به گزارش برنا، سید حسین موسویان و محمدرضا چیت سازیان بر این باورند که راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی در طول چند دهه گذشته بر اساس دفاع و بر مبنای دو متغییر استوار بوده است:
1- به حداکثرر ساندن نقش ایران در منطقه
2- موازنه سازی در برابر رقبا و دشمنان
این روند که با پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص تسخیر سفارت آمریکا، قطع روابط تهران- واشنگتن و تجاوز عراق به ایران آغاز شده است، تا به امروز ادامه یافته و تا هنگامی که روابط خصمانه واشنگتن-تهران و دشمنی ها با ایران ادامه پیدا کند، تغییری در این روند به وجود نخواهد آمد.
در واقع در طول بیش از 40 سال گذشته جمهوری اسلامی تلاش کرده است با بهره گیری از این دو عامل، امنیت و قدرت خود را در منطقه تقویت کند. بسط نقش و توان منطقه ای این امکان را به جمهوری اسلامی میدهد تا قدرت خود را به حداکثر رسانده تاامکان به چالش کشیدن تهدیدات آمریکا و چانه زنی بر سر مسائل فی مابین با رقبای منطقه ای و دشمنان را پیدا کند. تهران برای بسط نفوذ خود، سیاستهای مختلفی همچون حمایت از: سوریه، بازیگران غیر دولتی یا نیمه دولتی و جنبش هایی همچون حزبالله، حماس، جهاد اسلامی ، حوثی ها و حشدالشعبی؛ را دنبال نمودهتا دررسیدن به اهدافش موفق شود.
از طرف دیگر موازنهسازی در برابر رقبا و دشمنان، متغییر دیگری است که از مولفه های مهم راهبرد کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. این موازنه سازی هم داخلی است و هم بینالمللی. در واقع از آنجایی که بازیگران نظام بینالمللی باید خودیار باشندو دوست امروز شما ممکن است دشمن فردای شما باشد، تهران ابتدا سعی کرده تا از ظرفیتها و پتانسیلهای داخلیش برای موازنهسازی در برابر رقبا استفاده کند.
شواهد گوناگونی دال بر این ادعا وجود دارد. تمام پیشرفتهای علمی، تکنولوژیک و نظامی در طول سالیان گذشته میتوانند شاهد این مدعا باشند. این روند از دوران جنگ تحمیلی صدام علیه ایرانآغاز شد. در آن هنگام تهران برای مقابله با تجاوز صدام ، نیازمند افزایش توان نظامی و لجستیکی خود بود. با توجه به تحریمهای تسلیحاتی آمریکا و اکثر قدرتهای جهانی علیه ایران، امکان دستیابی به تسلیحات در بازار بینالمللی وجود نداشت.
در نتیجه این روند تهران به این مهم دست یافت که باید بیش از پیش به توان و ظرفیت داخلی خود تکیه کند. بدین ترتیب کشور در طول دوران جنگ و به خصوص پس از آن شروع به سرمایه گذاری در زمینه های مختلف علمی- تکنولوژیک و نظامی کرد. روندی که تا به امروز ادامه داشته است. با این حال، اگر بخواهیم به مثالهایی روشن از توان موازنه سازی ایران اشاره کنیم میتوانیم از به زمین نشاندن پهپاد پیشرفته آمریکایی RQ-170 در سال 2011 میلادی نام ببریم. یا ساقط کردن پهپاد آمریکایی در سال گذشته که غیر قانونی وارد مرزهای سرزمینی ایران شده بود.
اما مثال مهم دیگردر این زمینه پیشرفتهایی است که کشور در طول سالیان گذشته ،البته با صرف هزینههای بسیار، در زمینه صنعت هستهای داشته است. در واقع هر چند ایران بمب هستهای ندارد اما توان ایران در غنیسازی اورانیوم و پیشرفتهای بومیهستهای سبب شده رقبا و دشمنان ایران این توانمندی تهران را در محاسبات خود منظور دارند. مهم تر این که جامعه جهانی و در راس آن ابرقدرتها را وا داشته تا با ایران بر سر برنامه هستهایش مذاکره و طرفین امتیازاتی را به یکدیگر بدهند. این امر در ماجرای برجام و تعهداتی که دو طرف بر سر برنامه هستهای ایران پیدا کردند به خوبی مشاهده شد.
اما از سوی دیگر همزمان با استفاده از ظرفیتهای داخلی خود برای موازنهسازی، تهران تلاش میکند تا روابط خود را با قدرتهای بینالمللی بلوک شرق همچون چین و روسیه گسترش دهد. در واقع به دلیل این که ایران قدرتی منطقهای محسوب میشود، وبرای این که بتواند در برابر بزرگترین قدرت جهانی یعنی ایالات متحده یارای مقابله و موازنه سازی داشته باشد، درصدد بوده از ظرفیت کشورهایی همچون چین و روسیه و حتی در مقاطعی اتحادیه اروپا استفاده نماید. شاید نمونه اخیر آن تلاش ایران برای بستن پیمان راهبردی 25 ساله با چین و همچنین تحکیم روابط با روسیه و تمدید مراودات راهبردی با این کشور است که در صحبتهای وزیر امور خارجه محمد جواد ظریف به آن اشاره شد.
مضاف بر این، بازیگران منطقهای و به خصوص گروههای شبه نظامی منطقه، تهران را در این مسیر کمک و یاری میرسانند. به عنوان مثال حمله به تاسیسات آرامکو بزرگترین غول نفتی جهان نشان داد که متحدین ایران توان ضربه زدن به رقبا و دشمنان خود را پیدا کرده اند. یا درروندی که به رویارویی مستقیم تهران- واشنگتن نیز منجر شد و در پی ترور سردار قاسم سلیمانی، تهران پایگاه نظامی آمریکا در عراق را مورد هدف قرار داد.
در مجموع باید گفت که در طول چهل سال گذشته علیرغم تمام فشارهای آمریکا، نقش و نفوذ منطقه ای و توان موازنه سازی ایران در برابر رقبا و دشمنان اگر بیشتر نشده باشد، کمتر نشده است.
اما آنچه از نظر نباید دور بماند این است که جمهوری اسلامی چه در دوران مدیریت جریان اصولگرا، یا جریان اصلاح طلب و یا جریان اعتدال گرا، در مقاطع مختلف تلاش کرده تا با حسن نیت، به روند تخاصم با آمریکاخاتمه دهد. تلاشهایی که تا به امروز نتایج ملموسی در بر نداشته است و هر بار با بدعهدی آمریکا به شکست منتهی شده است. در واقع از همان ابتدای انقلاب و در مقاطع مختلف در طرف ایرانی همواره این اراده وجود داشته تا دشمنی با واشنگتن کاهش یابد اما هر بار با عهدشکنی و خدعه طرف مقابل روبرو شده است.
به عنوان مثال هنگام حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001،ایران با همراهی درمبارزه با ترویسم، تمام توان خود را برای سرنگونی طالبان به خرج داد. اما این حسن نیت ایران با پاسخ منفی آمریکا مواجه شد و جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا ایران را محور شرارت نامید. همچنین در آخرین مورد، با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا علیرغم تعهد کامل ایران بهبرجام، واشنگتن سختترین تحریمها را علیه ایران وضع کرد و دشمنی خود را بیش از پیش آشکار و نمایان ساخت. این امر به بیاعتمادی و سوءظن بیشتررهبران ایران نسبت به آمریکا دامن زده و بهبود روابط دو کشور در آینده را پیچیده و بغرنج ساخته است. چالشی که در کوتاه مدت به نظر نمیرسد قابل حل باشد و نیاز به نقشه راهی گام به گام دارد.
برای رفع خصومت، واشنگتن باید ابتدا به برجام بازگردد تاگفتگوهای چندجانبه با تهران میسر شود. این رویکرد مسیر را برای تعامل بر سر سایر مسائل سیاسی، امنیتی و منطقهای هموار خواهد کرد. برای حل مسائل منطقهای نیاز به ایجاد مکانیسمی است که تمام طرفهای درگیر را پای میز مذاکره نشاند و راه را برای برگزاری انتخابات آزاد در کشورهایی که درگیر جنگ هستند، باز کند.
صلح پایدار درمنطقه بر اساس تحقق "پنج اصل منطقه ای" دست یافتنی است:
1-عاریسازی منطقه از سلاح های کشتار جمعی و اتخاذ ترتیبات جمعی در مورد سلاح های متعارف
2-ایجاد مکانیزمی برا ی حل بحرانها و پیشگیری از وقوع
3-احترام به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورها
4- تعهد کشورها به عدم مداخله و عدم تجاوز
5-ایجاد مکانیزمی برای همکاری جمعی کشورها جهت تامین صلح و ثبات پایدارو کمکهای انسانی همچون آواره گان و بی خانمان ها در منطقه.