها یا باید به گونهای باشد که آن بدنه اصلاحات که عمدتا اصلاحطلبانِ پیشرو هستند که بیشترین مقبولیت را دارند، یک مسیرِ شفاف خود را دنبال کنند و به مجموعههایی که به نوعی پیرامون آن هستند و بیش از آنکه به آن، ظرفیتی اضافه کنند روند آنها را کُند میکنند تا حدودی مرزبندی انجام دهند، یا اینکه به هر حال بپذیریم که، مجموعه شورای عالی سیاستگذاری یا ائتلاف اصلاحطلبان را به صورت یک شرکت سهامی اداره کنیم و هر بار و در زمان منتهی به انتخابات، یک سری منازعات این چنینی را بپذیریم و موجب ریزش بخشی از نیروهای خودمان شویم.
تاجرنیا بیان کرد: علاوه براین، هرحال بخشی از آنچه که موجب بیاعتمادیِ مردم و بخشی از اصلاحطلبان و ریزش آراء آنها شده، این رویکرد است، مبنی بر اینکه احساس آنها این است که چون اصلاحطلبان نیز، اصلِ حضور در قدرت برایشان مهم است، قواعد خود را متناسب با شرایط تغییر میدهند. این مسئله برای یک جریان سیاسی، سمّ مهلکی است که اعتماد طرفدارانِ اصلیِ خود را از دست می دهد و بخشی از اینها به دلیل وجود یک سری ناخالصیها در درون این جریان، است.
او عنوان کرد: مجموعهای که به هر حال به جای اینکه تعاملِ خود را با بدنه اجتماعی حفظ کند بیشترین توجه و نگاهِ خود را به سمتِ حفظ کردن شرایط خود در قدرت معطوف میکند. ضمن اینکه حضور در قدرت در ساختار سیاسی، امرِ بسیار مهم و درست است اما در عین حال نباید، مانع از این شود که مطالبات و خواستههای اجتماعی که به نوعی خاستگاهِ اصلاحطلبان است، دچار خدشه شود.
علی تاجرنیا تاکید کرد: بنده با سیستم شورایی موافق نیستم. بر این باورم که باید یک حزب فراگیر شکل بگیرد که این حزب فراگیر، فراکسیونیسم را در درون خود به رسمیت بشناسد. بدین معنا که وقتی تصمیمی صورت گرفت، این تصمیم از سوی بخشهایی با تبصره به گونه دیگری تفسیر نشود؛ آن اتفاقی که در انتخابات اخیر مجلس رخ داد اوجِ غیرتشکیلاتی بودنِ این جریان را نشان داد. یعنی چه که اکثر احزاب در انتخابات به دلیل نداشتن کاندیدا شرکت نمیکنند اما برخی احزاب آزاد هستند که به اسم جمعی از اصلاحطلبان بروند و در انتخابات شرکت کنند و بعد هم با یک افتضاحِ اقبال مردمی روبرو شوند و عملا ما هم چوب را خوردیم و هم پیاز را؟!
او در پایان گفت: بر این باورم این ساختارهای جبههای که عمدتا نگاهشان، نگاه شرکت سهامی است و به این دلیل شکل میگیرد که برخی افراد ناراضی نباشند و به آنها هم سهمی داده شود و یا به آنها هم اجازه عدم تبعیت از تصمیمات جمعی داده شود را برای مسیر و تشکیلاتی که وجود دارد، سمّ مهلکی میدانم. 2/5