به گزارش برنا؛ گفتوگوی برخط خانه هنرمندان ایران با موضوع سینمای مستند از سری لایوهای سینمای ایران در دهه 90 دوشنبه 28 تیر در اینستاگرام خانه هنرمندان ایران پخش شد. آزاده بیزار گیتی و مهدی گنجی از کارگردانان سینمای مستند به عنوان مهمان و محمدرضا مقدسیان به عنوان مجری کارشناس در این لایو حضور داشتند.
آزاده بیزار گیتی در ابتدای این لایو با اشاره به برخی جریانهای غالب مستندسازی در دهه 90 سینمای ایران بیان کرد: مستندهای شخصیت نگار و روانی بخش عمده سینمای مستند در دهه 90 را شکل میدهند و مستندهای «در جستجوی فریده»، «جایی برای فرشتهها نیست»، «آتلان» و... نمونههای آن هستند. در حال حاضر نیز قصهگویی برای فیلمسازان مهمتر از سایر شاخصهها است. غلبه این فیلمها به تبع در جشنوارهها نیز طی دهه 90 بیشتر بوده است. انگار علاقهمندان سینمای مستند نیز در ایران و سایر نقاط جهان خسته از ملال روزمرگی میخواستند پای روایت قصههای قهرمانان در فیلمهای مستند بنشینند. فیلم خود من «دختران نجار» نیز قالب روایی دارد.
وی افزود: غلبه این آثار خطراتی را نیز به همراه داشته است. زیرا گاه دیدهشدنشان چنان قوت میگرفت که فیلمهای دیگری که پژوهش جدیتری داشتند مورد بیتوجهی قرار میگرفتند. در اینجا هیات انتخاب و داوران مسئولیت سنگینی دارند و گاه دچار هیجانزدگی میشدند. همین رویکرد باعث شده بود گاهی مستندسازان به هر تمهیدی دست بزنند تا روایت جذابی داشته باشند و حتی میشنیدیم که یک فیلم مستند به موضوع و شخصیتی غیرواقعی پرداخته شده، اما فیلم مورد توجه داوران قرار گرفته است.
بسیاری از فیلمهای موفق داستانی سالهای اخیر جنبه مستند داشتهاند
بیزار گیتی با اشاره به یک سوال همیشگی از سینمای مستند گفت: همیشه از ما پرسیده میشود مگر مستند طراحی و فیلمنامه دارد؟ قطعا دارد به این تعریف که قصهگویی در سینمای مستند یعنی مواد خام واقعیت را گرفتن و روایت کردن در یک ساختار روایی.
وی درباره تاثیر و تاثر سینماگران مستند بر و از آثار داستانی و فعالیت آنها در دو عرصه بیان کرد: با همه تفاوتهایی که بین این دو وجود دارد و ابدا معتقد نیستم سینمای مستند راهی به سینمای داستانی میبرد، اما گفتوگوی بین این سینمای مستند و داستانی را مثبت میدانم. به نظرم فیلمهای داستانی موفق در سالهای اخیر وجوه مستند زیادی داشتهاند که لازم است پردازش شود. زیرا میتوان رنجها را نیز گاهی با زبانی پالودهتر ترسیم کرد.
این مستندساز با بیان که سینمای مستند آنطور که باید در سبد مصرف مردم قرار ندارد، درباره تاثیر جریان فضای مجازی بر مستند تصریح کرد: متاسفانه ما به سمت هیجانزدگی در فضای مجازی پیش میرویم نظیر نقد اخیر آقای رسول اف به آقای فرهادی که این مساله ما را از واکاوی درست مسائل دور میکند. سینمای مستند بر پایه پژوهش دست کم میتواند به درستی طرح پرسش کند و خیلی از فیلمها این کار را میکنند. اساسا سوال مستندسازان اجتماعی همیشه از خودشان این است که اگر فیلمشان تاثیری نمیگذارد، چرا باید ساخته شود؟
بیزار گیتی درباره گرایش سینمای مستند در دهه 90 به سمت مستندهای آرشیوی و تاریخی عنوان کرد: گرایش به مستندهای آرشیوی و تاریخی نیز گرایش دیگر سینمای مستند در دهه 90 است با این نقطه افتراق و مرز باریک با فیلمهای تاریخی مستند قبل از خود که ما در این دهه با فیلمسازانی سروکار داریم که از عکسها، مواد خام و آرشیوها برای روایتهای خلاقانهتر بهره میبرند و فیلمهای بازیگوشانهای میسازند که میتوان به نمونههای «خلیج فارس»، «عاشق لیلا»، «شاه جهان»، «چنارستان»، «در جست و جوی خانه خورشید»، «بهارستان»، «کودتای 53» و ... اشاره کرد. این مستندها بار روایی جدیدی را به سینمای مستند اضافه کردند و روایی بودن، خلاقیت و بازیگوشی عمده مولفههایشان است.
وی درباره علت اقبال مستندسازان و مخاطبان به این نوع مستندها ادامه داد: مستندهای تاریخی و آرشیوی همواره علاقهمندان خود را داشتهاند و کشف و شناخت مکانها، شخصیتها و میل به داشتن حافظ تاریخی نیز همیشه وجود داشته و علت اقبال به این مستندها در سالهای اخیر نیز همین بوده است. هرچند مستندهای تاریخی و آرشیوی در دهه 70و 80 نیز تکثر داشتهاند.
کارگردان مستند «نیمه پنهان ماه» در بخش پایانی صحبتهای خود درباره مصائب و مشکلات سینمای مستند گفت: جذب سرمایه و اکران مضائب سینمای مستند در دهه 90 و حال حاضر است. در حالی که تامل برانگیزترین و جسورترین فیلمهای سینمایی در دهه 90 را در عرصه مستند داشتهایم که با بودجه بسیار کمی ساخته شده و در رقابت نابرابر با فیلمهای داستانی قرار گرفتهاند اما راهی به اکران نیافتهاند. حال آنکه نازلترین فیلمهای داستانی علاوه بر بقالیها، در سالنهای سینما نیز حضور دارند. اگرچه سامانه هاشور در دوران کرونا بسیار کمک کرد تا مستند دیده شود اما پلتفرمهای آنلاین نیز همچنان تمایل بیشتری به سینمای داستانی دارند.
ارتباط موثری بین تهیهکنندگان و فیلمسازان سینمای مستند نیست
مهدی گنجی مستندساز که مهمان بخش دوم لایو سی و یکمین نوبت از «دوشنبههای سینما» بود، با اشاره به وضعیت کلی سینمای مستند در دهه ۹۰ بیان کرد: در دهه ۹۰ وضعیت اکران فیلم مستند بهبود یافت و روی پرده رفت. پوسترها و طراحیهایی درباره آثار صورت گرفت و سینمای مستند به مثابه یک صنعت بیشتر قوت گرفت. همچنین اصطلاح خودپخش کنندگی در فضای مستند با وجود اینترنت و امکانات گسترده آن با هزینههای کمتر و راحتتر توسط خود سینماگران این عرصه پیش رفت. فراموش نباید کرد که اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ حضورهای بینالمللی سینمای مستند در رویدادها و جشنوارههای معتبر بینالمللی چشمگیر شد. اگرچه به دلیل علاقه مخاطب عام به خواندن مطالب و اخباری درباره سلبریتیها و بازیگران این موفقیتها کمتر دیده شد اما ما با فیلمهای مستند خود در جشنوارههایی مثل ایدفا، برلین، ساندنس و... حضور داشتیم که قابل توجه است.
وی با اشاره به ضعف سیستماتیک در آموزش سینمای مستند عنوان کرد: چند سالی است که درباره پیچینگ، نحوه گرفتن فاند و همکاریهای مشترک بینالمللی ورک شاپها و آموزشهایی برگزار میشود اما در دهه ۹۰ به جز چند سال اخیر عملا این فضای آموزشی وجود نداشته است. همچنین فضای آکادمیک نیز دچار خلاهایی در این زمینه است و مدیران نهادها و سازمانهای متولی نیز اگر بخواهند کاری کنند با مشکلات زیادی رو به رو میشوند.
این مستندساز با بیان این که تهیهکننده در سینمای مستند به دلیل تزریق پول به جریان تولید نقش مهمی در خروجی کار دارد، بیان کرد: من برخلاف بسیاری از همکارانم معتقد نیستم که ما کارگردانان خیلی خوبی داریم. سینما به سرمایه نیاز دارد و به هر حال باید از جایی تامین شود و در دهه 90 ارتباط بین تهیهکنندگان و کارگردانان چندان خوب پیش نرفت و فیلمهای خوب کنونی لزوما محصول این ارتباط موثر نیست. برای مثال مهرداد اسکویی خود با دریافت فاند یا به طور شخصی فیلمهایش را میسازد. یا اگر فیلمسازان دیگری خود کارشان را تهیه میکنند نه لزوما به میل شخصی بلکه به دلیل نبودن تهیهکنندههای خلاق در پروژهها است.
وی درباره تفاوت تهیهکنندگی در سینمای مستند با داستانی عنوان کرد: جدا از این که هر دو باید خلاقیت و دانش داشته باشند و فرآیندهای تولید و پخش و عوامل این حرفه را بشناسند باید چالشپذیر هم باشند. در فیلمهای داستانی در مراحل پیش تولید بازیگران و فیلمنامه و کارگردان مشخص میشود. اما در سینمای مستند این چالشها بیشتر است و تهیهکننده باید سعی کند این چالشها را حتی به یک سود تبدیل کند. برای مثال در پخش فیلم «مادرکشی» که درباره بحران آب است، از طرف نهادهای دولتی بسیار چالش ایجاد شد و این تهیهکننده اثر بود که توانست این مسائل را با ممارست خود حل کند. ویژگی مهم دیگر درباره تهیهکنندگان سینمای مستند حوصله است و باید حتی تا چند سال پای کار بمانند.
کارگردان «من میخوام شاه بشم» در بخش دیگری توضیح داد: پیش روی مستند ویاودی و در دوران قبل تلویزیون و نهادهایی نظیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را داریم. کانون به عنوان نهادی که فیلمسازان بزرگی مثل عباس کیارستمی و بهرام بیضایی در آن فیلم ساختهاند اما درباره وضعیت تلویزیون باید تاسف خورد. اگرچه تلویزیون مستند هم میسازد اما منطقه امنی برای خود ایجاد کرده که آثارش صرفا به آن معطوف است. تلویزیون دوست ندارد درباره بخشهای نادیده، مستند بسازد و ما ظرفیت تلویزیون را عملا به عنوان مجموعهای که باید به مستندسازان فاند بدهد یا بخشی از درآمد مستندسازان به واسطه آن تامین شود، باید نادیده بگیریم.