
امروز دهمین سالگرد درگذشت مرحوم ناصر حجازی است. اسطوره بزرگی که اگرچه شهرتش را از باشگاه استقلال وام گرفته اما محبوب دل همه مردم ایران بود. ناصر حجازی متعلق به باشگاه استقلال و هواداران این تیم نبود بلکه او تعلق به ذات پاک فوتبال داشت.
ناصر حجازی اسطوره ای بود که این روزها بیشتر از همیشه جای خالی او را حس می کنیم. به قول علی کریمی در حالی که فضای فوتبال را ریا کاری و تظاهر مسموم کرده و در روزگارانی که نوکرم و چاکرمهای مصنوعی و مصلحتی همه جا رایج شده است، ناصر حجازی را باید اسطورهای با شخصیت، چهرهای یکرنگ و استثنایی در این فوتبال به حساب آوریم.
حجازی سالهای سال در کنج خانهاش و بیتوجه به هیاهوی پوشالی اطراف خویش، سختترین تبعیضها، ظلمها و بیاعتناییها را دید اما به هیچ قیمتی حاضر نشد تا به فروش گذاشته شود. این اسطوره کمیاب کرنش را بلد نبود. حجازی چهرهای مقاوم در مقابل زورگویان بود. او بدون هیچ ملاحظه کاری معایب را می گفت و هرگز تن به خوشخدمتی نداد و حرفهایش همواره در راستای مصلحت فوتبال بود.
ناصرخان حجازی در روزهایی که حال و روز خوشی نداشت صاحب منصبان پست و مقامهای گوناگونی به او تعارف میکردند اما آنها همان کسانی بودند که حجازی را به خاطر رو کردن دستشان مجبور به زندگی سخت و طاقت فرسا در بنگلادش کردند. ناصرخان بی شک همان اسطوره ای است که باید با افتخار او را به عنوان بزرگترین الگو به نسل های آینده معرفی کرد. مردی که هیچ گاه دنبال باد نرفت و همواره در تلاطم و جهت خلاف جریان آب شنا میکرد. در نهایت فوتبال تمام میشود، برد و باخت به پایان می رسد اما آنچه باقی می ماند نام نیک است.
همانطور که از ناصرخان حجازی کلین شیت و سیوهای آنچنانی در خاطر اهالی فوتبال نیست بلکه بزرگی و معرفت و یکرنگی است که از دروازه بان خوشقامت فوتبال ایران در سالهای دور اسطوره ای جذاب و فراموش نشدنی ساخته است. امروز 10 سال از آن صبح تلخ دوم خرداد سال 1390 می گذرد اما ذره ای از داغ اسطوره سرو مانند فوتبال ایران سرد نشده است.
این روزها که فساد از در و دیوار فوتبال ایران بالا می رود و هر کسی از راه می رسد لگدی به پیکر نیمه جان این فوتبال می زند جای خالی ناصرخان که دست مدیران فاسد و سفارشی را رو میکرد و ابایی از خانه نشینی نداشت خالی است. ناصرخانی که هرگز نمی میرد اما عقابی بود که از شهر کلاغ ها پر کشید. 4