به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ شاید در این میان برجستهترین چهره که نگاهی نگران به آیندهی بشریت دارد «استفن هاوکینگ» است. سال گذشته، او در مقالهای در گاردین نوشت:
هماکنون، بیش از هر زمان دیگر در تاریخ ما، نسل بشر نیاز دارد که دست همکاری به یکدیگر بدهد. ما با چالشهای محیط زیستی هولناکی روبرو هستیم: گرم شدن آب و هوا، تولید غذا، ازدیاد جمعیت، کشتار دیگر گونههای جانوری، بیماریهای همهگیر، اسیدی شدن دریاها. اینها همگی در کنار هم، به ما یادآوری میکند که ما در خطرناکترین لحظه از تاریخ بشریت قرار داریم. ما حالا فناوری لازم را در اختیار داریم که سیارهی محل زندگیمان را نابود کنیم، اما این توانایی را در خود نپروردهایم که از این نابودی اجتناب کنیم.
در این گفتهها حتی یک نکته هم وجود ندارد که نادقیق یا اغراقآمیز باشد. مثلا، این نکته را در نظر بگیرید که ۱۷ سالی که از سال ۲۰۰۰ تاکنون گذشته است گرمترین ۱۷ سال تاریخ بوده است، فقط با یک استثنا (یعنی سال ۱۹۹۸)، و سال ۲۰۱۶ هم گرمترین سال کل تاریخ بوده است. اگرچه سال ۲۰۱۷ احتمالا رکورد سال پیش را نخواهد شکست، ادارهی هواشناسی بریتانیا پیشبینی میکند امسال «در بین گرمترین سالهای کل تاریخ ثبت خواهد شد». پژوهشگران ضمنا تاکید میکنند که فرصت برای یک اقدام معنیدار در قبال گرم شدن هوا هر روز پیش از پیش محدود و محدودتر میشود. همانطور که نویسندگان یک مقالهی علمی میگویند:
طی چند دههی آینده فرصتی بسیار محدود وجود خواهد داشت تا جلوی تغییرات آب و هوایی گسترده و بالقوه فاجعهآمیز گرفته شود، و تاثیر این تغییرات بسی طولانیتر از کل تاریخ تمدن بشری تاکنون خواهد بود. تصمیماتی که در جریان این فرصت محدود اتخاذ میشود احتمالا منجر به تغییراتی در سیستم آب و هوایی کرهی زمین خواهد شد که مقیاسش به جای طول عمرهای بشری یک مقیاس هزار ساله خواهد بود، و به همراهش برخی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی و بومشناختی خواهد آمد که ریسکها و آسیبهای معطوف به جامعه و اکوسیستمها را تشدید میکند و طی هزاران سال آینده تکثیر هم خواهد شد.
به علاوه، مطالعات نشان میدهد تمدن بشری طی ۵۰ سال آینده مجبور است به میزانی بیش از تمام تاریخ بشری غذا تولید کند… این مسئله تا حدی به خاطر مشکل ادامهدار ازدیاد جمعیت است، چه اینکه سازمان «پیو» پیشبینی میکند تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰ تقریبا ۹٫۳ میلیارد نفر روی کرهی زمین زندگی خواهند کرد. طبق گزارش «سیارهی زندگی ۲۰۱۶»، بشریت برای حفظ نرخ فعلی (ازدیاد-)مصرف نیاز به ۱٫۶ برابر ظرفیت فعلی کرهی زمین خواهد داشت؛ به عبارت دیگر، چنانچه در قبال فرسایش منابع طبیعی تغییرات جدی ایجاد نشود، طبیعت ناگزیر است که حیات به شکل فعلیاش را پایان دهد.
در همین راستا، دانشمندان عمدتا بر سر این نکته توافق دارند که فعالیت بشری، زیستسپهر را به سمت ششمین رخداد انقراض جمعی در تمام ۴٫۵ میلیارد سال تاریخ کرهی زمین سوق داده است. گویا حتی در خوشبینانهترین فرضیهها دربارهی نرخ فعلی انقراض گونهها هم چنین چیزی به چشم میخورد، که نشان میدهد جریان فعلی انقراض چه بسا ۱۰هزار بار سریعتر از نرخ نرمال انقراض رخ دهد. دیگر مطالعات نشان داده است که، برای مثال، بین سالهای ۱۹۷۰ و ۲۰۱۲ جمعیت جهانی مهرهداران وحشی – یعنی پستانداران، پرندگان، خزندگان، ماهیها، و دوزیستها – به میزان سرسامآور ۵۸ درصد کاهش یافته است. زیستسپهر بیوقفه در حال پوسیدن است، و تقصیر را باید بر گردن اقدامات احمقانهی ما انداخت.
در مورد بیماریها، استفادهی بیش از حد از آنتیبیوتیکها در بین دامها و انسانها، حالا باعث شده است میکروبهای مقاوم در مقابل آنتیبیوتیک به یکی از نگرانیهای فزایندهی پژوهشگران تبدیل شود. این باکتریهای بسیار مقاوم شدیدا در مقابل مسیرهای درمانی معمول پایدار هستند، و همین حالا هم سالانه ۲ میلیون نفر بر اثر این نوع میکروبها بیمار شوند.
شاید در این مورد بزرگترین خطر این است که، به قول «براین کومبز» «آنتیبیوتیکها بنیاد پزشکی مدرن هستند. شیمیدرمانی سرطانها، پیوند اعضا، جراحیها، و زایمان همگی برای جلوگیری از عفونت وابسته به آنتیبیوتیکها هستند. اگر نتوانید به آنها رسیدگی کنید، آنگاه تمام پیشرفتهای پنجاه سال اخیر را از دست میدهیم». در واقع، به همین دلیل است که «مارگارت چان» دبیر کل «سازمان سلامت جهانی» میگوید «مقاومت در مقابل آنتیبیوتیکها خطری بنیادین را متوجه سلامت، توسعه، و امنیت انسانی کرده است».
از آن بدتر اینکه، متخصصان مدعیاند خطر شیوع یک بیماری فراگیر در سطح جهانی رو به افزایش است. دلیلش، تا حدی، بخاطر رشد کلانشهرهاست. طبق تخمین یکی از گزارشهای سازمان ملل، «تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰، ۶۶ درصد از جمعیت جهانی در مراکز شهری زندگی خواهند کرد.» مجاورت نزدیکتر مردم انتشار عناصر بیماریزا را بسی آسانتر خواهد کرد، و نیازی به ذکر این نکته نیست که میکروبهای مرگبار میتوانند با سرعت یک جت از نقطهای به نقطهی دیگر حرکت کنند. به علاوه، تغییرات آب و هوایی باعث تولید موجهای گرما و رخدادهای سیلآور خواهد شد که طبعا «مجال بیشتری برای شیوع بیماریهای آبآورد همچون وبا و شیوع ناقلهای بیماریزا همچون پشهها در مناطق جدید خواهد شد». به همین دلیل است که برخی پژوهشگران حوزهی سلامت میگویند «ما بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر شیوع گسترده و جهانی بیماریهای همهگیر هستیم» و «نمونهی بعدی چنین فاجعهای به احتمال زیاد یک سورپرایز خواهد بود».
دست آخر اینکه، اسیدی شدن دریاهای دنیا فاجعهای است که به ندرت توجه بایسته به خود جلب میکند. آنچه هماکنون در حال وقوع است این است که دریاها دیاکسید کربن را از اتمسفر جذب میکنند، و این باعث میشود سطح pH این آبها کاهش بیابد. یک پیامد، تخریب آبسنگهای مرجانی از طریق فرایندی است که اسمش را «رنگزدایی» گذاشتهاند. امروزه، نزدیک به ۶۰ درصد از صخرههای مرجانی در خطر رنگزدایی قرار دارند، و حدود ۱۰ درصد از آن همین حالا در شهرهای متروک زیر آب پخش شده است.
با این وجود، آنچه نگرانکنندهتر است این واقعیت است که نرخ اسیدی شدن دریاها امروز سریعتر از نرخ رخداد مشابه در جریان انقراض جمعی پرمیان-تریاسیک است. آن رخداد را «مرگ بزرگ» نامیدهاند چون ویرانگرترین انقراض جمعی در تاریخ کرهی زمین بوده است، و باعث شد حدود ۹۵ درصد از تمام گونهها غزل خداحافظی را بخوانند. همانطور که «اریک هند» روزنامهنگار حوزهی علم اشاره میکند، در حالی که در جریان «مرگ بزرگ» هر سال ۲٫۴ میلیارد تن کربن به اتمسفر تزریق میشد، هماکنون جامعهی صنعتی معاصر سالانه نزدیک به ۱۰ میلیارد تن کربن وارد اتمسفر میکند. بنابراین، ششمین انقراض جمعی که پیشتر به آن اشاره شد، و به آن انقراض «آنتروپوسین» هم میگویند، ممکن است حتی وخیمتر از انقراض پرمیان-تریاسیک از کار در بیاید.
پس هشدار هولناک «هاوکینگ» که میگوید ما در خطرناکترین دوره از تاریخ گونهی انسانی به سر میبریم کاملا ریشهدار است. در واقع، ملاحظاتی از این دست باعث شده است تعدادی از دیگر دانشمندان برجسته به این نتیجه برسند که فروپاشی جامعهی جهانی ممکن است در آیندهای قابل پیشبینی رخ دهد. مثلا، «فراک فنر» میکروبیولوژیست فقید که فعالیتهایش در حوزهی ویروسشناسی در ریشهکنی مرض آبله نقش داشت، در سال ۲۰۱۰ پیشبینی کرد که «انسانها طی ۱۰۰ سال آینده منقرض خواهند شد، و علتش هم ازدیاد جمعیت، تخریب محیط زیستی، و تغییرات آب و هوایی خواهد بود». نمونهی مشابه مربوط به «نیل دیو» بیولوژیست کانادایی است که گفت بود «اگر نسل پس از او شاهد انقراض بشریت باشد باعث تعجب او نخواهد بود». و «گای مکفرسون» بومشناس مشهور مدعی است بشریت تا پیش از پایان سال ۲۰۲۶ در مسیر انقراض به پرندهی «دودو» خواهد پیوست. (نکتهی مثبتش اینکه شاید دیگر نیاز نباشد که نگران برنامههای دولت برای بازنشستگی باشید).
بولتن دانشمندان اتمی هم اخیرا عقربهی دقیقهشمار «ساعت رستاخیز» را ۳۰ ثانیه به نیمهشب، یا به زمان نابودی، نزدیک کرد، و دلیلش هم پیش از هر چیز بخاطر حضور دانلد ترامپ رییسجمهور آمریکا و سونامی عقلستیزانهای بود که او را وارد کاخ سفید کرد. همانطور که «لارنس کراوس» و «دیوید تیتلی» در یادداشتی در نیویورک تایمز نوشتند:
ایالات متحده حالا رییسجمهوری دارد که در هر دو زمینه[ی جلوگیری از تکثیر تسلیحات هستهای و حل معضلات آب و هوایی] وعده داده است جلوی پیشرفت کارها را بگیرد. بولتن دانشمندان اتمی هیچگاه پیش از این تصمیم نگرفته است که ساعت رستاخیز را بخاطر اظهارات یک شخص واحد جلو ببرد. اما وقتی آن شخص رییسجمهور جدید ایالات متحده است، کلماتش اهمیت پیدا میکند.
ساعت رستاخیز، که حالا دو و نیم دقیقه پیش از نیمهشب را نشان میدهد، پس از ۱۹۵۳ که آمریکا و اتحاد شوروی هر دو بمبهای هیدروژنی منفجر کردند هماکنون در نزدیکترین زمان به نیمهشب قرار دارد.
اما تاکنون نسبت به این خطرات بیاعتنا بودهایم، خطراتی که موجودیت ما را تهدید میکند و بسیاری از دانشمندان برجستهی حوزهی ریسک معتقدند جدیترین خطرات هستند، خصوصا خطراتی که با فناوریهای نوظهور همچون بیوتکنولوژی، بیولوژی ترکیبی، نانوتکنولوژی، و هوش مصنوعی مرتبط است. به طور کلی، این تکنولوژیها نه تنها با یک نرخ تصاعدی قدرتشان بیشتر میشود، بلکه هر روز بیش از پیش در دسترس گروههای کوچک و حتی افراد دارای اختلالات روانی قرار میگیرد. نتیجه این است که تعداد فزایندهای از افراد به این امکان مجهز میشوند که تمدن را نابود کنند. فاجعهی کابوسگونهی زیر را در نظر بگیرید که «استوارت راسل» دانشمند علوم کامپیوتری احتمالش را مطرح کرده است:
یک کوادکوپتر بسیار بسیار کوچک، به قطر یک اینچ، میتواند یک خرج منفجرهی یک یا دو گرمی حمل کند. این کوادکوپترها را میتوانید به یکی از تولیدکنندگان پهپاد در چین سفارش دهید. میتوانید کد را به گونهای برنامهریزی کنید که بگوید: «اینها هزاران عکس از انواع چیزهایی است که میخواهم هدف بگیرم». یک خرج زره-شکاف یک-گرمی میتواند در سر یک انسان سوراخی ایجاد کند. شما میتوانید نزدیک به سه میلیون از این پهپادهای کوچک را در یک نیم-تریلی جا دهید. میتوانید با سه کامیون در بزرگراه بین ایالتی شماره ۹۵ برانید و با در اختیار داشتن ۱۰ میلیون پهپاد به نیویورک سیتی حمله کنید. لازم نیست خیلی موثر باشند، فقط کافی است ۵ تا ۱۰ درصد از آنها هدف را بیابند.
راسل میافزاید «تولیدکنندگانی خواهند بود که میلیونها عدد از این دست تسلیحات را تولید میکنند و مردم هم میتوانند این تسلیحات را درست مثل تفنگ خریداری کنند، فقط فرقش این است که یک میلیون تفنگ ارزشی ندارد مگر اینکه یک میلیون سرباز در اختیار داشته باشید». او در پایان مینویسد که «شما فقط به سه نفر نیاز دارید» که کدهای کامپیوتری مربوط به این پهپادها را بنویسند و آنها را به کار اندازند.
مقیاس این سناریو را میتوان به دلخواه افزایش داد تا، فرضا، ۵۰۰ میلیون پهپاد مسلح را در بر بگیرد که در چند صد کامیون کوچک جا گرفتهاند و در نقاط استراتژیک در سراسر دنیا مستقر شدهاند. نتیجه میتواند یک فاجعهی جهانی باشد که تمدن را به زانو درآورد؛ تاثیر چنین فاجعهای هیچ کمتر از یک حملهی تروریستی هستهای یا یک بیماری همهگیر مهندسی شده نخواهد بود که ممکن است زندگی مدرن را شدیدا مختل کند. همانطور که «بنجامین ویتس» و «گابریلا بلوم» در کتابشان «آیندهی خشونت» مینویسند، ما به سوی دورانی از قابلیتهای تهاجمی گسترده پیش میرویم که تاکنون گونهی انسانی هیچ گاه شبیه آن را رویاروی خود ندیده است.
اما، چگونه اشخاصی ممکن است واقعا قصد چنین کاری داشته باشند؟ متاسفانه، انواع فراوانی از افراد هستند که چنانچه امکانش را داشته باشند ممکن است با رغبت دست به کار نابودی بشریت شوند. فهرست اینگونه افراد عبارت است از تروریستهای آخرالزمانگرا، جنایتکاران جامعهستیز، روانپریشها، انسانگریزها، اکو-تروریستها، اکو-آنارشیستها، فناوریهراسان خشن، پیشرفتگریزهای ستیزهجو، و حتی «افراد اخلاقگرا» که به دلایل اخلاقی معتقدند رنج بشری آنقدر زیاد است که بهتر است اصلا بشری روی کرهی زمین وجود نداشته باشد. با توجه به روندهای فناورانهی دوگانهای که بالاتر به آن اشاره شد، در سالهای باقیماندهی قرن حاضر احتمالا یک شخص یا یک گروه به تنهایی میتواند به طور خودسرانه و برای همیشه به تجربهی تمدن پایان دهد.
ملاحظاتی از این دست باعث شده است دانشمندان ریسکسنج – که برخیشان در بهترین دانشگاههای دنیا تدریس میکنند – احتمالات بسیار بالایی را برای وقوع فاجعهی جهانی در آینده پیشبینی کنند. مثلا، «جان لزلی» فیلسوف مدعی است بشریت در پنج قرن آینده با ۳۰ درصد احتمال انقراض روبرو است. از آن بدبینانهتر، یک پیمایش «غیر رسمی» است که در بین متخصصان حاضر در یکی از کنفرانسهای موسسهی آیندهی بشریت در دانشگاه آکسفورد به عمل آمده است و احتمال انقراض بشریت تا پیش از سال ۲۱۰۰ را ۱۹ درصد بیان میکند. و لرد «مارتین ریس» از بنیانگذاران مرکز مطالعهی خطرات وجودی در دانشگاه کمبریج، مدعی است تمدن برای ادامهی زندگی تا قرن آینده یک شانس ۵۰-۵۰ دارد.
اگر این اعداد و ارقام را در کنار هم مد نظر قرار دهیم، معنایش این است که احتمال اینکه یک انسان آمریکایی عادی شاهد انفجار تمدن باشد ۴ هزار بار بیشتر از احتمال مرگ او در یک «تصادف مسافرتی هوایی یا فضایی» است. طبق بهترین تخمینهای ما، کودکی که امروز به دنیا میآید به احتمال زیاد آنقدر زنده میماند که فروپاشی تمدن را به چشم خود ببیند.
اگر به بحث دین بازگردیم، میبینیم که نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد سهم زیادی از افراد مذهبی معتقدند پایان جهان نزدیک است. مثلا، پیمایشی که در سال ۲۰۱۰ صورت گرفت نشان داد ۴۱ درصد از مسیحیان در آمریکا معتقدند تا پیش از پایان سال ۲۰۵۰ مسیح یا «قطعا» یا «احتمالا» باز خواهد گشت. بطور مشابه، ۸۳ درصد از مسلمانان در افغانستان و ۷۲ درصد از مسلمانان در عراق معتقدند «مهدی» که شخصیت آخرالزمانی اسلام است تا قبل از پایان عمرشان ظهور خواهد کرد.
از یک منظر، افراد مذهبی و دانشمندان با هم توافق دارند: ما در لحظهای منحصر به فرد از تاریخ بشری قرار داریم، لحظهای که آبستن یک احتمال فوقالعاده بالا برای وقوع فاجعه است. تفاوت بین این دو گروه این است که برای مذهبیها، آن سوی آخرالزمان یک آرمانشهر قرار دارد، حال آنکه برای دانشمندان، چیزی جز سیاهی نخواهد بود. در واقع، شاید هیچ کدام از خطرات پیشاروی ما – از تغییرات آب و هوایی گرفته تا ششمین انقراض جمعی، از تروریسم آخرالزمانی گرفته تا یک گروگانگیری ما فوق بشری – نباشد که قابل اجتناب نباشد. اما بدون یک اقدام جمعی هماهنگ برای احتراز از فاجعه، آینده ممکن است به سیاهی همان کابوسآبادی باشد نویسندگان داستانهای علمی-تخیلی تصویر کردهاند.