
به گزارش خبرگزاری برنا، در توضیح ناشر کتاب «دون ژوان» آمده است: «این دون ژوان اصولا مانند دون ژوانهای دیگر نیست. او درگیر خسران و یأسی است که او را از تمام آن سبکسریها، شیطنتها و حتی خباثتها محروم میکند، از تمام ویژگیهایی که، از روایت مولیر به بعد، با این شخصیت اسطورهای عجین شدهاند. و با وجود این دون ژوانِ هانتکه احتمالا هنوز شخصیتی فرانسوی است، فرانسویِ سودازدهای که روزی از روزها در برابر آشپز بیکارِ روزگار ما، در پورت رویالِ مجاورِ پاریس، پایگاه قدیمی یانسنیستها، ظاهر میشود. دون ژوان هفت سفر را بهسوی هفت زن در هفت کشور از سر میگذراند، و داستانش را روایت میکند. گهگاه غنایی افسانهوار دارد، ولی اغلب اوقات چیزی صرفاً رنگباخته و بسیار ساختگی است.»
در قسمتی از متن این کتاب میخوانیم: «چیزی جز تسلیناپذیری و اندوهش او را به حرکت وانمیداشت. اندوهش را به سرتاسر دنیا میبُرد و آن را در دنیا میپراکند. دون ژوان با اندوهش زندگی میکرد، مثل یک منبع نیرو. اندوهش بزرگتر و فراتر از او بود. به تعبیری ــ و نهفقط به تعبیری ــ مسلح به آن، اگرچه خودش را به هیچوجه نامیرا نمیدانست، ولی میدانست که آسیبناپذیر است. اندوه چیزی بود که سرکشش میکرد و در عوض (یا به عبارت دقیقتر مرحلهبهمرحله) او را در برابر هر چیزی که پیش میآمد کاملا نفوذناپذیر میکرد، پذیرنده میکرد، و در صورتِ لزوم نامرئی.»
هانس یوزف اُرْتهایل درباره این کتاب نوشته است: «در طول دههها هانتکه مصرانه و سرسختانه از چیزی بیش از طرح داستانِ سنتی گریزان نبوده است، و این بار هم بدل به راوی نمیشود، بلکه احضارکننده لحظهها و مکانها باقی میماند، کسی که وقتی بنمایههای داستانی او را برای توجیه، استدلال یا حتی تحول تحت فشار میگذارند، قاطعانه از آن سر باز میزند.»
افسانه «دون ژوان» یکی از منحصربهفردترین داستانهای ادبیات جهان است. گفته میشود بیش از هزار روایت از این داستان از قرن هفدهم نوشته شده است و اولین نسخه شناخته شده از آن مربوط به سال ۱۶۲۶ و نوشته شده توسط راهبی به نام مولینا میباشد. باور کنیم یا نه داستان هانتکه داستان قطعی و پایانی دون ژوان نخواهد بود. دون ژوان پتر هانتکه نه دون ژوان در جهنم جرج برنارد شاو و نه دون ژوان مولیر است، بزرگترین نابکاری که دنیا به خود دیده است کسی که گوشش بدهکار به هیچ سرزنشی نیست. از همین رو کتاب با این جمله ” من آنم که تو درنخواهیش یافت ” شروع میشود. در مهمانخانهای در نزدیکی پورت روپال دشان معروفترین و بدنامترین صومعه فرانسه در قرن هفدهم. آن زمانی که مهمانخانهدار (که جنسیتش نامعلوم است) مشغول پختوپز بود، عیاشی فقط برای خودش، ولی اصل کارش کتاب خواندن بود. تصوری ناگهانی، حاوی تصویری خیالی. دون ژوان در ذهن مهمانخانهدار پا به دنیا میگذارد و در موقعیت باقی نمیماند. دون ژوان داستانش را برای مهمانخانهدار بدون همسایه نه به صیغه اولشخص بلکه به صیغه سومشخص تعریف کرد. برای کاسبی ناکام در بازی عرضه و تقاضا که به قدرتِ کاسبی در رساندن آدمها به هم باورداشت، به بازی دورهمی و مفرح خریدوفروش. آمدن دون ژوان در آن بعدازظهر چیزی فراتر از یک جایگزینی صرف بهجای خواندن بود که گسترش افقهای درونی و فرامرزی را نوید میداد.
انتهای پیام //