به گزارش خبرگزاری برنا؛ جلسه نمایش و نقد و بررسی مستند سینمایی «داستانهای هزار و یک روز» شامگاه یکشنبه ۸ خرداد با حضور محمدرضا تقیپور مدیر موزه صلح، بیژن عبدالکریمی استاد دانشگاه، حجتالاسلام والمسلمین محمد کیانی معاون فرهنگی حوزه علمیه قم، حبیب احمدزاده، کارگردان فیلم و با اجرا و کارشناسی کیوان کثیریان در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
احمدزاده در ابتدای این نشست بیان کرد: ما از طریق موزه صلح با عزیزان سویا، پروفسور فرانکلین و... آشنا شدیم. احساس کردیم آن دو عزیز خارجی حق زیادی بر گردن ما دارند، حس کردم وجهی دارند که ما به عنوان انسان آن وجه را فراموش کردهایم و آن وجه دوست داشتن انسانهاست. این عزیزان به ایران آمده و به مناطق جنگزده ما هم رفته بودند، آنها بدون هیچ وجهه سیاسی جانبازان ما را ریکاوری میکردند. به همین ترتیب من هم شیفته شدم بدانم آنها چگونه از آن سر دنیا آمدند و این کار را کردند. تمام قصد ما این بود که از آنها تشکر کنیم. وقتی با خانم سویا ساخت این فیلم را مطرح کردیم گفت برای حضور چند شرط دارم؛ اینکه فیلم داستانی باشد و من محوریت نباشم، یکی از دلایلی که در فیلم چند نفر محور داستان هستند، همین بود و شرط دیگرش هم این بود فیلمی ساخته شود که افرادی که آن را میبینند بعد از تماشا به این فکر کنند چگونه میتوانند افراد بهتری شوند، البته این را هم باید بگویم ما راش مستند داشتیم و تصمیم گرفتیم فیلم را به این شکل بسازیم. تمام دغدغه ما این بود که این سه فرد از سه جای جهان را در فیلم داشته باشیم.
در ادامه عبدالکریمی ضمن بیان این مطلب که به دلیل حوادث آبادان سیاهپوش است و با مردم آبادان همدردی میکند، اظهار کرد: من همواره در مقام معلم در مواجهه با این پرسش قرار میگیرم که آینده این کشور چه میشود؟ به کدام مسیر پیش میرویم؟ قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ در شرایط کنونی چه کاری میتوانیم بکنیم؟ فکر میکنم این موضوعات به درونمایه فیلم بیربط نیست.
وی افزود: ما تحت شدیدترین فشارهای جهانی، شکاف اجتماعی، فاصله دهک پایین و بالا، رشد حاشیهنشینی، نابودی طبقه متوسط، بحران ناکارآمدی و... هستیم، همه اینها ما را با این پرسش مواجه کرده که وظیفه ما چیست؟ وقتی آقای احمدزاده از من برای این مراسم دعوت کرد گفتم فرصت غنیمت است تا از اینجا درباره مهمترین مسائل صحبت کنم. امشب یک اتفاق ساده رخ داد که مورد تامل من بود. این موضوع مطرح شد که در این شرایط تاریخی که با خطر فروپاشی روبهرو هستیم باید راهی را بیاییم.
وی با طرح این پرسش که در شرایط کنونی چه میتوانیم بکنیم؟ بیان کرد: حبیب احمدزاده از نیروهای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و حاضر در جنگ بود. او نمایندهای از گفتمان انقلاب بود، پرویز [پرستویی] هم هنرمند اصیل کشور است، مظهر آزادگی است. او گرچه نقدهای تندی به شرایط اجتماعی دارد ولی هرگز زیر بیرق نظام سلطه جهانی نرفت، هیچوقت خودش را با نظام سلطه جهانی همسو نکرد.
عبدالکریمی توضیح داد: امروز جامعه ما به شدت دچار تشتت و دوگانگی است. شکافهای گوناگونی داریم؛ شکاف مردم و مسئولان، دهک بالا و دهک پایین و... این شکاف آینده ما را تیره و تار و دلنگرانی زیادی ایجاد کرده است. امروز جامعه ما به ویژه طبقه متوسط ما که محور اصلی تحرک اجتماعی است و هنرمندان ما که عمدتاً نمایندگان این طبقه هستند، دچار آشفتگی شدهاند و با این سوال مواجه هستند که چه کار میشود کرد؟ به نظرم حیاتیترین کار این است که به این ذهن آشفته انتظام ببخشیم. برای این کار نیازمند چند ایده وحدتبخش ملی و تاریخی هستیم. باید چند ایده بزرگ پیدا کنیم و تمام توان را بگذاریم تا در یک جهت حرکت کنیم وگرنه در این تعارض خودمان را گم میکنیم. امروز هیچکس نمیتواند نجاتمان بدهد، بلکه خودمان باید ایدههایی برای نجات پیدا کنیم. اما این ایدهها چه چیزی میتواند باشد. گرچه در چند دقیقه نمیشود راهکار داد اما به نظرم مهمترین مسئله ما حفظ این کشور است. این کشور در مقام بستر و تحقق دیگر آرمانهاست؛ در واقع هر آرمانی. اگر خواهان دموکراسی، عدالت اجتماعی و... هستیم باید این زمین را حفظ کنیم، اگر این زمین باقی نماند هیچ بستری برای تحقق هیچ آرمانی نخواهد ماند. ما میتوانیم درباره این کشور وحدت داشته باشیم؛ با هر گرایش و اندیشهای.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: ما یک کشور واحد نیستیم، ما دو ملت در یک کشور هستیم. درباره این دوقطبی بارها صحبت کردهایم از زمانی که با غرب مواجه شدیم وجدان ما دو تکه شد؛ گروهی به داخل اعتقاد دارند گروهی به خارج و دائماً در تعارض هستیم.
من فکر میکنم وظیفه همه روشنفکران و هنرمندان این است که در جهت افزایش شکافها گام بردارند. این شکافها به نفع این ملت و این کشور نیست. من میگویم هم بچههای آبادان حتی آنهایی که به خیابان ریختند و شعار دادند بخشی از ملت ما هستند. در همان ایام عدهای در استادیوم آزادی جمع شدند و سرود «سلام فرمانده» خواندند که آنها هم بخشی از این جامعه هستند، با این حال بدسلیقگیها را قبول دارم، اما همه آنها بچههای ما هستند؛ هم آن دختر چادری که «سلام فرمانده» میخواند هم آن دختری که موی خود را بیرون میگذارد و شعار زندهباد آزادی هم ممکن است بدهد، دختر من است. پس وظیفه داریم این شکاف را کمتر کنیم. در این فیلم از صلح صحبت شد، ما باید صلح را افزایش بدهیم اما پوپولیسم جامعه ما را فراگرفته، خطر بزرگ در جامعه ما این است که تأثیرگذاران جامعه ما اسیر عوامزدگی هستند، همه تقریبا همسطح فکر میکنیم. باید بگویم ما درک عمیقی از مسائل خودمان نداریم. به من میگویند چرا اینقدر از نظر تو کشور مقدس است؟ در پاسخ باید بگویم انگار ما تجربه حضور آمریکاییها را در عراق و افغانستان ندیدیم، پس ما باید بر این پوپولیسم غلبه کنیم. پرویز پرستویی هنرمندی است که بر این پوپولیسم غلبه کرده است.
عبدالکریمی مطرح کرد: ما امروز با شکاف تمدنی مواجه هستیم، طبقه متوسط خود را جهانی میداند، طبقه متوسط میخواهد خود را با ارزشهای جهانی تعریف کند، در صورتی که گفتمان انقلاب صرفاً بر ارزشهای محلی و بومی تاکید دارد. به نظرم گفتمان انقلاب در صحنه سیاست خارجی و بینالمللی یک شاهکار خلق کرد، به این نحو که یک کشور خاورمیانهای از مرزها دفاع کرده است و ما یک قدرت هستیم اما در صحنه داخلی اگر نگوییم فاجعه آفریده، دست کم خوب عمل نکرده؛ به این معنا که با نسلهای جدید هنوز نتوانسته است ارتباط بگیرد.
وی با بیان اینکه پرویز پرستویی در عین حفظ آزادی و آزادگی مرزهای خود را با نظام سلطه جهانی روشن میکند، توضیح داد: گفتمان انقلاب دو خطر بزرگ دارد، یکی جریانات تحجر دینی و مذهبی و دیگر تکنوکراتها. برخی خودشان را در پشت گفتمان انقلاب پنهان کردهاند در حالی که ما نیاز به بچههای انقلابی داریم که مرزهای خود را با تحجر و تکنوکراتها مشخص کنند. حبیب احمدزاده یکی از این افراد است.
عبدالکریمی عنوان کرد: نباید این راه نجات را بیرون از کشور جستوجو کنیم. راه نجاتی بیرون از کشور نیست، اما گفتمانهای سیاسی موجود هم ما را با شکاف مواجه میکند، ما نیازمند صلح با خودمان و خلق گفتمان تازه هستیم. این گفتمان نیازمند افرادی است که با زبان مدرن آشنا باشند و میانهای با رانت و رانتخواری نداشته باشند. نیازمند هنرمندانی مثل پرویز پرستویی است که تن به نظام سلطه جهانی نمیدهد. او مظهر آزادی و آزادگی است که برابر قدرتهای داخلی و خارجی ایستاده است.
سپس تقیپور هم با عرض تسلیت برای حوادث آبادان بیان کرد: من برای بار سوم است که فیلم داستانهای هزار و یک روز را میبینم. سال ۹۹ بود که در اکران خصوصی با دعوت حبیب این فیلم را برای اولین بار دیدم هفته قبل هم با گروهی ۱۵ نفره از شهروندان آمریکایی این فیلم را تماشا کردیم.
وی با مرور اتفاقات جنگهای جهانی اول و دوم و مراحل پیدایش موزههای صلح افزود: همین الان بیش از صد موزه صلح در دنیا وجود دارد. ۴۲ سال قبل صدام به ما حمله کرد، این برای اولین بار بود که صدام از گاز اعصاب استفاده کرد. سردشت به عنوان یک شهر غیرنظامی برای اولین بار بمباران شیمیایی شد و سپس صدام شهر حلبچه را بمباران کرد. در ادامه ایران قربانیان شیمیایی را برای درمان به کشورهای خارجی اعزام کرد، اما در یکی از این اعزامها آقای رزاق کریمی فیلمهایی از این موضوع تهیه کرد.
وی عنوان کرد: در سال ۲۰۰۵ همزمان با اینکه زمزمههایی مبنی بر اینکه ایران میخواهد مجهز به سلاح اتمی شود، مطرح شد، گروهی از قربانیان این سلاحها به علاوه خانم سویا به ایران آمدند تا بگویند ما قربانی این سلاح هستیم. در ادامه خانم سویا از سردشت و ... بازدید کرد و متوجه شد ما هم خودمان قربانی این سلاحها هستیم.
وی گفت: آقای احمدزاده قطعات پازل را کنار هم چید و برای ساخت این فیلم چند کشور را کنار هم آورد.
سپس احمدزاده هم درباره حادثه متروپل گفت: ماجرای متروپل مانند قضیه جنگ آنقدر پیچیده است که نمیدانم چه بگویم اما حال خوبی ندارم که درباره آن صحبت کنم.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین محمد کیانی کارشناس مذهبی و از مسئولان حوزه علمیه قم هم بیان کرد: در طول این فیلم میشد تمام غیرت ایرانی اسلامی را دید. اگر ایرانی و مسلمان هستیم هر دوی اینها به ما این قدرت را میدهد که مقابل همه سلطهگران دنیا بایستیم و ایرانی بودن و غیرتمندی خودمان را نشان بدهیم. من نماینده طلاب و نماینده روحانیون نیستم، بلکه یک طلبه ساده هستم.
جمع کردن این همه مفاهیم ملی، مذهبی و دینی در یک فیلم واقعاً انسان را به وجد میآورد، سالها باید انسان فکر کند تا بفهمد این مفاهیم را کجا با هم پیوند بدهد تا بتواند چنین فیلم تاثیرگذاری بسازد. من ۳۲ مفهوم ملی و مذهبی را یادداشت کردم که در این فیلم دیدم. این فیلم نگاه صلح و دوستی داشت، نگاهی که مردم ایران و مردم مسلمان در پی آن هستند.
من پیش از این فیلم را ندیده بودم و بابت آن حساسیتهای خارج از کشور تعجب کرده بودم، ولی بعد از تماشا فهمیدم هرکسی که دلش برای این کشور نمیتپد، باید هم اذیت شود. آن منافقان در آن جلسه نمایش هم البته به جایی نرسیدند.
وی با اشاره به صحبتهای عبدالکریمی بیان کرد: سخنان ایشان دو بخش داشت؛ یک بخش آن حرف دل همه ما بود. هر گفتمانی که امروز به وحدت ایرانی اسلامی لطمه بزند حتماً گفتمان خیانت است و در جبهه دشمن قرار دارد، به این شک نکنید. اگر گفتمانی باعث شود مردم ما به دو جناح و به یک جامعه ناامید و افسرده تبدیل شوند، مسلماً این گفتمان ولو با نیت خیر گفتمان صلح و دوستی نیست، ما خواهان صلح هستیم چون دین و آیین ما و گذشتگان ما اثبات کردهاند که صلحطلب هستیم.
وی گفت: تناقضی در صحبتهای آقای عبدالکریمی وجود داشت. بر خلاف آن چیزی که شما گفتید با احترام به سخنان و شخصیت عزیز شما میخواهم بگویم ملت ما سرگردان و ناامید نیست، ملت ما برابر همه ایستاده است، هرچند امروز در کشور این همه مشکلات اقتصادی داریم، من کاری با افرادی که خوردند و بردند ندارم چون ما هم با رگ و ریشه خودمان این سختیها را حس میکنیم، ولی باید بگویم ما نیاز به هیچ بیگانهای برای اصلاح امور خود نداریم.
عبدالکریمی هم اظهار کرد: من در مقام یک معلم فلسفه باید بگویم فکر میکنم راه درستی نیست واقعیتها را نادیده بگیریم، جامعه ما جامعه دوقطبی است این یک واقعیت است که اگر این واقعیت را به رسمیت نشناسیم از پشت خنجر میخوریم، شرط اول حل بحرانها، پذیرش آن است. ایشان میگویند در ملت ما سردرگمی وجود ندارد، در حالی که هست. در جنگ اگر یک وجب از کشور ندادیم، به پشتیبانی این مردم بود اگر امروز قرار است برابر شدیدترین فشارها تاب بیاوریم، باید مردم را داشته باشیم. اما گفتمان امروز فاقد زبان برقراری ارتباط است. باید زبانی دیگر داشته باشیم.
کیانی هم گفت: دو قطبی باعث جدایی اعضای یک خانواده نمیشود.
پایان این نشست به پرسش و پاسخ مفصل با حاضران در جلسه اختصاص پیدا کرد.
انتهای پیام/