نقال، گوینده مردمی است/ نیازمند یک رشته دانشگاهی برای آموزش نمایش‌های آیینی سنتی هستیم

|
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
|
۱۱:۴۹:۰۳
| کد خبر: ۲۱۴۱۲۹۲
نقال، گوینده مردمی است/ نیازمند یک رشته دانشگاهی برای آموزش نمایش‌های آیینی سنتی هستیم
سی‌امین نشست مستندهای ایران‌شناسی اشا روز چهارشنبه ۲۸ شهریور با نمایش مستند «نقل زندگی» ساخته آرتا تاری با حضور لاله تقیان، داود فتحعلی بیگی، محمدحسین ناصربخت و آرتا تاری و پریسا سیمین مهر در ساختمان نظام پزشکی کرج برگزار شد.

به گزارش برنا به نقل از روابط‌عمومی انجمن مستندسازان، پس از نمایش مستند «نقل زندگی» شهریار قاسمی به عنوان مجری با ارائه توضیحاتی درباره این مستند و کارگردانش از مهمانان این نشست دعوت کرد که روی صحنه حاضر شوند. سپس پریسا سیمین مهر مدیریت جلسه را به عهده گرفتند.

در ابتدای این نشست لاله تقیان درباره اهمیت میراث فرهنگی معنوی متنی را خواند، که در بخشی از این متن آمده است: کسانیکه با امر فرهنگ سر و کار دارند و در این راه گام برمی‌دارند بر این نکته تأکید دارند که هویت هنر و هنرمند بر شناخت درست از گذشته، همراه با درک نیاز مردم امروز و همراهی تفکر اندیشه نسبت به آینده است. بنابراین نمی‌توانیم از آیین‌ها که بر اساس اعتقاد پدید آمده‌اند یا بسیاری از سنت‌ها که قدمت دیرینه دارند را پدیده‌هایی کهنه بدانیم و از آن‌ها صرف نظر کنیم و امروز که برای زندگی الگوهای جدیدی یافته‌ایم از آن‌ها در گذریم و دوران تاریخی جدید همه چیز را از ابتدا شروع کنیم. بر اساس پژوهش‌های بسیاری می‌توان گفت که حیاتی تاریخی انسان بر اساس برخی سنت‌ها و آیین‌ها مفهوم و معنا پیدا کرده است.

او با اشاره به اینکه نمایش‌های آیینی و سنتی در تمام جوامع جهان ارزش دیرینه دارند تأکید کرد: طبق کنوانسیون بین‌المللی حفظ میراث ناملموس یونسکو فرهنگ معنوی یا غیرمادی شامل همه صورت‌های ذهنی و رفتاری آثار انسان است.

وی افزود: کنسوانسیون یاد شده به دقت این میراث و چگونگی شناخت آن را بیان کرده و از همه کشورها به ویژه کشورهایی که از نظر تاریخی قدمت بیشتری دارند خواسته که محافظت از آن‌ها را بسیار جدی تلقی کنند و طی پرونده‌های خاصی آن‌ها را به تصویب و ثبت در این سازمان برسانند. می‌دانیم که یونسکو از طریق دولت‌ها به این مهم می‌پردازد و وظیفه دولت‌هاست که امکانات تشکیل این پرونده‌ها را فراهم کند. در کشور ما نیز وزارت میراث فرهنگی و گردشگری مسئول این کار است که متأسفانه کار چندانی هم انجام نمی‌دهد.

تقیان با تأکید بر اینکه دوستداران فرهنگ باید این میراث ارزشمند را جدی تلقی کنند، گفت: تا آنجا که من می‌دانم تا امروز در میان نمایش‌های سنتی و آیینی تنها تعزیه به ثبت در سازمان یونسکو رسیده است و از نمایش‌های بسیار مهمی که در کشورمان وجود دارد هیچیک به ثبت نرسیده است.

این پژوهشگر درباره نحوه حفظ این میراث فرهنگی گفت: سازمان یونسکو هر سال وضعیت کنوانسیون‌ها تثبیت و ابلاغ شده خود را جمع‌آوری و در مجموعه‌ای همراه با تفسیر کارشناسان منتشر می‌کند. در این مجموعه که با عنوان «گزارش جهانی فرهنگ» انتشار یافته میراث ناملموس را اینگونه تعریف می‌کنند؛ «میراث فرهنگی معنوی شامل فرآورده‌های فکر بشر، مانند ادبیات، فرضیه‌های علمی و فلسفی، دین، مراسم مذهبی، موسیقی و الگوهای رفتاری و دانش نهفته در مهارت‌هاست، تاریخ شفاهی و آهنگ و رقص نیز باید از این مقوله منصوب شوند.» شواهد مادی این میراث ممکن است به صورت آثار مکتوب در پایگاه‌های رایانه‌ای حفظ شود ولی اجرای یک نمایش یا تحولات سبک‌های خاص یا ارائه یا تفسیر همیشه بدینگونه نگهداری نمی‌شود.

وی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: آنچه امروز به عنوان فرهنگ معنوی یا غیرمادی می‌نامیم شامل همه رمزها و رازهای کنون و دانسته‌ها و باورها و عقاید دیگر صورت‌های ذهنی آیینی، رفتارهای هنری، رفتارهای زبانی یا ادب شفاهی، بازی و رفتارهای تفریحی و همه جلوه‌های گوناگون سنت شفاهی است. سنت شفاهی حتی بر برخی آثار جسمانی انسان نیز سایه می‌اندازد.

تقیان تصریح کرد: یکی از مهم‌ترین اهداف برای حفظ میراث فرهنگی و هنری پاسداری از این هنرها، شناسایی هنرمند و ثبت و عرضه هنرش و همچنین آموزش آن به نسل دیگر بسیار ضروری است. چنین کار استمرار فرهنگ و شرط بقای آن است. ما پیش از این هنرمندان ارزشمندی داشتیم که با خاموشی‌شان بخش مهمی از فرهنگی ملی ما از بین رفت، نمونه اشاره می‌کنم به سعدی افشار و بسیاری دیگر.

وی افزود: این آیین‌ها و نمایش‌های سنتی آیین‌های اعتقاد خاص مردم هر منطقه است، درباره اهمیت این هنرها که امروز نقالی مدنظر است، آموزش آن به نسل دیگر بسیار ضروری است چون در حال حاضر هم نقالان نخبه در جامعه ما انگشت‌شمار هستند.

این منتقد در بخش دیگر اظهاراتش تأکید کرد: نمایش به عنوان میراث فرهنگی هنری در ایران گاه در آیین‌های مذهبی جلوه‌گر شده و گاه در هنر نقالی و با مرور کردن قصه‌ها و افسانه‌های حماسی و اسطوره‌ای امکان اجرا یافته است و یا در بازی با عروسک‌ها و نمایش‌های شادی‌آور و بخش عظیمی هم به آداب خاص مردم در ماورا‍الطبعیه متجلی شده است؛ مثل مراسم دعای باران و یا رسم آیینی ویژه برای برداشت محصول میان روستاییان. نقالی شاید یکی از مهم‌ترین این هنرها باشد، نقالی و قصه‌گویی یکی از قدیمی‌ترین شیوه‌های انتقال فرهنگ در ایران است. در جامعه‌ای که کتابت سابقه رونق چندانی در عوام نداشت جز قصه‌های عامیانه که در خانواده‌ها و برای نسل بعد گفته می‌شد ادبیات از طریق شفاهی سینه به سینه و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد.

وی با اشاره به انواع نقالی گفت: متأسفانه جامعه ما از دوران مشروطیت و به ویژه از زمانی که خواستیم میان زندگی سنتی و مدرن همزیستی ایجاد کنیم دچار مسائلی شده که اثرات آن تا امروز ادامه دارد. یعنی در کشورمان نه مشروطیت به جریانی جدی در سیاست منجر شد و نه مدرنیته با سنت‌ها تلفیق شد. بنابراین هر دو در وضعیتی موازی کنش زندگی را به نوعی بی‌ثبات کردند و امروز این بی‌ثباتی بیش از پیش به چشم می‌آید در حالیکه می‌بایست دانش بومی با جریان فرهنگ جاری پیوند می‌خورد.

تقیان با اشاره به سمینار یونسکو در سال ۱۳۷۰ که به منظور چگونگی گسترش رسانه‌های آسیا در کشور قزاقستان تشکیل داده شده بود، گفت: ما باید بر این سرمایه‌های فرهنگی تمرکز و تأکید کنیم چون تنها راه تقویت سنت‌های ارزشمند و نزدیکی آن‌ها با زندگی مدرن امروزی است. این دو که در کشور ما سال‌های در نوسان بودند حال باید یکدیگر را بپذیرند، در هم آمیزند و طرحی نو در اندازند. از دست دادن سنت‌ها و آیین‌ها جبران‌ناپذیر است اما دوست‌داران این هنرها و مسئولان فرهنگی با برنامه‌ریزی درست به زنده کردن فرهنگ جاری به تقویت این آثار و عرضه و آموزش آن‌ها دست یابند. یکی از روش‌هایی که برای احیای آثار فرهنگی غیرمادی قابل تصور است بازآفرینی شرایطی است که در آن وضعیت فعالیت‌های مرتبط با میراث فرهنگی غیرمادی امکان بروز پیدا می‌کند.

در ادامه این نشست محمدحسین ناصربخت با اشاره به اینکه قصه‌گویی یکی از کهن‌ترین هنرهای بشری است، اظهار کرد: دانش اولیه بشر از این طریق انتقال پیدا کرده است. اولین قصه‌گویانی که ما می‌شناسیم مادرها و مادربزرگ‌هایمان و معمولاً زنان فامیل بودند. قصه‌گویی ابتدا کار زنان بوده و فرهنگ از طریق زنان منتقل می‌شده است که شاید ریشه در جهان مادرسالاری دارد و خیلی پیش از اینکه این جهان مردسالار شکل بگیرد. این قصه‌گویی که معمولاً توسط قصه‌گویان غیرحرفه‌ای منتقل می‌شد بعدها کم‌کم بر عهده قصه‌گویان حرفه‌ای قرار گرفت.

ناصربخت خاطرنشان کرد: مرشد سعیدی آخرین قصه‌گوی سنتی ما بوده است. امروز برخی از گونه‌های قصه‌گویی ثبت و ضبط شده‌اند که جای خوشحالی دارد ولی بخث عمده‌ای از این تجربه از بین رفته است. در ایران‌زمین کهن‌ترین قصه‌گویانی که به شکل حرفه‌ای قصه می‌گفتند در دوره پارتی ثبت کرده‌اند؛ قصه‌گویانی که تحت عنوان «گوسان‌ها» از آن‌ها یاد می‌شود، قصه‌گویانی بودند که با ساز قصه می‌گفتند و نمونه‌هایش را در دوره‌های اخیر هم می‌توانیم مشاهده کنیم و این کهن‌ترین شیوه نقل حرفه‌ای ثبت شده است.

وی افزود: در دوره ساسانیان ما یک پیامبری داریم که نقاش است، گفته می‌شود که مانی برای اینکه اعتقادات خودش را تبلیغ کند از این هنر نقاشی هم استفاده می‌کرده است. واعظان آیین مانوی قدیمی‌ترین نقالانی بودند که با استفاده از تصویر نقل می‌گفتند و از دوره صفویه به بعد ما شمایل‌گردان‌ها و پرده‌خوان‌ها را داریم که این‌ها هم نقل می‌گویند. در کنار اینها ما یک نوع نقل هم داریم که بیشتر متکی به بدن، بیان و احساس نقاد است که یک جور نمایش تک‌نفره است. آقای مرشد سعیدی نیازی به استفاده از تصویر و ساز ندارد و نقلش را بازی می‌کند و در جای شخصیت‌هایش قرار می‌گیرد و لحظات نقل را سعی دارد که نمایشی کند و نقل را از یک رسانه شنیداری به یک رسانه دیداری شنیداری ارتقا می‌دهند. این نقل هم تاریخی قدیمی دارد ولی متأسفانه ما این عادت را نداشتیم که هنرهای عوام و مردمی را ثبت و ضبط کنم و قدیمی‌ترین سندهایی که می‌توانیم در مورد این شیوه نقل پیدا کنیم در بعضی روایت‌هایی است که در دوره اسلامی ثبت و ضبط شده‌اند که نمونه‌اش «سمک عیار» است.

وی با اشاره به متن «فتوت‌نامه اسلامی» گفت: این متن را ملاحسین واعظ کاشفی خوانساری نوشته است، این فرد شخصیتی است که در تاریخ نمایش ما بسیار اهمیت دارد. دو رساله از این فرد در نمایش‌های سنتی ایرانی در دوره بعد از اسلام بسیار اهمیت دارد که یکی از آن‌ها همین «فتوت‌نامه اسلامی» است. در این متن برای اولین بار اصحاب معرکه را ثبت و ضبط می‌کند و انواع معرکه‌گیران را نام می‌برد.

این پژوهشگر با اشاره به اینکه برخی نمایش‌های سنتی کم‌کم فراموش شده‌اند، اظهار کرد: ما توجه جدی به نمایش‌ها را از دهه ۱۳۴۰ به بعد به صورت جدی داریم که به دنبال موجی است که پس از جنگ جهانی دوم در جهان ایجاد شده بود. از آنجا که در دوره صفویه قهوه‌خانه و مکتب نقل اصفهان شکل گرفت و در کنار آن‌ها نقاشان پرده هم حضور پیدا می‌کردند، این جمع شدن هنرمندان باعث شد که جنبه دیداری نقالی‌ها افزوده شود. بعدها که پایتخت به تهران منتقل شد در دوره قاجار اوج نمایش‌های سنتی را داریم و این دوره هم دوره اوج نمایش‌های سنتی و هم دوره ورود نمایش‌های جدید است که شاید بتوان آن را دوره آغاز افول نمایش‌های سنتی نیز دانست.

وی درباره نمایش تک‌نفره نقالی گفت: این نمایش تک‌نفره آنقدر ظرفیت دارد که می‌شود با آن هر قصه‌ای را روایت کرد. ثبت و ضبط و نگهداری اصل این نمایش اهمیت زیادی دارد چرا که اگر امروز کسی می‌خواهد خلاقیتی داشته باشد باید اصل را بشناسد و البته آن اصل فرهنگی را تقویت می‌کرده که بخشی از هویت ماست. در این نمایش هر قصه‌ای را می‌توان عرضه کرد و در دهه‌های اخیر جوانانی را داشتیم که با استفاده از این قالب حتی قصه‌هایی را گفته‌اند که شاید از فرهنگ ما هم نیامده است و این نشان می‌دهد که در این شکل روایت می‌توان قصه‌های معاصر را هم روایت کرد.

ناصربخت با اشاره به ثبت جهانی تعزیه‌خوانی گفت: نقل و روایتگری هم در کنوانسیون مربوطه به عنوان میراث در خطر ثبت شده اما متأسفانه برای تقلیل و خیمه‌شب‌بازی حرکتی نشده که ثبت و ضبط شوند. همه این نمایش‌ها در روزگاری از مردم سخن می‌گویند و قهرمانانشان را از میان مردم پیدا می‌کنند و زبان مردم را بروز می‌دهند که ادبیات خواص ما گرفتار تکلفات خود است. در آن دوره زبان مردم در این قصه‌های عامیانه جاری است؛ اتفاقی که پس از مشروطیت در ادبیات رسمی ما رخ می‌دهد. نقالان حتی متن داشتند و این متن‌ها را قصه‌گویان می‌نوشتند و بسیاری از منظومه‌های ادبی ما برآمده از همان قصه‌های نقالان است. طومارهای نقالی به زبان مردم نوشته شده‌اند چون نقال گوینده مردمی است.

وی در پایان افزود: شیوه اجرای نقال به طور کامل متکی و محدود به متن نیست و در آن یک بداهه وجود دارد که هر مجلس نقل را جذاب می‌کند. «رستم و سهراب» مرشد ترابی را اگر در سال ۱۳۶۰ شنیده باشید، همان نقل در سال ۱۳۷۰ متفاوت است؛ بنابراین نقال مثل هر بازیگری که کار میدانی می‌کند با توجه به مخاطب قصه‌اش را تغییر می‌دهد. گریزهایی که نقال به قصه‌های دیگر می‌زند یکی از تکنیک‌های نقالی است و این گریزها و نقدهایی که در قصه ارائه می‌دهد مجلس نقال را یگانه می‌کند. نقال می‌تواند قصه «رستم و سهراب» را روایت کند اما آن را به قصه امروز مخاطب وصل می‌کند و این ویژگی در تعزیه‌خوانی ما هم وجود دارد چون قصه عاشورا می‌تواند در همه زمان‌ها تکرار شود.

در ادامه این نشست داود فتحعلی‌بیگی اظهار کرد: قریب به ۳۰ یا ۳۵ سال پیش ما حلقه‌ای را تشکیل دادیم که زیر نظر کانون نمایش‌های آیینی سنتی شکل گرفت که سرکار خانم تقیان، مرحوم ستاری و همچنین جناب آقای ناصربخت و چند تن از دوستان با ما همکاری داشتند ت موفق شدیم ۲۰ دوره جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی را برگزار کنیم تا بتوانیم بسیاری از این جلوه‌ها را ثبت و ضبط کنیم یا حداقل به احیای آن‌ها کمک کنیم.

فتحعلی‌بیگی با اشاره به خاطراتی از تجربه برگزاری جشنواره نمایش‌هایی آیینی سنتی در شهرهای مختلف و چالش‌های برگزاری و حفظ جلوه‌های هنری و فرهنگی گفت: زمانی که در سال ۱۳۶۶ یا ۱۳۶۷ که کانون نمایش‌های آیینی و سنتی را تشکیل دادیم و مدیری آگاه و همراه داشتیم به همراه همراهی دوستان بسیار موثر بود و همه تلاش‌های ما برای این بود که بخش‌هایی از این هنر که روبه فراموشی است را ثبت و ضبط کنیم.

وی افزود: امروز کسی درباره بقال‌بازی چیزی نمی‌داند، شاید از بین افراد حاضر کسی بخواهد نقالی کار کند اما اصلاً جایی برای آموزش و یادگیری وجود ندارد. در زمانی قهوه‌خانه‌های بزرگی بود که مردم برای گذران اوقات فراغت به قهوه‌خانه‌ها می‌رفتند و پای نقل می‌نشستند. رفته رفته آن قهوه‌خانه‌ها جمع شد و الان به قلیان‌سرا تبدیل شده‌اند و دیگر به مغازه‌های کوچکی تبدیل شده‌اند که قلیان و چای سرو می‌کنند. جوان علاقه‌مند امروز ما دیگر جایی ندارد که بخواهد این هنرها را بیاموزد. اگر ما سکوت می‌کردیم، همین هنرهایی که امروز داریم هم وجود نداشت. برای اینکه ما بتوانیم اینگونه آثار را امروز بتوانیم آموزش دهیم، نیازمند آن بودیم که روش کار قدما ثبت و ضبط و تئوریزه شود؛ به این معنا که روش کار بزرگان را تجزیه و تحلیل کنیم و رفته رفته به یک شیوه آموزش دانشگاهی و آکادمیک تبدیل کنیم.

این بازیگر سینما و تئاتر اظهار کرد: سی سال پیش تصمیم گرفتم رویه هنری، قصه گویی و نقالی را تئوریزه کنم. از سی سال پیش هر گاه مرشد ترابی یا مرشد سعیدی را می‌دیدم، جلوه‌های هنری و فنی کارشان را یادداشت می‌کردم تا اینکه چند سال پیش موفق شدم در قالب کتاب «آداب نقل و نقالی از نگارش تا نمایش» این مطالب را منتشر کنم. تا ما اینگونه آثار، روش کارشان را ثبت و ضبط و در قالب نظریه‌های عملی و تئوریک مطرح نکنیم دیگر امکان نگهداری آن‌ها وجود ندارد چرا که امروز پاتوقی نیست که هر شب بخواهند نقل بگویند این هنر حفظ شود.

وی با اشاره به اینکه در کشورهایی چون هند و چین مدارس و رشته‌های دانشگاهی مختلفی درباره نمایش‌های سنتی و آیینی وجود دارد، تصریح کرد: ما مطمئناً به یک مرکز حفظ و اشاعه نمایش‌های آیینی و سنتی نیاز داشتیم و مطمئناً یک رشته دانشگاهی برای آموزش نمایش‌های آیینی سنتی و به تعبیری نمایش‌های ایرانی نیاز داریم. ما واحد درسی تعریف کردیم، شرح درس نوشتیم اما هنوز که هنوز است از وزارت علوم هیچ اقدامی در این راستا انجام نشده است. ما در امر آموزش ناچار هستیم که از رویه‌های ثبت و ضبط شده استفاده کنیم.

در بخش دیگر این نشست آرتا تاری کارگردان مستند «نقل زندگی» اظهار کرد: فیلم مربوط به سال ۱۳۸۸.۱۳۸۹ است، زمانی که مرشد سعیدی به دانشگاه ما آمدند و اجرا کردند و من شیفته اجرای ایشان شدم و به دانشگاه پیشنهاد دادم که مستندی از ایشان بسازیم، هیچ حمایتی نشد و با هزینه شخصی این فیلم ساخته شد.

تاری خاطرنشان کرد: ایشان به واسطه‌ای خیلی سخت ما را قبول کردند که نزد ایشان برویم چرا که خاطره خوبی از گروه‌های فیلمبرداری و فیلمسازان نداشتند. وقتی سبک قصه‌گویی آقای سعیدی را دیدم برایمان بسیار جالب بود، سبکی که هیچ پرده‌ای نداشت و جهانی که روایت می‌کرد را خودش می‌ساخت و مخاطبش را به جهان «شاهنامه» می‌برد. ساختن این فیلم برای من که بعدها مشغول تدریس شدم خیلی مفید بود به شکلی که یاد گرفتم باقی افراد را مشتاق کنم چرا که من در کلاس شروع به قصه گفتن می‌کردم.

در ادامه این نشست پریبسا سیمین‌مهر به عنوان گفتگوکننده سوالاتی را از مهمانان حاضر پرسید که ناصربخت در پاسخ به پرسشی درباره تغییر عنوان گوینده به نقال در دوره قاجار که واژه‌ای عربی است، گفت: قصه‌گو، روایتگر، نقال و… واژه‌های مختلفی هستند که برای انواع قصه‌گویی به کار رفته‌اند و پشت هر واژه ارزش‌هایی حمل می‌شود. امروز وقتی از عنوان نقال استفاده می‌شود معمولاً منظور کسانی است که نقل نمایشی می‌گویند. کسانیکه از روی متن نقل می‌کنند را معمولاً به آن متن منتصب می‌کنند و مثلاً به آن‌ها شاهنامه‌خوان می‌گویند. شیوه‌های مختلف نقل وجود دارد و برای آن‌ها واژه‌هایی بکار برده می‌شود که مربوط به دوران پیش از قاجار است و نقل هم واژه‌ای قدیمی است و نمی‌توان آن را جدید دانست. من به اینکه ما در بکار بردن واژه‌ها حتماً تلاش کنیم که از واژه‌های فارسی استفاده کنیم اعتقاد ندارم چرا که معتقدم زبان زنده، زبان پذیراست، وقتی که ما خودمان در یک دوره‌هایی امکانات زبانی را نداشتیم که واژه‌های جدید بسازیم و واژه‌ای در فرهنگمان جا افتاده و اگر بخواهیم به طور مصنوعی به سمت این برویم که واژه‌ای که جا افتاده و ارزش خودش را دارد را من نمی‌پسندم و بر این عقیده نیستم که امروز جهان تعصبات است و دوره این مباحث گذشته است.

فتحعلی‌بیگی نیز در تأیید اظهارات ناصربخت گفت: «گوینده»، واژه‌ای نیست که بتواند مشخص کند که منظور ما کدام عملکرد و رفتار است.

ناصربخت در پاسخ به پرسشی درباره اینکه آیا مکاتب را می‌توان به ناحیه‌های جغرافیایی مختلف متصل کرد یا خیر، گفت: این مسئله در مورد نقالی وجود نداشته، من با توجه به منابعی که در دوره‌های مختلف وجود دارد و «فتوت‌نامه سلطانی» در خراسان نوشته شده و منظومه‌های حماسی ما از لحاظ ادبی هم مربوط به مکتب خراسان هستند، آنجا نوع قصه‌گویی که توضیح می‌دهد تا حدی ساده‌تر است و بر عبرت‌آموزی قصه‌ها بیشتر تأکید شده است من این بخش‌بندی را پیشنهاد دادم. ما برای اینکه بتوانیم درباره گذشته‌مان حرف بزنیم باید به سمت این برویم که به نوعی آن‌ها را تئوریزه کنیم. کسانی مثل ملک‌الشعرای بهار مکتب‌سازی کرده‌اند و اثر خلاقه وقتی به وجود می‌آید پایبند مکتب خاصی نیست، می‌شود این مکاتب خلاقه را جمع کرد و اشتراکاتشان را دید و نام‌گذاری‌هایی برای سهولت کار در نظر گرفت. مکتب‌سازی کمک می‌کند که ما بتوانیم آثارمان را دسته‌بندی کنیم.

در ادامه این نشست داود فتحعلی بیگی در پاسخ به پرسشی درباره گریز در متن که امروزه چگونه می‌توان این تکنیک را حفظ کرد، گفت: یک بار یک فیلمی درباره نقالی معاصر در چین دیدم، چینی‌ها در گذشته مثل ایران نقالی‌هایشان در قهوه‌خانه‌ها بود، حالا که کارکرد قهوه‌خانه‌ها عوض شده است، آمده‌اند و سالن‌های کوچکی ویژه نقالی درست کرده‌اند. در واقع شرایط ارائه این هنرها به طریقه امروزی فراهم شده است اما در کشور ما متأسفانه این امر اتفاق نیفتاد.

وی افزود: من به اعضای شورای شهر پیشنهاد دادم که مکان‌هایی برای اجرا وجود دارد ولی هیچ اقدامی نشد. چندین سال است که به دنبال ساخته شدن پردیس تئاتر البرز هستیم، باید جایی باشد که ما به عنوان یک پدیده هنری این نمایش‌ها را عرضه کنیم. بهرام بیضایی در کتاب «نمایش در ایران» می‌گوید در زمانیکه تئاتر غرب می‌خواهد دیوارهای تنگ صحنه‌اش را به هم بریزد و به یک رهایی با نگاه به تئاتر شرق برسد، ما دنباله‌روی تئاتر غرب شدیم. البته این تئاتر بسیار قابل احترام است اما خودمان را نباید فراموش کنیم. ما حدود ۵۳۷ عنوان مستقل مجلس تعزیه و شبیه‌خوانی داریم، کجای دنیا چنین گنجینه‌ای دارند و در خانه‌ها مانده است؟

این کارگردان تئاتر تأکید کرد: عرب‌‎ها نمایش نداشتند، تعزیه یک نمایش ایرانی است، شیری که در تعزیه‌ها وارد نمایش امام حسین (ع) می‌شود ما ایرانی‌ها هستیم که آمدیم و از این فرهنگ نگهداری کردیم. تا وقتی ما یک جایی نداشته باشیم که به طور دائم و همیشگی این آثار هنری را عرضه کنیم، وضعیت همین است.

این نشست با پرسش و پاسخ حضار و مهمانان ادامه پیدا کرد.

 

انتهای پیام/

نظر شما