بهرام توکلی به دنبال «طرح حمایت از تولید فیلم‌های اقتباسی»؛

اقتباس خوب یعنی ساخت فیلمی که برای دیدن مناظر تازه‌تر پا بر بامِ عمارتِ قبلی می‌گذارد

|
۱۳۹۹/۰۶/۲۵
|
۱۱:۳۱:۱۶
| کد خبر: ۱۰۵۸۸۲۷
اقتباس خوب یعنی ساخت فیلمی که برای دیدن مناظر تازه‌تر پا بر بامِ عمارتِ  قبلی می‌گذارد
بهرام توکلی با استقبال از طرح حمایت از تولید فیلم های اقتباسی آن را اثرگذار در سینما توصیف کرد و گفت: این گروه از آثار به حلقه اول یک زنجیره توجه می کنند.

به گزارش گروه روی خط رسانه خبرگزاری برنا، در پی اعلام آثار برگزیده «طرح حمایت بنیاد سینمایی فارابی از تولید فیلم اقتباسی» در هفته گذشته، با «بهرام توکلی» نویسنده و کارگردان سینمای ایران که آثارش (از جمله پرسه در مه، اینجا بدون من، بیگانه و ...) با اقتباس از آثار ادبی ساخته شده‌اند، درباره ضرورت توجه به اقتباس در سینمای ایران، ارزیابی‌اش از موفقیت طرح تازه حمایتی بنیاد سینمایی فارابی در اعتلای فیلمنامه‌نویسی و چشم‌اندازش از آغاز روند تولید فیلم اقتباسی موفق در سینمای ایران گفت‌وگو شد.

«بهرام توکلی» کارگردان سینمای ایران گفت: جریان حمایت از فیلمنامه‌های اقتباسی که بنیاد سینمایی فارابی شروع کرده از این نظر می‌تواند تأثیرگذار باشد که به حلقه اول زنجیر توجه نشان می‌دهد و این می‌تواند جریان‌ساز باشد؛ البته اگر دو اصل تداوم و تنوع در آن لحاظ شود، تنوع هم در سوژه‌های انتخابی و هم در انتخاب افرادی از نسل‌های مختلف که علاقه و توان کار در جریان سینمای اقتباسی را دارند، شروعی درجه یک و امید بخش است.

* در دو دهه اخیر حرکت‌های مختلفی برای ترغیب سینماگران جهت اقتباس صورت گرفت و یکی از این حرکت‌ها اختصاص سیمرغ اقتباسی بود که نتیجه‌بخش نبود. طرح حمایت از تولید فیلم اقتباسی از آن جا که توسط تهیه‌کننده ارائه می‌شود و در واقع نفر اول ارائه دهنده کسی است که باید حرف آخر را در تولید بزند، به نظر اجرایی‌تر می‌آید. چشم‌انداز شما از تداوم و موفقیت این طرح، [با توجه به این که قرار است هر شش ماه این طرح تکرار شود] در سینمایی که عمده سینماگرانش چندان با مطالعه اخت نیستند، چیست؟

- از آنجا که سینمای اقتباسی حوزه مورد علاقه من است، هر جریانی که بحث اقتباس را در سینمای ایران مطرح کند به نظرم قطعا سازنده و مثبت است و از سر دوراندیشی شکل گرفته پس چه خوب که به بهانه این طرح، دوباره این بحث در سینمای ایران آن هم در این روزهای سخت که سینمای ایران بیشتر از هر وقتی به امید نیاز دارد مطرح شده... اما که اگر بخواهیم جریان اقتباس در سینمای ایران را به زنجیری تشبیه کنیم، آخرین حلقه زنجیر، تشویق کارِ تولید شده است. سیمرغ اقتباسی آنچنان که باید موثر نبود چون به آخرین حلقه زنجیری توجه می‌کرد که هنوز از هم گسسته بود. یعنی ابتدا باید جریانی شکل منسجم به خود بگیرد تا شما با محصولات برتر آن جریان با نگاهی تشویقی برخورد کنی و این برخوردِ تشویق آمیز به شکل تصاعدی جریانِ موجود را تقویت کند در حالیکه ما هنوز جریانی تحت عنوان سینمای اقتباسی در ایران نداریم و هر چه بوده تک-کارهایی بوده که از سر علاقه های فردی افراد انجام شده و کمی و کیفی هیچوقت به جریان تبدیل نشده به همین دلیل برای تصاحبِ جوایزی که تحت این عنوان داده شده رقابت جدی ای در کار نبود. برای مثال در سالی که من تندیس خانه سینما را برای بهترین فیلمنامه اقتباسی بردم، در کل سه، چهار فیلم اقتباسی بیشتر تولید نشده بود. این رقابت ِ واقعی نیست، پس طبیعی است که این جوایز آنچنان که باید تاثیرگذار نباشد. اما جریان حمایت از فیلمنامه‌های اقتباسی که بنیاد سینمایی فارابی شروع کرده از این نظر می‌تواند تأثیرگذار باشد که به حلقه اول زنجیر دارد توجه نشان می‌دهد و این می‌تواند جریان ساز باشد؛ البته اگر دو اصل تداوم و تنوع در آن لحاظ شود، تنوع هم در سوژه‌های انتخابی و هم در انتخاب افرادی از نسل‌های مختلف که علاقه و توان کار در جریان  سینمای اقتباسی را دارند، به نظرم شروع درجه یکی است و امید بخش.

*این طرح محدود به ادبیات ایران در بعد از انقلاب است. چقدر آسیب حرکت نکردن فیلمسازان به سمت اقتباس، به ادبیات این سال‌ها برمی‌گردد؟ آیا واقعا اثر شاخص واجد ارزش‌های فرهنگی در این چهار دهه، کم داریم یا مطالعه جامعی از سوی سینماگران وجود ندارد؟

- به این سوال باید کارشناسانی که تسلطِ موردی و دقیق بر همه آثار ادبی تولید شده در این  مقطع دارند، پاسخ بدهند اما به عنوان یک علاقه‌مند به این حوزه که بخشی از این آثار را مطالعه کرده‌ام، عرض می‌کنم که اتفاقا آثار درجه یکی در این مقطع زمانی نوشته شده که قابلیت اقتباس‌های سینمایی موثری را هم دارند، انتخاب این مقطع برای شروعِ این طرح انتخاب دقیقی است چون محصولاتِ ادبیِ این دوران قابل لمس‌تر، به روز‌تر و اینجایی‌تر هستند و در نهایت در صورت ساختِ خوب می‌توانند فیلم‌هایی متعلق به ایرانِ امروز باشند اما نباید فراموش کنیم هر جریانی همچنان که به امروز نیاز دارد برای ریشه کردن در دل و ذهنِ مخاطبان نیاز به دیروزِ غنی و درجه یکش هم دارد که در ادبیاتِ معاصر ایران دوران درخشانی در قبل از انقلاب داشته و این گنجِ غنی را نباید فراموش کرد همانطور که نباید از ادبیاتِ کشورهای دیگر دور ماند، اقتباس اصولا امری بینافرهنگی، تجربه‌ای بشری و نامحدود و راهی برای نزدیک کردن فرهنگ‌ها، دوران‌های تاریخی و مکاتب فکری به همدیگر هم هست، اقتباس در شکل موثرش مرزها را از بین می برد و انسان‌ها را به هم نزدیک می‌کند.

*صرف اقتباس، متضمن موفقیت یک اثر نیست. به نظر شما آیا ارتباط نویسنده با فیلمنامه‌نویس و کارگردان در اقتباس تعیین‌کننده است؟ به عنوان فیلمسازی که تجارب مهمی در اقتباس دارید، و با توجه به قله‌های سینمای ایران که جملگی اقتباسی هستند، تعریف روش‌مند شما از اقتباس خوب چیست؟

- نویسنده در قدم اول باید بپذیرد وقتی اثرش به فیلم تبدیل می‌شود، چاره‌ای ندارد جز اینکه با محبوبش وداع کند، مشکلی که ما در ایران داریم و بسیاری از نویسنده‌ها فکر می‌کنند فیلمی که از نوشته‌شان اقتباس می‌شود، اثر درجه دویی است که فقط قرار است سایه‌ای کم‌اهمیت‌تر از کتابشان باشد، این دیدگاه ارتجاعی است و از سر نشناختن جریان روز در اقتباس در سینمای جهان می‌آید و متاسفانه دامن‌گیر خیلی از نویسنده‌های ایرانی است که باید به مرور با قوی‌تر شدن جریان سینمای اقتباسی در دو حوزه مادی و معنوی حل شود برای همین این ارتباط بیشتر از اینکه سازنده باشد مانع است، رمان‌نویس یا داستان نویس کار خودش را کرده و باید بگذارد دیگران هم کار خودشان را بکنند و محصولی جدید زاییده شود نه کودکِ مرده‌ای که فقط هم نامِ مخلوقِ قبلی است...اما درباره نکته دوم، عرض کنم همان پارامترهایی که فیلمی را ضعیف یا متوسط یا موثر می‌کند در ساخت فیلم اقتباسی هم تعیین‌کننده است، تنها یک نکته کلی را می‌شود به عنوانِ ویژگیِ آثاری که می‌توانند از مسیرِ اقتباس موفق بیرون بیایند مطرح کرد و عصاره آن درکِ مزیت نسبیِ رسانه هایی است که قرار است آنها را در روند اقتباس به همدیگر ترجمه کنیم.شیوه ی برخورد با نمایشنامه،داستان کوتاه،رمان یا گزارش خبری به عنوان منبع اقتباس یکسان نیست،تسلط یا عدم تسلط بر ابزاری که هر کدام از این منابع در اختیار شما قرار می‌دهند تعیین کننده است، محدود نماندن به چارچوبِ بیرونی منبع اقتباس می‌تواند به فیلمِ موثرتری منتهی شود تا اقتباسی که تنها ظاهر و فیزیکِ اثر را با ترس و محافظه کاری تبدیل به فیلمنامه می‌کند،از طرف دیگر به هم ریختنِ بی دلیلِ شالوده منبع اقتباس هم می‌تواند همانقدر منتهی به اثری بی‌سرانجام شود، در نهایت باید همراه با داشتنِ تسلط، خطر کرد، از ظاهر گذشت و به مغزِ منبع اقتباس نزدیک‌تر شد و بعد ترجمه فرهنگی،ترجمه تاریخی و ترجمه رسانه‌ای را انجام داد، باید به این نکته توجه کنیم که فیلمِ نهاییِ تولید شده یک اثر مستقل است که ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را دارد و نباید مدام با منبع اقتباس مقایسه شود. ضربه‌ای که سینمای ایران از نقد آثار اقتباسی می‌خورد، تنها شیوه نقدی که اغلبِ دوستان منتقد در برخورد با آثار اقتباسی استفاده می‌کنند مقایسه فیلم با منبع اقتباسی است. این کفِ اقتباس است، سقفش یا به قول شما اقتباس خوب، یعنی ساخت فیلمی که برای دیدن مناظر تازه‌تر پا بر بامِ عمارتِ ساخته شده قبلی می‌گذارد و مناظری را که هنرمند قبلی به خاطر ویژگی‌های مدیومش نتوانسته به مخاطب نشان دهد، به تصویر می‌کشد.

 

 

نظر شما