«ابوالفضل ظهرهوند»، سفیر اسبق ایران در افغانستان در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا، در ارتباط با اتفاقات اخیر رخ داده در افغانستان و عدم امدادرسانی کشورهای اروپایی و سازمانهای بینالمللی به این کشور گفت: زلزله اخیر به اعتقاد بنده از یک نظر نشاندهنده عملکرد آمریکاییها در 20 سال گذشته کشور است. که با یک زلزله معمولی اینگونه ویرانی و گرفتاری برای مردم ایجاد شد. نکته بعدی این که باز غربیها و در راس آن آمریکا این زلزله را به عنوان یک فرصتی در چارچوب آن اهداف راهبردی خود در منطقه ارزیابی میکنند. بنابراین نیازی به کمک نمیبینند.
غربیها فروپاشی، ناامیدی افغانستان را میخواهند.
وی ادامه داد: غربیها فروپاشی هرچه بیشتر این کشور، ناامید شدن مردم از آینده، آمادگی آنها برای به هم ریختن و فروپاشی ژئوپلیتیکی را میخواهند. بنابراین به هیچ عنوان اینها حاضر نیستند که به افغانستان کمک کنند. قرار نیست که چیزی ساخته شود و بالعکس قرار است که همه چیز ویران شود. میخواهند افغانستان را به یک سیاهچاله و پروژهای که شما اکنون میبینید تبدیل کنند. آن کاری که اشرف غنی با آوردن طالبان کرد فقط برای همین بود و آمریکاییها رفتند که سیاهچاله را به جای بگذارند.
افغانستان ایستگاهی برای اجرای اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا در منطقه است
ظهرهوند در مورد این که دلیل غربیها برای ویرانه کردن افغانستان چیست؟ اظهار داشت: اصلا ورود آمریکاییها به افغانستان با هدف افغانستان نبود و خروجشان هم با هدف افغانستان نبود. این کشور ایستگاهی است برای اجرای اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا در کل منطقه علیه سه تهدید معتبر غربیها؛ که ایران، روسیه و چین نام دارند. نقطه افغانستان در منطقه ژئوپلیتیکی این سه کشور یک نقطه کانونی است. افغانستان برایشان بسیار اهمیت دارد و تغییر معادلات در افغانستان بر روی امنیت ملی این سه کشور تاثیر میگذارد.
وی خاطرنشان کرد: بنابراین چینیها که قرار است استراتژی یک جاده-یک کمربند را به اجرا بگذارند، یکی نقطه کانونی آن را افغانستان قرار دادهاند. ایران 920 کیلومتر مرز با این کشور دارد. میلیونها آواره در داخل ایراناند و این آوارگی باز هم ادامه خواهد داشت. جریان تروریست که نطفههای آن در داخل افغانستان انعقاد پیدا کرده و کماکان مثل ویروس متحول میشود، در این کشور موجود است. همسایه شرقی ما کوچکترین ارزشی برای غرب و آمریکا نداشته و ندارد. منابع آن برای بعد از تغییرات قابل استفاده است. بنابراین آمریکاییها این کشور را به عنوان یک سکویی برای پرتاب ناامنی به محیط پیرامون منطقه در نظر گرفتند.
طالبان هیچ ظرفیتی برای دولتسازی ندارد
دیپلمات سابق کشورمان در رابطه با این که طالبان با عنوان مدیریت کننده افغانستان اهمیتی به قوم پشتون(مردم پکتیکا که زلزله در آنجا اتفاق افتاده است) نمیدهد؟ گفت: طالبان دولت نیست یک جریان و یک متغیر وابسته است. اصلا ابعاد و اندازه این مجموعه برای دولتداری شکل نگرفته و هیچگونه ظرفیتی برای دولتسازی ندارد. برای این گروه این مسائل مهم نبوده و با اهداف آمریکا و هم راستایی دارد. اگر دو سوم این جمعیت هم نابود شوند برای طالبها ارزش و اهمیتی ندارد. بنابراین این گروه در واقع یک جریان عبوری برای آمریکاییها بوده و همه دنیا میدانند که طالبان متغیری است که در نهایت از صحنه حذف خواهد شد.
طالبان یکی از مولفههای ژئوپلیتیکی در اختیار آمریکاست
وی ادامه داد و تصریح کرد: اما آن مدیریت بحران آمریکایی یک مولفه ژئوپلیتیکی است. یکی از مولفههای ژئوپلیتیکی در اختیار آمریکا، طالبان است. مثل داعش، جریانات تکفیری و تروریست مثل منافقین. اینها سرمایه غرب هستند. آنها در این منطقه نه زبانی نه فرهنگی و نه تاریخی، هیچ اشتراکی ندارند و مجبورند به ایجاد مولفههای مصنوعی متوسل شوند. این مولفهها هم ریشه ندارند و متن و بطن این منطقه نیستند. بنابراین اینها کارکرد مصرفی و دورهای دارند. و اکنون هم که این کار را انجام میدهند و بسیار طبیعی است. این بازی که در این بیست سال این جا تحت عنوان مبارزه با تروریست داشتند، سوژه حضور آنها در منطقه است. ممکن است که تروریست کنار برود و بعد آمریکاییها توجیه دیگری برای حضور در منطقه ما داشته باشند.
ظهرهوند در رابطه با توان حکومتسازی و حکومتداری طالبان تاکید کرد: ماهیت طالبان قادر به حکومتسازی نیست. شما اگر با تمام شخصیتهای این گروه هم که صحبت کنید در وجه سلبی میتوانند ادعا داشته باشند و در ایجاب حرفی برای گفتن ندارند. طالبان یک جریان متشتت است و جریان متشتت نمیتواند حکومت بسازد. به طور مثال وقتی از طالب حرف میزنیم کدام طالب مقصود ماست؟ طالب مربوط به شبکه حقانی یا طالب مربوط به شبکه کویته؟ طالب مربوط به شبکه پیشاور یا طالب مرتبط با القاعده و یا طالبهای محلی؟ مثل اینکه بگویید یک نفر انسان، کدام انسان، آمریکایی، اروپایی، آفریقایی، کدام مقصود است.
حقآبه هرمند در صورت استقرار یک دولت ملی قابل پیگیری است
سفیر اسبق ایران در مورد حقآبه هیرمند نیز افزود: حق آبه ما فقط در صورت استقرار یک دولت تعریف شده ملی قابل پیگیری است. چرا که قرارداد 51 یک قرارداد محکمی است و اساسا اجرایی شدن این قرارداد یک سود دوجانبه هم برای ما و هم برای طرف افغانی دارد. وقتی هامون با آن ظرفیت گذشته خود به عنوان یک تالاب بینالمللی خشک شده، آثار سوء این خشکیدگی قبل از ما به افغانها لطمه میزند. خشکشدن منطقه یعنی ادامه ناامنی و گسترش ناامنی و شرایط منفی زیستمحیطی، بنابراین اکنون جنوب غرب افغانستان خالی از سکنه میشود که به ضرر خودشان است. اگر دولت محلی در آن به وجود بیاید در سایه همکاری و تعامل پایدار با ایران میتواند آن سوی مرز را آباد کند.
وی در رابطه با اینکه آیا طالبان از این ضرر آگاه است یا خیر، تصریح کرد: آنها ضرر نمیکنند. افغانستان برای این گروه بسیار بزرگ است. اینها بحث جنگ دارند و طالبان پاکستان که از رهبری طالبان افغانستان پیروی میکند به دنبال تغییرات ژئوپلیتیکی است. به دنبال این هستند که اسلام آباد را از آن خود کنند و بحث ارتقاء حکومت دلخواهشان در پاکستان را دارند.
دیپلمات سابق کشورمان در مورد این که آیا طالبان به تمامیت ارضی کشور ما نیز چشم دوخته است یا خیر، تاکید کرد: اگر چنانچه امارت را تبدیل به خلافت کنند بله، خراسان عزیز ما را نیز میخواهند. اما اکنون امارت هستند و در فاز بعدی اگر در رؤیایی که برای خودشان ترسیم کردهاند، اتفاقاتی بیفتد، اینها هم با القاعده یکی میشوند و بحثشان کل منطقه است. مثل ویروس اچ آی وی و یا کووید متحول میشوند. اکنون در سطحی خودشان را تعریف میکنند یا تعریف را به آنها القا کردهاند که فعلا امارت باشند و اکنون مسائل پاکستان برای اینها اهمیت دارد.
انتهای پیام/