
شاید یک کودک پنج شش ساله هم بفهمد که تخت جمشید چقدر شکوهمند است، میدان نقش جهان چقدر زیباست و مسجد نصیرالملک شیراز تا چه حد مسحور کننده! اما حتی نخبگان فرهنگی کمتر میدانند که خانه بهبهانی و گذر امامزاده یحیی چه جایگاهی در منظومه میراث فرهنگی و چه نقشی در شکلدهی به تاریخ ملی ایران دارند. اولی، خانه یکی از دو پیشوای بزرگ جنبش مشروطه در تهران و محل برگزاری جلسات سرنوشتساز مشروطهخواهان تهرانی بوده و دومی، شاهد قتل و تشییع پیکر اولین شهید جنبش.
این تفاوت شناختی از آنجا حاصل میشود که ارزش آثار بزرگ معماری در ظاهر آنها هویداست ولی ارزش مکان-رویدادها در روایتهایی نهفته است که تا بیان نشوند، ارزش مکانها هویدا نمیشود. بازار مسجد جامع تهران، بازاری است که شاید نتوان ارزش معماری خاصی را برای آن در نظر گرفت و بیشک در مقایسه با بازار قیصریه اصفهان، گنجعلیخان کرمان یا وکیل شیراز هیچ به حساب نمیآید! اما وقتی بدانیم که اینجا کشتارگاه بزرگ مشروطهخواهان تهرانی در تیرماه سال 1285 خورشیدی بوده، آنگاه ارزشی در خور اعتنا مییابد و به مثابه حامل بخشی از تاریخ معاصر ایران به گونهای دیگر فهم میشود.
رسالت کتاب «تهران تبآلود» همین است. بیان روایتهایی که به مکانها هویت میدهند و نقش آنها را در شکلدهی به تاریخ ملی هویدا میسازند. نویسنده این مقصود را در مقدمه کتاب به روشنی بیان میدارد؛ آنجا که با زبانی پرگلایه میگوید: «در دهههای گذشته، محدود کردن ارزش مکانهای تاریخی به جنبههای ظاهری و کالبدی آنها، موجب شده است که بخش مهمی از مکان-رویدادها تخریب یا با دگرگونیهای وسیع روبرو شوند و در نتیجه، بخشی از اسناد و شواهد تاریخی و عناصر هویتبخش برای همیشه از میان برود. حتی در مواردی که برخی مکان-رویدادها حفظ شدهاند، این حفاظت نه از حیث داشتن روایت، بلکه به سبب ارزشهای معماری یا موزهای آنها بوده است. امروزه درهای تالار برلیان کاخ گلستان به روی عموم گشوده است تا هر روز شمار زیادی از گردشگران از آن بازدید کنند اما بازدیدکنندگان به جای آن که روایتی ناب و غرورآفرین از آیین گشایش نخستین مجلس ملی ایران در این تالار را بشنوند و از نقش آن در تاریخ ملی ایران آگاه شوند، توضیحاتی را درباره ویژگی های مبلمان و عناصر تزئینی تالار دریافت می کنند. در نمونهای دیگر، خانه سیدعبدالله بهبهانی، یکی از دو پیشوای بزرگ جنبش مشروطه در تهران به انبار کالا تبدیل شده است زیرا متولیان میراث فرهنگی، این خانه را فاقد ارزشهای معماری دانسته و در آن هیچ عنصر تزئینی زیبا از قبیل کاشی کاری و گچ بری نیافتهاند.»
او تقصیر این غفلت را تا حدودی متوجه تاریخپژوهان میداند و میگوید: «چنین مینماید که تاریخ پژوهان نیز با غفلت از ارزش و اهمیت مکان-رویدادها، ناخودآگاه راه را برای نابودی آنها باز گذاشتهاند؛ زیرا داستان مکانها در ظاهر آنها هویدا نیست، بلکه باید با پژوهشهای دامنهدار، از لابه لای طیف وسیعی از اسناد و مدارک تاریخی استخراج شده و بیان شود.»
بر این پایه، اثر او کوششی است برای معرفی مجموعهای از مکان-رویدادهای شهر تهران در جنبش مشروطه در فاصله آبان 1284 تا مهر 1285 خورشیدی یعنی از آغاز جنبش در تهران تا استقرار نخستین مجلس شورای ملی ایران در عمارت بهارستان.
غیر از فصل نخست کتاب که درآمدی است بر اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی تهران در آستانه مشروطیت و تبیین نسبت مکانها و رویدادها، پانزده فصل دیگر، مرحله به مرحله داستان مشروطه در تهران را شرح میدهند، مخاطب را از محلهای به محله دیگر میبرند و توضیح میدهند که هر رخداد در کدام محله و مکان چهره بسته است و آنجا خود چه سرشت و سرنوشتی پیش و پس از مشروطه داشته و امروز چه حال و روزی دارد. جذابیت این فصول یکی به متن روایی کتاب و دیگری به عکسهایی از مکانهای مورد اشاره است در زمان حاضر و در صورت وجود، در دوره مشروطه و حین حادثه.
نویسنده در فاصله زمانی مورد نظر (آبان 1284 تا مهرماه 1285) 38 مکان-رویداد مهم را فهرست کرده است. بررسیهای او نشان میدهد که از این تعداد، 64 درصد باقی ماندهاند؛ 10 درصد موجودند اما تجدید ساختمان شدهاند؛ 5 درصد – از جمله اثر بسیار مهم خانه بهبهانی – نیمه ویران هستند؛ 18 درصد از بین رفتهاند و 3 درصد نیز وضعیتی نامعلوم دارند. از منظری دیگر، 38 درصد مکان-رویدادها در محله بازار، 19 درصد در محله دولت، 11 درصد در محله سنگلج، 11 درصد در محله چالمیدان، 8 درصد در محله عودلاجان، 5 درصد در ری و 8 درصد در شمیران جای گرفتهاند. اینها که خوشبختانه اکثرا باقی ماندهاند، سرمایههایی برای تهران هستند چه از نظر ارزش میراثی، چه به مثابه عناصر هویت بخش شهری و چه از منظر توسعه گردشگری فرهنگی.
پیام کتاب دستکم تا جایی که به تهران مربوط میشود، روشن است: برخلاف تصور رایج، این ساختمانها نیستند (یا فقط ساختمانها نیستند) که تهران را ساختهاند بلکه این روایتها هستند که هویت شهر و یکایک فضاها و بناهای آن را میسازند. روایتی که به نظر میرسد رفته رفته در مطالعات تاریخی و برنامهریزیهای شهری جای خود را بازمییابد و ارزش افزودهای را برای تهران میآفریند.