نخبگان تکرار نمی شوند تا درد نداشتن شان مدت ها دامن گیر دیگران باشد.
حتما نوشتن درباره علی حاتمی کار ساده ایی نیست ، چون کارنامه ی او درباره ی او به خوبی گفته و می گوید، شاید این یادداشت بیشتر یک حسرت نامه باشد درباره مردی که سینمای ایران او را زود از دست داد و نتوانست و نخواهد توانست جای خالی او را که این روزها بیش از همیشه احساس می شود پر کند!
وقتی کارنامه کاری مرحوم حاتمی را از تئاتر تا سینما و سریال سازی تورق می کنیم و خلق شخصیت های ماندگار ، دیالوگ های عجیب و عمیق و طراحی روابط و سکنات کاراکترها را با نگاهی جدی تر از همیشه تحلیل می کنیم به چند نکته درباره ی او می رسیم که شاید به راحتی فاصله ش با هم صنفانش را بیان می کند.
او یک نویسنده نخبه بود، مطلع از جامعه و روانشناسی شخصیت های اجتماع در تنهایی و در ارتباط با یکدیگر، شاعرانگی متون نمایشی اش محصول ذهن خلاق و کاربلدی بود که دامنه ی اطلاعاتش درباره شخصیت ها و رنگامیزی آنها فراسینما به نظر می رسید.
اگر به قراردادی که او در تمام آثارش با تماشاگر می بندد و باور و اعتماد او را درگیر خود می کند دقت کنیم متوجه خواهیم شد که مرحوم حاتمی ، سینما را به احترام سینما کار می کند و حاضر نیست برای فاکتور هایی که این روزها عزای هنر سینماست چون گیشه و ... دست به هر فال نامرغوبی ببرد و این می شود که قلمش، زاویه دوربینش، آدم های داستانش هرگز تکرار نمی شوند و به عنوان نمونه و الگو در حافظه ی سینمای ایران و دنیا صاحب موزه ایی میشود و مانا...
نگاه جدی او به سینما که از علی حاتمی یک هنرمند منحصر به فرد ساخته است تنها مرهون دغدغه های اجتماعی و سیاسی و ... اش که این روزها بسیاری آن را به خود برچسب می زنند نبود او با شناخت غالب از مدیوم مدنظرش و اشراف بر ادبیات و شخصیت پردازی دغدغه هایش را با هنر نمایش ، ترجمه می کرد و در اختیار مخاطبش قرار می داد تا سینماگر مؤلف لقبی باشد برازنده ی او نه افرادی که نعل به نعل حرف شان برداشت مستقیم از وقایع است و نام آن را دغدغه می گذارند!
دغدغه هنرمند که محصولش یک اثر هنری برای مخاطب است ، باید تاثیر نامیرا و بدون تاریخ مصرف داشته باشد چرا که تاثیرگزاری هدف است نه گیشه بازی و خودنمایی و درشت گویی های سطحی و...
جای خالی حاتمی وقتی بیش از همیشه احساس می شود که سینما هر روز به سمت ساخت آثار سخیف تر ذوق و شوق بیشتر پیدا می کند و شکست های پی در پی آثار غنی تر می گوید آنچه امروز ما بر سر سلیقه ی مخاطبمان آورده ایم خیانتی است که مدت ها بعد نتیجه اش به بار می نشیند!
احترام به مخاطب یکی دیگر از ویژگی های کارگردان هزاردستان بود که امروز جز در کار چند فیلمساز فکور و جسور در دنیای ذهن مابقی جایی ندارد چون اقتصاد سینما گویا سرطان نیست که بهانه ی است برای مرگ قبل از سرطان!
سینمای ایران علی حاتمی را زود از دست داد و
- نه او را تکرار کرد.
- نه کسی جای او را پر کرد.
- نه کسی در این راه تلاش کرد.
- نه این استعداد تکرار شد.
- نه آن شخصیت پردازی و جذابیت در خلق کاراکتر های ماندگار و دوست داشتنی دغدغه نویسنده ی امروز است.
- و نه گویا کسی از تو توقع این را دارد که پیرو آن سبک و دغدغه و غیرت هنری باشی!
- مرحوم حاتمی روی سینما غیرت داشت و این تعصب در کارنامه اش فریاد زده می شود تا حسرت نبودنش سالها داغ دل علاقه مندان واقعی سینما باشد.
پی نوشت؛
درباره علی حاتمی بیشتر بدانید!
حاتمی کار هنری خود را با نویسندگی در تئاتر آغاز کرد و نمایشنامههای «ساتن»، «قصهٔ حریر»، «ماهیگیر»، «حسن کچل»، «چهل گیس» و شهر «آفتاب و مهتاب» را برای تئاتر نوشت. علی حاتمی در کلاسهای نمایشنامهنویسی اداره هنرهای دراماتیک واقع (درآب سردار) شرکت نمود و بعدها که این اداره به نام دانشکده هنرهای دراماتیک تغییر نام داد او در رشته ادبیات نمایشی تحصیلات خود را ادامه داد. او در سال ۱۳۴۴ نمایش دیب (دیو) را که از اولین نوشتههای خود بود،۸ در تالار دانشکده و با کودکان مؤسسه آموزشی فرهنگ آرزو به اجرا درآورد.
اولین تجربه سینمایی حاتمی، فیلم حسن کچل (۱۳۴۹) بود. حاتمی این فیلم را در پی موفقیت نمایشنامه حسن کچل و استقبال بسیار خوب مردم از آن، ساخت. در واقع این موفقیت موجب شد که چند تن از دستاندرکاران سینما او را ترغیب کنند که این نمایشنامه را به فیلم بدل کند و شانس خود در عرصه سینما را نیز، بیازماید. علی عباسی، تهیهکننده سینما، که نمایش حسن کچل را دیده بود، برای ساخت فیلم آن، اعلام آمادگی کرد، اما به دلیل بیتجربگی حاتمی در عرصه سینما، میخواست کارگردانی فیلم را به شخص دیگری بسپرد، ولی حاتمی مخالفت کرد و سرانجام هم عباسی را متقاعد کرد که خود از پس ساخت آن بر میآید. حسن کچل نخستین فیلم ریتمیک و موزیکال ایرانی و برگرفته از داستانهای کهن ایرانی بود. این فیلم با استقبال بسیار خوبی از سوی تماشاگران رو به رو شد و زمینه ورود وی به سینمای ایران را فراهم کرد.
پس از موفقیت حسن کچل، حاتمی از تئاتر فاصله گرفت و تواناییهای خود را معطوف به سینما کرد. او بلافاصله بعد از حسن کچل فیلم طوقی (۱۳۴۹) را ساخت. طوقی نوعی کبوتر است که کبوتربازها علاقه زیادی به آن دارند. حاتمی در فیلم طوقی به یکی از ویژگیها و سرگرمیهای برخی از مردان آن زمان که گاه از یک سرگرمی فراتر میرفت و به نوعی علاقه افراطی بدل میشد، میپردازد. در این فیلم نیز علاقه به یک طوقی و تلاش برای به دست آوردن آن، سرانجام به یک فاجعه بدل میشود.
فیلم بعدی حاتمی با نام بابا شمل (۱۳۵۰)، بازگشتی بود به سینمای ریتمیک و موزیکال مورد علاقه حاتمی و دربارهٔ لوطی و لوطیگری. حاتمی در سال ۱۳۵۱ فیلمساز پرکاری بود و سه فیلم در کارنامه خود ثبت کرد، فیلمهای قلندر، ستارخان و خواستگار. این سه فیلم نیز همچنان برخوردار از ویژگیهای سایر آثار حاتمی هستند. در این میان فیلم ستارخان، رویکردی تازه به یک حادثه تاریخی بود و ماجرای مشروطیت و قیام ستارخان و باقرخان را از زاویهای دیگر بیان میکرد. منتقدان این فیلم را تحریفی از ماجرای اصلی دانستند. حاتمی سپس به تلویزیون رفت و دو سریال داستانهای مولوی (۱۳۵۲) و سلطان صاحبقران (۱۳۵۴) را ساخت.
در سال ۱۳۵۶ با پنج سال فاصله، حاتمی فیلم سوتهدلان را ساخت. بسیاری از منتقدان سوتهدلان را مهمترین و کاملترین فیلم حاتمی در قبل از انقلاب میدانند. در این فیلم هماهنگی کاملی بین فرم و محتوا وجود دارد. حاتمی در این فیلم ماجرای فیلم را که قصه عشق یک عقبمانده است با زبان تصویری تازهای به فیلم بدل کرد.
پس از اتمام سوتهدلان حاتمی مشغول نوشتن فیلمنامهٔ سریال هزاردستان شد که ابتدا «جاده ابریشم» نام داشت. حاتمی برای نوشتن متن این سریال عازم فرانسه شد و موهای خود را از ته تراشید تا رویش نشود به خیابان برود و فقط مشغول نوشتن فیلمنامه باشد.[۳] وی بارها این متن را بازنویسی کرد و حتی گفته میشود تعداد بازنویسیهای این متن به بیش از ۱۰ بار رسیده است. ساخت این سریال در سال ۱۳۵۸ کلید خورد و هشت سال طول کشید تا سرانجام «هزاردستان» به آنتن تلویزیون برسد. علی حاتمی برای تولید این سریال دست به ساخت تهران قدیم زد و حاصل کار او با نام شهرک سینمایی غزالی برای تلویزیون و سینمای ایران باقی ماند. این سریال روایتگر زندگی رضا تفنگچی بود که در اواخر دورهٔ احمدشاه قاجار دست به اسلحه میبرد و یک سلسله ترور را آغاز میکند، او در سالهای پایانی عمر کار خوشنویسی را پی میگیرد و از رضا تفنگچی به رضا خوشنویس تبدیل میشود.[۴]
حاجی واشینگتن (۱۳۶۱)، نخستین فیلم حاتمی بعد از انقلاب اسلامی بود. حاجی واشینگتن، ماجرای اولین سفیر ایران در آمریکا را روایت میکند. در سال ۱۳۰۶ هجری قمری، حاج حسین قلیخان نوری از سوی ناصرالدین شاه به عنوان سفیر ایران به آمریکا اعزام میشود. سفیر ایران در آمریکا هیچ مراجعهکنندهای ندارد، از طرفی بودجه سفارت ایران در آمریکا به شدت کاهش مییابد و سفیر مجبور میشود خدمه را نیز مرخص کند و موقعیت کمیک او در ابتدای فیلم با گذشت زمان به تراژدی تبدیل میشود. فیلم در سال ۱۳۶۱ فقط اجازهٔ نمایش در جشنوارهٔ فجر را پیدا کرد و بعد از آن توقیف بود و در زمان حیات علی حاتمی اجازهٔ نمایش پیدا نکرد. سرانجام در ۲۰ خرداد ۱۳۷۷ به نمایش عمومی درآمد و چندین بار از تلویزیون پخش شد.[۵]
در سال ۱۳۶۲ حاتمی، کمالالملک، فیلمی بر مبنای زندگی نقاش بزرگ ایرانی و رابطهاش با شاه و دربار قاجار، را ساخت. حاتمی سعی کرد در این فیلم، هم بعد تاریخی و هم بعد بیوگرافی فیلم را حفظ کند و با تکیه بر رابطه حکومت با یک هنرمند به ضعفها و چالشهای فرهنگی و هنری در آن زمان بپردازد. این فیلم بهرهمند از بازی خوب بازیگرانش است که هر یک بازیهای خوب و ماندگاری از خود به جای گذاشتهاند.
پس از ساخت جعفرخان از فرنگ برگشته بر اساس نمایشنامهای به همین نام از حسن مقدم، حاتمی در سال ۱۳۶۸ فیلم مادر را ساخت که ماجرای روزهای پایانی مادری پیر است که در خانه سالمندان به سر میبرد. او که بعد از سالها تلاش و تحمل مشکلات بسیار و بزرگکردن فرزندانش اکنون در آستانه مرگ قرار گرفته است،از فرزندانش میخواهد که او را به خانه قدیمیشان ببرند و خود نیز در این روزهای پایانی در آنجا جمع شوند.
فیلم بعدی حاتمی، دلشدگان بود که در سال ۱۳۷۰ ساخت. در این فیلم که ماجرایش در زمان سلطنت احمدشاه میگذرد، تاجری فرنگی به بهانه رونق فرهنگ و هنر، قصد دارد با پرکردن چند صفحه از چند موسیقیدان ایرانی، ردیفهای اصیل موسیقی ایرانی را که در حال فراموشی است، از گزند گذر زمان محفوظ نگه دارد. به همین منظور جمعی از بهترین نوازندگان را برمیگزیند.
حاتمی که از سالهای اولیه دهه هفتاد، مطالعه و تحقیق دربارهٔ زندگی جهانپهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواریهایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم جهان پهلوان تختی را آغاز کرد. متأسفانه پس از آنکه تنها بخشهایی از فیلم را فیلمبرداری کرده بود بیماری سرطان به سراغش آمد و در بیمارستان بستری شد و مجبور شد پروژه اش را نیمهکاره رها کند.بهروز افخمی پس از درگذشت علی حاتمی ادامه پروژه را به عهده گرفت.[۶]