بدون قرار قبلی در یک نگاه

|
۱۴۰۱/۰۴/۰۹
|
۲۳:۱۰:۰۰
| کد خبر: ۱۳۴۵۴۵۴
بدون قرار قبلی در یک نگاه
مهدی قنبر منتقد سینما و تلویزیون درباره فیلم بدون قرار قبلی اینگونه می نویسد؛ فیلم «بدون قرار قبلی» از دل گرایش‌های سنتی و مذهبی و اعتقادات شخصی این چهره سینمایی بر خواسته است. قهرمان داستان او سفری را از قلب کشوری اروپایی با المان‌هایی که در فیلم ارائه می‌شود آغاز می‌کند. حرکتی از غرب به شرق. این جنس حرکت در طول تاریخ نیز سبب تحولات گسترده‌ای شده است. این سفر برای قهرمان شعیبی هم تحولی در پی دارد. صحبت از تحول شخصیتی در طول یک سفر مذهبی برای مخاطب بی‌شک تکراری است. بسیاری از آثار شعیبی از دهلیز گرفته تا همین آخرین اثر همگی سوژه‌هایی تکراری دارند اما تلاش این کارگردان برای نگه‌داشتن مخاطب به دیدن چنین فیلمی مهم و حائز اهمیت است.

 فیلم «بدون قرار قبلی» جدیدترین ساخته «بهروزشعیبی» به‌مانند دیگر کارهای سینمایی و تلویزیونی‌اش نگاهی اخلاقی، انسانی و اسلامی به وقایع و رخدادهای اجتماعی دارد. او در این اثر می‌کوشد از زاویه‌ای متفاوت‌تر به موضوع تحول رفتاری و اعتقادی آدم‌های قصه‌اش بپردازد. شعیبی پیش‌تر در فیلم «دهلیز»، نگاهی انسانی به مقوله قصاص داشته است و در سریال «پرده‌نشین» و فیلم «روز بلوا»، روحانیت را از زاویه دیگری به نمایش گذاشته است. در «سیانور»، نگاهی تاریخی به انحرافات سازمان مجاهدین خلق داشت و در فیلم اخیرش نیز تغییر نگرش لائیک یک ایرانی خارج از کشور را نمایش می‌‌دهد که طی سفری معرفتی به ایران و مشهد متحول می‌شود.

با این اوصاف اگر نخواهیم لفظ «کارگردانی سفارشی ساز» را در سینما به او بدهیم باید بگوییم که همه کارگردانان و هنرمندان عرصه سینما نوعی نگاهی انسانی و اخلاقی را در آثارشان لحاظ می‌کنند؛ و این امر نمی‌تواند باعث تمایز سبک‌کاری یک کارگردان شود. با نگاهی به ژانرها و آثار ساخته‌شده توسط شعیبی می‌توان دریافت که هیچ نخ تسبیحی جز نام شعیبی نمی‌تواند آن‌ها را به یکدیگر پیوند دهد. این یعنی نمی‌توان این کارگردان را مؤلف دانست. آثار او به‌جز «دهلیز» که باعث شناخت قابلیت‌های کارگردانی‌اش شد که آن را هم به بازی خوب «رضا عطاران» مدیون است در دیگر آثارش مانند «پرده‌نشین»، «سیانور»، «روز بلوا» و آخرین اثرش یعنی «بدون قرار قبلی» نمی‌توان یک نشانه و وجوه مشترک فیلم‌سازی یا داستان‌پردازی در آن دید که مخاطب را به نگاه مؤلف اثر رهنمون سازد. این دلیل نیز او را در مظان اتهام سفارشی ساز بودن قرار می‌دهد.

 

جدای از این ایراد مهم فیلم‌ساز در انتخاب سوژه، در بخش کارگردانی نیز می‌کوشد از المان‌ها و جزئیات در فیلم‌نامه و کارگردانی استفاده کند که امری قابل‌تأمل است. فیلم‌هایش درامی شسته‌ورفته‌ دارند و مخاطب را علی‌رغم میلش تا انتهای داستان پای فیلم نگه می‌دارد. عنصر محیط و فضاسازی انتخاب نماها چشم‌نواز، دل‌فریب و شخصیت‌پردازی‌های خوب نقطه عطف کارهای او است.

شعیبی باوجودآنکه داستان‌های تکراری را دست‌مایه کارش قرار می‌دهد اما از اغراق بیش‌ازحد درباره موضوع اصلی داستان‌هایش اجتناب می‌کند و همواره می‌کوشد یک داستان عاشقانه با رابطه انسانی را در دل داستان اصلی‌اش وارد کند تا آن داستان ذهن مخاطب را درگیر کرده و در خلال این روایت او حرف اصلی اثر را نیز زده باشد. به عبارتی بخش‌های گل‌درشت داستان‌های اصلی را تلطیف می‌کند. این موضع‌گیری را در تمام فیلم‌ها و سریال‌های اشاره‌شده می‌توان دید. در همه آن‌ها شخصیت اصلی فیلم درگیر یک داستان عاطفی قویی است که موتور محرکه قصه را شکل می‌دهد.

فیلم «بدون قرار قبلی» از دل گرایش‌های سنتی و مذهبی و اعتقادات شخصی این چهره سینمایی بر خواسته است. قهرمان داستان او سفری را از قلب کشوری اروپایی با المان‌هایی که در فیلم ارائه می‌شود آغاز می‌کند. حرکتی از غرب به شرق. این جنس حرکت در طول تاریخ نیز سبب تحولات گسترده‌ای شده است. این سفر برای قهرمان شعیبی هم تحولی در پی دارد. صحبت از تحول شخصیتی در طول یک سفر مذهبی برای مخاطب بی‌شک تکراری است. بسیاری از آثار شعیبی از دهلیز گرفته تا همین آخرین اثر همگی سوژه‌هایی تکراری دارند اما تلاش این کارگردان برای نگه‌داشتن مخاطب به دیدن چنین فیلمی مهم و حائز اهمیت است.

شعیبی طبق الگوی تجربه‌شده قبلی، از نمایش جاذبه‌های تاریخی و سازه‌های معماری کشور مانند «آسباد» در فیلم اخیرش سود می‌برد. در سکانس اول یعنی پیوند مرگ پدر در ایران و مرگ یک بیمار در بیمارستان آلمانی که منجر به معرفی شخصیت «یاسمین» به‌عنوان دکتر بیمارستان می‌شود قصه خود را آغاز می‌کند. همین تلفیق و پیوند دو شخصیت در ایران و آلمان کنجکاوی مخاطب را برمی‌انگیزد. این پیوندِ تصویری، به لحاظ زیبایی‌شناسی، زمان و مکان را هم به یکدیگر وصل می‌کند. به لحاظ مفهومی و ایدئولوژیکی نیز با تلفیق بافت سنتی و معماری شرقی آسیاب‌های بادی به یک کشور متمدن غربی، می‌کوشد ذهن مخاطب را آماده شنیدن تفاوت‌های حاکم بر نگاه مذهبی دودنیای متفاوت غربی و شرقی معطوف کند. المان‌هایی که معمولاً شعیبی از آن‌ها به‌خوبی استفاده می‌کند تا به مخاطب بگوید که فیلم او اگرچه داستانی تکراری دارد اما متفاوت‌تر از آن نسخه‌هایی است که تاکنون دیده‌اند. او در خلال رخدادها و وقایع فیلم می‌کوشد تا در کنار استدلال‌های مخاطب بایستد و به‌گونه‌ای باشخصیت یاسمین (قهرمان فیلم) در مقاطعی هم‌عقیده ‌شود تا چرخش قهرمان را باورپذیرتر کند. بخصوص درزمانی که شخصیت اصلی قصه برای آمدن و ماندش دلیل محکم‌تری می‌خواهد، اما نمی‌یابد و قصد رفتن دارد. کارگردان به مخاطب این حق را می‌دهد تا دلایل منطقی او را تائید کند. به‌این‌ترتیب نگاه شعاری معروف و مرسوم این‌گونه آثار و تحول‌های یک‌شبه را ندارد و برای مخاطبش هم باورپذیر می‌شود.

فیلم در دو بخش مهم و فضای متفاوت می‌کوشد تا دو نگاه کامل مذهبی و لائیک را نمایش می‌دهد. فضایی که در دنیای خشک غربی و آلمانی شکل می‌گیرد که هیچ‌کس حاضر نیست مسئولیت مراقب از «الکس» فرزند اوتیسمی یاسمین را در غیاب مادرش به عهده بگیرد و از سوی دیگر فضای متفاوت و کاملاً ایرانی خانه «دخترخاله نرگس و فرزندانش» که الکس را آن‌چنان به گرمی می‌پذیرند که به فارسی لب به سخن می‌گشاید. همچنین مادر یاسمین که با ظلمی آشکار پدر شرقی او را تا ابد از دیدن دخترش محروم می‌کند و... این‌ها همگی کنتراست‌های فرهنگی است که کارگردان ضمن تأکید بر آن‌ها به مخاطب می‌گوید همین نشانه‌های کوچک به‌مرور باعث تحولی شگرف در وجود یاسمین خواهد شد.

 

 

البته همه این‌ها زمانی درست عمل خواهد کرد که ضربه نهایی و چرخش او به‌درستی شکل بگیرد. برای تغییر نگاه و رویکرد و اعتقادی که از کودکی در فردی غربی جوانه‌زده و رشد کرده باید با پازل‌هایی درست، مرتبط، منطقی و ملموس در کنار هم به نتیجه رسید. برخی پازل‌ها و فضاسازی‌های شعیبی در فیلم درست قرار داده‌شده است. ورود یاسمین به ایران برای دیدن وصیت‌نامه پدر برای چهره‌ای که در غرب زندگی می‌کند و می‌خواهد هزینه‌های زندگی سنگینش در آلمان را تأمین کند، درست است. سفر از تهران به مشهد هم از سر استیصال و به دلیل شرط پدر هم منطقی به نظر می‌رسد. حضور مهم و تأثیرگذار دخترخاله نرگس و خانواده سنتی ایرانی او نیز کارکرد درستی دارد؛ اما ازاینجا به بعد دیگر هیچ پازلی درست در جایگاه خود قرار نمی‌گیرد. زمانی که سهم عجیب یاسمین از اموال مشخص می‌شود و یا حتی زمانی که می‌فهمد این سهم خریدار خوبی دارد علت تعلل یاسمین برای نفروختن و بازگشتن معلوم نیست! چرا باید «مهندس علی» یار صمیممی پدرش را ببیند و قصد شناخت او را داشته باشد؟ یا چرا به روستا و محل فوت پدر می‌رود؟ و یا چرا زمانی که می‌فهمید «علی مشرقی» او را بیهوده به ایران کشانده از این مسیر رفته بازنمی‌گردد؟ آیا اینکه او بفهمد کسی که سال‌ها با او صحبت می‌کرده و امید داشته است که او را در ایران ببیند پدرش بوده می‌تواند انگیزه خوبی برای تحول روحی و اعتقادی‌اش باشد؟ متأسفانه ازآنجایی‌که این پازل‌های انتهایی خوب در کنار هم‌ جفت‌وجور نشده‌اند پایان‌بندی، فیلم را چنان ضعیف می‌کند که می‌توان فیلم را در قالب یک اثر تلویزیونی دید که چندان کارکرد سینمایی ندارد. فقط فیلمی داستانی است که هیچ گرهی را به‌درستی در فیلم نمی‌تند که بتوان توقع داشت به‌خوبی گشوده شود. فیلم فقط می‌خواهد داستانی روایت کند که در آن بگوید اگر انسانی پاک دست و پاک‌دامن در کشوری غربی متولد شود و در آن فضا آموزش ببیند و روحیه‌ای غربی پیدا کند با قرار گرفتن در فضای فرهنگی و سنتی شرقی می‌تواند به اصل خود بازگشته و متحول شود. موضوعی تکراری و غالباً سفارشی که اگر به‌درستی مطرح نشود با فیلم‌های مرسوم تلویزیونی که نمونه بسیاری از آن‌ها را در سال‌های گذشته دیده‌ایم هیچ فرقی نمی‌کند متأسفانه فیلم «بدون قرار قبلی» نیز یکی از همین نمونه‌ها است.

عنصر پیش‌بینی پذیری، نیز دیگر عاملی است که نقطه‌ضعف و پاشنه آشیل این جنس از آثار و بخصوص فیلم «بدون قرار قبلی» است. مخاطب از اواسط فیلم می‌داند قرار است چه اتفاقی در داستان بیفتد و فقط در این میان چگونگی و مراحل تغییر مهم است. البته اگر تغییر به صورتی عینی در انتهای فیلم صورت نگیرد و یا در قالب پایان باز صورت گیرد می‌تواند مخاطب را غافل‌گیر کند؛ اما معمولاً در تمام فیلم‌های مشابه این تغییر عیناً اتفاق می‌افتد و حتی در بسیاری موارد مانند نسخه‌های «پایان باز» هم‌داستان به‌گونه‌ای پیش می‌رود که این تداعی صورت گیرد.

همان‌طور که پیش‌تر نیز عنوان شد فیلم سرشار از المان‌های مذهبی، ایرانی و سنتی است؛ از آسیاب‌های بادی در «آسباد» تا خانه قدیمی دخترخاله، کارگاه کاشی سازی و سازوآواز سنتی لطف علی همسر دخترخاله، نقش انار دربازی‌های کودکانه و گرمای وجودی خانواده ایرانی همگی می‌کوشند تا گوشه‌ای از فرهنگ و خانواده در ایران یا به‌صورت ویژه، شرق ایران و خراسان را در مقایسه بازندگی سرد خانواده در غرب به نمایش گذارند. همچنین نمایی از گنبد و گلدسته حرم امام رضا (ع) از پنجره پیرمرد بیمار، مردی که حاضر نشد بپذیرد تا نشانه‌های تجدد و تمدن نوین امروزی خانه‌اش را خراب کرده و حضور معنوی حرم امام رضا (ع) را از او بگیرند. این‌ها حرف‌ها، سکانس‌های معنادار و جذاب فیلم هستند که اگرچه خوب، اما تنها یکی از پازل‌های داستان را تشکیل می‌دهند و چون پازل‌های بعدی به‌درستی در کنار آن تکمیل نمی‌شوند کارایی لازم را نمی‌یابند و تنها به یک پوسته‌ای زیبا اما بلااثر تبدیل می‌شود.

در کل باید گفت فیلم «بدون قرار قبلی» می‌کوشد فیلمی متفاوت از نمونه‌های فراوان پیش از خود باشد. فیلم را در سکانس آغازین بسیار خوب شروع می‌کند و تا اواسط داستان نیز این نوید را به مخاطب می‌دهد که با اثری متفاوت روبرو است اما هر چه به پایان نزدیک می‌شود بیننده از نیل به چنین اتفاق مأیوس می‌شود و درنهایت با همه تلاش‌ها، کارگردان در این امر ناکام می‌ماند.

انتهای پیام//

 

نظر شما