به گزارش خبرگزاری برنا، در یکصد و پانزدهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران که دوشنبه 12 مرداد و همزمان با سالگرد نهضت انقلاب مشروطه در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد، فیلم «ستارخان» ساخته علی حاتمی به نمایش در آمد و در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور مهرزاد دانش و کیوان کثیریان برگزار شد.
در ابتدای این نشست مهرزاد دانش در پاسخ به سوال کثیریان در خصوص اهمیت یا عدم اهمیت نگاه دقیق تاریخی در سینما، گفت: اگر بخواهیم نگاهی دقیق به رویدادهای تاریخی داشته باشیم، بسیاری از موارد در این فیلم به تصویر کشیده نشده است؛ در واقع فضای سیاسی در آن زمان بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بوده که در این فیلم نشان داده میشود. چنین رویهای را در دیگر فیلمها و سریالهای علی حاتمی نیز شاهد هستیم. شاید بتوان گفت او عادت داشت که تلفیقی از شخصیتهای مختلف تاریخی را در یک شخصیت تصویر کند. بنابراین چنین عدم انطباقهایی در فیلمهای حاتمی فراوان وجود دارد، اما آیا باید اینها را نقطه ضعف فیلم یا تحریف تاریخ به حساب آورد؟
وی ادامه داد: حاتمی خود پاسخ این سوال را داده و میگوید «من متعهد به تقویم نیستم ولی به تاریخ تعهد دارم». در صورتی که تقویمِ تاریخ را مدنظر قرار دهیم، بسیاری از فیلمهای او زیر سوال میرود اما اگر ملاک روحِ نهفته تاریخ باشد، نمیتوان به او ایرادی وارد کرد. حاتمی هیچگاه دغدغه این را نداشت که صاحب قدرت چه کسی است و وارد این مناسبات نمیشد. هدف او به تصویر کشیدن این بوده که وقتی شخصیتی وارد حوزه سیاست شد، چگونه دچار فراز و نشیب گردیده و در نهایت از دنیای قدرت خارج میشود. در واقع او قصد داشت ظرفیت انسانها در کشاکش وضعیتهای درون و خارج از قدرت را به ما نشان بدهد. ضمن اینکه وی برخوردی ایدئولوژیک ندارد و در خصوص حق و باطل بودن افراد قضاوتی نمیکند. آنچه برای حاتمی اهمیت دارد نمایش تعالی و انحطاط و اعوجاج انسانها با ورود به فضاهای جدید است.
این منتقد سینمایی سپس به نقش اسب در فیلم و ارتباط آن با نگاه حاتمی پرداخت و گفت: فیلم «ستارخان» با اسب آغاز و با اسب پایان میپذیرد. اسب موتیفی است که در تمام فیلم حضوری نمادین دارد و به نظر میرسد نماد معصومیتی است که وارد دنیای سیاست شده و دوباره از آن خارج میشود. این فیلم اگرچه از نظر سینمایی یک اثر درخشان به شمار نمیرود اما چون از معدود فیلمهای سینمای ایران است که به تاریخ معاصر میپردازد و با توجه به دشواریهای پیش روی کارگردان، فیلمی قابل احترام محسوب میشود.
در ادامه کیوان کثیریان به طرح پرسشی در خصوص نقطه مکث علی حاتمی در این فیلم پرداخت و نظر دانش در مورد اینکه فیلم به اندازه کافی به شخصیتها نزدیک نمیشود را جویا شد. دانش ضمن تایید این گفتهها، به سبک فیلمسازی حاتمی اشاره کرد و گفت: حاتمی در ساخت فیلمهایش سبک و سیاق «چهلتکهای» یا «هزار و یک شبی» دارد؛ گویی هر یک از پلانهای فیلم برای او حکم تکهای از یک موزاییک را دارد. این امر موجب میشود در برخی موارد حق مطلب ادا نشود و ایکاش او بهعنوان مثال بهشکل بارزتری به ستارخان یا دیگر چهرههای کلیدی میپرداخت.
وی سپس در پاسخی به سوالی درباره نقش سانسور و دخالت قدرت حاکم در دوران پیش از انقلاب در ساخت این فیلم گفت: در اینکه در دوران پهلوی سانسور وجود داشته شکی نیست، تا جایی که برخی از فیلمها حتی امکان نمایش پیدا نمیکردند. اما این قضیه موارد مشخصی را دربر میگرفت و به نظر نمیرسد «ستارخان» با چنین مشکلی روبرو بوده باشد. چرا که در دوران حکومت پهلوی، خاندان قاجار بهشدت تقبیح میشد و انتقاد از دوران قاجار نیز مورد استقبال قرار میگرفت. اگر در آن زمان مشکلی وجود داشت این بود که چرا شخصیت ستارخان در فیلم قویتر از اینها تصویر نشده است؟ از آنجایی که در فیلم قرینهای دال بر سانسور نیز دیده نمیشود، پس نمیتوان بنا را بر احتمالات گذاشت و از سانسور فیلم حرف زد.
مهرزاد دانش در بخش دیگری از گفتههایش به دشواری ساخت فیلم تاریخی اشاره کرد و ادامه داد: دشواری ساخت فیلم تاریخی نه به سانسور، بلکه به غبارآلود بودن عرصه تاریخ برمیگردد. برای نمونه، کتابهای فراوان و نگاههای متکثری در خصوص دوران مشروطه وجود دارد که بعضا در تضاد با هم قرار میگیرند. از سوی دیگر تاریخ معاصر حساسیتهای خاص خودش را دارد و این کار را برای فیلمساز دشوارتر میکند، فیلمسازی که قرار نیست نقش مورخ را بازی کند. نگاهی که در میان ما حاکم است نگاهی قطببندیشده است که در آن بسته به ایدئولوژی خودمان یک شخصیت را خائن یا خادم معرفی میکنیم. این امر باعث میشود شخصیتهای تاریخی نیز مورد اجحاف واقع شوند؛ شخصیتهایی که حتی در دوران مبارزاتی خود دچار فراز و نشیب میشوند و اصولا آنقدر یکنواخت و خطی عمل نمیکنند. دامن زدن به چنین دو قطبیهایی در جامعه نیز بر مشکلات فیلمساز میافزاید. پس مانع اصلی بر سر راه ساخت فیلمهای تاریخی در سینمای ایران، عدم تحمل در اجتماع و قضاوت تاریخی بر اساس نگاههای ایدئولوژیک و قطببندیشده است.
این منتقد سینمایی در بخش پایانی این نشست به همزمانیِ دو پدیده مشروطیت و ورود سینما به ایران پرداخت و گفت: سینما از سال 1279 به ایران راه پیدا میکند و فرمان مشروطیت نیز در سال 1285 صادر میشود. نخستین سالن سینمای عمومی دو سال پیش از نهضت مشروطه توسط «ابراهیم خان صحاف باشی» تاسیس میشود. اما چون وی از طرفداران مشروطه به شمار میرفت، پس از به قدرت رسیدن محمدعلی شاه به زندان افتاد و سینمای او برچیده شد. پس از پیروزی مشروطهخواهان نیز سینمای دایر شده توسط «روسی خان» تعطیل میشود. همچون یک طنز تاریخی، گویی که سینما در مصافِ تاریخ همواره به نوعی قربانی سیاست بوده است.