تا پایان عمر دولت دوازدهم، حدود ۸ ماه بیشتر باقی نمانده است. با این حال دولت دست به تغییر مدیریت استان زده و لابد برای خودش دلایلی داشته که در این مقال، ذکرش بلاموضوع است. اما عجالتا باید در باب مدیریت محمدجواد فدائی در استان کرمان، گفت: «خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.»
۱: خوش دارم همین اول سر، به استاندار تازه از راه رسیدهمان، خوشآمد بگویم. آقای دکتر علی زینیوند به کرمان به شهر آدمهای نجیب خوشآمدید. این سومین باری است که من دست به قلم شدهام تا همین اول کار دغدغههایم را به عنوان یک روزنامهنگار، با مدیریت ارشد استان، به اشتراک بگذارم. در دفعات گذشته هم نکاتی به قدر وسع و فهمم از مسایل استان، با استانداران پیشین به فراخور زمان، در میان گذاشتهام. به سنت «تعارف کم کن و بر مبلغ افزای»، یک راست سر اصل مطلب میروم که از «ما گفتن و از شما شنیدن».
۲: باید بگویم کوتاهی دوران باقیمانده از عمر دولت دوازدهم، و از طرفی سختی شرایط کشور، نباید انگیزه را از شما بگیرد؛ که به قول معروف «تا ریشه در آب است، امید ثمری هست» طبیعتا آنکه باید نگذارد تیشه به این ریشه زده شود، شما هستید چه اینکه «آدمی به امید زنده است» و البته نباید از نظر دور داشت که «آنچه با تدبیر توان کرد با زور بازو میّسر نشود»
۳:چند سالی است که در استان بحث افزایش اختیارات مدیریت استان مطرح میشود. گاهی حتی نمایندگان استان مجلس هم در این باب سخن فرسایی میکنند، اما در عمل نه تنها اختیارات بالاترین مقام اجرایی استان افزایش نیافته که نمایندگان خواستار به اشتراک گذاشتن همین اندک اختیارات استاندار با خویش هستند. نمونهاش را هم در مداخلات بیحد و حصر نمایندگان در انتصابات استان، میتوان دید. مسالهای که داد استاندار پیشین کرمان را هم درآورده بود که نمایندهای که با ۱۸ درصد آرای حوزهی انتخابیه اش به مجلس راه یافته است، میخواهد برای استان تعیین تکلیف کند!
بیپرده بگویم که همین رویهی غلط، سبب شده است برخی مدیران دستگاههای اجرایی استان، بیشاز آنکه لازم ببیند با برنامههای دولت همراه و همگام باشند، رفتار مدیریتیشان را با نمایندگان مجلس تنظیم میکنند. تثبیت چنین مدیرانی، استخوان لای زخم گذاشتن است. چه اینکه در تریبونهای رسمی و غیررسمی، همان نمایندگان به انتقاد از عملکرد دولتی میپردازند که خودشان مدیرانش را با اعمال فشار، انتخاب کردهاند، اما مسوولیت انتخابهایشان را هم نمیپذیرند.
۴: سیستم اداری استان درگیر هزار و یک درد و مرض شده است. دالانهای تودرتو و پیچیدهی بوروکراسی استان، امان مردم را بریده است. طبیعتا مرعوب چنین هیولایی نشدن، جسارت و خلاقیت میخواهد. مدیرانی که تمام هم و غم خود را گذاشتهاند تا میزشان را حراست کنند، جسارت مقابله با چنین هیولایی را ندارند. اجازه ندهید هیچ مدیری ولو در همین مدت کوتاه، تصور کند با هر نوع و هر سطح از مدیریت، کرسیاش بیمه است. ارزیابی عملکرد مدیران و برخورد بدون تعارف با آنها، گرهگشای بسیاری از چالشهای استان است.
۵: لابد شما لابلای خبرهای مختلفی که در خصوص استان کرمان منتشر شده است، رتبهی اسفناک فضای کسبوکار آن را دیدهاید. نَفَسِ سرمایهداران و سرمایهگذاران در این استان، به شماره افتاده است. نیک میدانید خبری جانکاهتر از فرار سرمایهها، برای استانی که در عین غنی بودن، فقیر است، وجود ندارد. جلسات مختلف و متعدد ستاد حمایت از سرمایهگذاری و پنجره واحد، نیک نشان میداد که تفکر حمایت از سرمایهگذاران در بدنهی کارشناسی و مدیریتهای میانی استان و حتی مدیران ارشد برخی دستگاههای اجرایی استان، چقدر سترون و واپسگرا مانده است. رفتار برخی دستگاههای استان با سرمایهگذاران و کارآفرینان مصداق «از بام خواندن و از در راندن» است. طبیعتا این رفتار دوگانه و متناقض، نتیجهاش جز کندی آهنگ توسعه و دامن زدن به بیکاری نیست.
۶: ما از وقتی یادمان میآید این استان نه یک محور توسعه که همیشه دومحور توسعه داشته است. تازه یکی از این دو محور هم دو شاخه داشته؛ یعنی استان حول کشاورزی و حول صنعت و معدن راه توسعه را پیموده است. بی تعارف پای استان هم در طی مسیر توسعه لنگ بوده است. فارغ از این بحث که محورهای توسعه استان چه بودهاند، اصل این که یک استان این گونه محورهای توسعهاش تعریف میشود، نشان میدهد که مدیران در دهههای گذشته چقدر محافظهکارانه تصمیمگرفته و جسارت تعریف فقط یک محور برای توسعهی پایدار استان مبتی بر مزیتهایش را نداشتهاند.
پاسخ اینکه محور توسعهی استان چه میتواند باشد، بیشک باید از دل سند آمایش استان در میآمد. اما در تدوین همان سند هم، «در بر همان پاشته چرخیده» است و محورها همچنان همان محورهای سی سال پیشاند. اینکه به اقتضای زمان و به اقتضای اقتصاد بازار تصمیم متفاوتی اخذ نشده، خود گواه روشنی بر شدت «دست به عصا راهرفتن»های مدیران استان است. اینکه بعد از چهار دهه محور توسعه استان همان باشد که بود، دیگر باب طبع خردمندان نخواهد بود.
۷: نمیخواهم «استخوان لای زخم بگذارم»، اما محدودیتهای استان چیزی نیست که بشود رویشان چشم بست و البته نیازهای استان را هم نمیشود امروز و فردا کرد. دیگر زمان آن رسیده است که گردشگری به صدر برنامههای توسعه استان بیاید. صنعت سبزی که هر چند در مواجهه با پاندومی کرونا، سخت غافلگیر شده است، اما میتواند به سرعت شاه کلید حل بسیاری از مسایل استان باشد. این روزهای کرونایی بهترین فرصت است تا در غیاب فعالیتهای روزمره مدیران میراث، برای نقشهراه این صنعت در استان برنامهریزی و دستور کار مشخص کرد.
میخواهم بگویم آقای استاندار در فراخنای این استان «باید گندمی کاشت که انتظار درو اش را داشت». دست گردشگری را بگیرید.
۸: نمیشود مدام از توسعه گفت، اما به توسعهی نیروهای انسانی بیاعتنا بود. «شما که غریبه نیستید» سرمایههای انسانی این استان، عزت نفسشان حفظ نشده است. نمیدانم از کی و کجا باب شد که مدیران دستگاههای خدماتی و اجرایی، دنبال تامین مالی هم بروند. همین انحراف، مولودش فساد و بیعزت نفسی مدیران شده است. بگذارید بی پرده بگویم، فرمانداری که پول قند و چاییاش را بخواهد رییس روابط عمومی فلان شرکت صنعتی بپردازد، چقدر برایش عزت نفس میماند که بخواهد مدیریت کند؟ آن روی دیگر سکهاش هم، تا سیستماتیک شدن فساد پیش میرود. خلاصه آنکه حرمت امامزاده با متولی است.
۹: متاسفانه در چند دههی اخیر زنان کرمان به جایگاه واقعی و سهم خود از مدیریت استان دستنیافتهاند. برغم کممهریهای گذشته، مصوبه دولت در خصوص برخی مناصب، این بارقهی امید را در دل زنان کرمانی به وجود آورد تا شاید بتوانند در مدیریت استان نقش آفرینتر از گذشته حضور داشته باشند. با این حال چنین نشد و میطلبد دوران مدیریت شما در استان، دوران نقش آفرینی زنان باشد. چه این که توجه به زنان یکی از وعدهی دولت تدبیر و امید به زنان ایران بوده است.
۱۰: جوانگرایی در استان کرمان به یک ضرورت جدی بدل شده. چه اینکه در دهههای گذشته نسبت به کادر سازی اهتمام و توجه لازم صورت نگرفته است. همین مساله باعث شده است تا هنگام انتصابات مدیران دست بسته باشند. از سوی دیگر سیستم اداری استان به انگیزه، توان و خلاقیتهای نسل جدید نیازمند است. امید آنکه شما در جوانگرایی پیشگام شوید.
۱۱: مناسبات برخی مدیران دستگاههای اجرایی استان با ما جماعت خبرنگار، به گونهای است که همین ابتدای کار باید از عالیترین مقام اجرایی استان بخواهم تا به مدیرانش گوشزد کند که پاسخگویی به رسانهها، بخش مهمی از وظایف آنها به عنوان یک مدیر است. نمیشود رسانههای رسمی را به محاق فرستاد و از جو حاکم بر فضای غیررسمی شبکههای اجتماعی نالید. سواد رسانهای یکی از الزامات مدیریت در عصر امروز است. متاسفانه در این زمینه مدیر باسواد کم داریم و حتما باید برایش چارهاندیشی شود. طبیعتا قصدم از این درخواست صرفا راحتتر کردن کار روزنامهنگاران نیست؛ توسعه استان به اینگفتگوها نیاز جدی دارد.
۱۲: آقای زینیوند نیک میدانید «تنها عمل سخن میگوید، کلمات هیچاند» امید آنکه در دوران مدیریت شما استان در مسیر توسعهی همهجانبه گام بردارد. برایتان موفقیت آرزومندم.