اندر حکایت نامه چهار وزیر؛

معیارهای اقتصاد کشور تعریفی نو می طلبد

|
۱۳۹۴/۰۷/۱۶
|
۰۷:۳۶:۱۱
| کد خبر: ۳۲۷۳۸۱
معیارهای اقتصاد کشور تعریفی نو می طلبد
مدیریت واقتصاد نوین ، فضا وزمان ومکان را لحظه به لحظه فشرده تر می کند تا بهره وری بیشتری در تولید حاصل آید . عرصه اقتصاد، حکمی فراتر از دیدگاههای سیاسی دارد وفردایی که در راه است به درمانی خارج از تئوری ها واندیشه های گذشته و قدیمی ما نیاز دارد.

عالیجنابان!

به من کرده بودید گر آن نامه تسلیم ،من اینگونه می کردم ،آن نسخه تنظیم .اما نامه شما  به رئیس محترم جمهوری،حکایت دیگری دارد. حکایت آن طبیبی است که بیمار بد حالی روی تخت مطبش دراز کشیده بود و او با سراسیمگی ،نهیب می زد که هر چه زودتر  او را به دکتر برسانید.

صاحب بیمار هاج و واج مانده بود و می گفت:

مگر دکتر، شما نیستید ؟!

اما چو نیک بنگریم آن هم نیست بلکه حکایت آنانی است که به بدنۀ کارشناسی و صاحب نظران اقتصادی  کشور گاهی به چشم بهلول داننده و گاهی بهلول دیوانه می نگرند.

 می گویند،بازرگانی از بهلول که به دانندگی معروف بود و برخی دیوانه اش می خواندند . پرسید یا شیخ ،چه کالایی بخرم تا سود فراوان برم؟

 پاسخ گفت:

 آهن وپنبه .

 چنین کرد ودو چندان سود برد . بار دیگر  در حالی که کیسه ای اندوخته از سود در دست و مغزی سرشار از غرور در سر داشت، او را سر راه خود دید و بازپرسید:

 بهلول دیوانه ، اینبار چه کنم که دوباره سودی سرشار حاصل آید؟

 پاسخ داد: پیاز وهندوانه بخر.

 بدون تأمل چنین کرد . اما کل متاع و میوه  در انبار پوسید و تمام سرمایه برباد رفت . از این دو نصیحت  متضاد خوش عافیت وبد عاقبت در شگفت ماند و علت پرسید .

بهلول گفت:

 یکبار مرا شیخ خطاب کردی ومن از سرعقل وفرزانگی پاسخ گفتم و دگر بار ، دیوانه ام خواندی ومن پاسخی دیوانه وار دادم که از کوزه همان برون تراود که دراوست .

 شگفتا که نظام اداری و مدیران  ما با کارشناسان وفن سالاران  کشور ،چنین معامله ای دارند .

 روزی ،نظر آنها را با صدها تجلیل و تکریم در گذر از رقابتها و انتخاباتها صائب میدانند  اما بعد از آنکه کاروانشان از پیچ رقابتها گذشت، به چنان استغنایی از تئوری و عمل می رسند که آدام اسمیت و جان مینارد کینز  نیز از تبحرشان انگشت به دهان می ماند .

روزگاری نامۀ دهها تن از اقتصاد دانان کشور را درپیش بینی رکود و تورم وحشتناک در کشور به کج فهمی آنان از واقعیت ها تعبیر کردند  و زمانی که غول گرانی چهرۀ کریه خود را به اقتصاد و زندگی مردم نشان داد .  دوباره مهر مصلحتی ورزیدند و از سر عطوفت و صمیمیت با آنان به گفتگو نشستند .

آیا درب اقتصاد کشور با تفاوتی کم وبیش از گذشته بر همان پاشنه می چرخد!؟

مگر اقتصاد دانان کشور به صد دلیل وبرهان چندین سال است که نمیگویند، وزن دولت سنگین است،تصدی گری آن بالاست،عرصه برای  رقابت بخش خصوصی وسرمایه گذاری تنگ است. بهره وری در نظام اداری  و دولتی ما پایین است. هزینه های  جاری و اجرایی ما بالاست .نظام بانکی ما پر هزینه و کم بازده است . فساد و رانت،   غوغا میکند.معیارهای حاکم بر اقتصاد کشور  تعریفی نو  می طلبد و....

واقعیت اینست که اقتصاد متکی به نفت این ویژگی را دارد که با بالا رفتن قیمت نفت ،تب می کند وبا پایین آمدن آن لرز، می گیرد وبیماری هلندی به سراغش می آید. از طرفی تحولی در جهان جدید در حال وقوع است که در میان علمای مختلف، «عصر فراصنعتی» و«جهانی شدن» نام گرفته است . این تمدن که در تمام ابعاد زندگی وساختار اجتماعی تأثیرات مستقیم خود را دارد . اقتصاد را نیز بی بهره از تأثیر خود نگذاشته است . سرعت حرکت آن هم برخلاف تمدن صنعتی فوق العاده پرشتاب است .

مدیریت واقتصاد نوین ، فضا وزمان ومکان را لحظه به لحظه فشرده تر می کند تا بهره وری بیشتری در تولید حاصل آید .

عرصة اقتصاد، حکمی فراتر از دیدگاههای سیاسی دارد . وفردایی که در راه است به درمانی خارج از تئوری ها واندیشه های گذشته و قدیمی ما نیاز دارد .

 آنچه که امروز در عرصه اقتصاد ودر سطح جهان با آن مواجه هستیم فقط یک انقلاب سادۀ اقتصادی نیست .بلکه تحولی عمیقتر وجابجایی یک تمدن است که با معیارهای قدیمی وحتی تئوری های« جان مینارد کینز» قابل درک نیست . نمی شود که ما در درون گفتمان موج سوم و فرا صنعتی با ریه های موج دومی وموج اولی تنفس کنیم .

مدیری که واقعیتهای اقتصادی جهان پیرامون خود را به رسمیت نشناسد و صرفا با اتکا بر تئوریهای انبساط و انقباض پولی قرن بیستمی کینز حرکت کند قطعا با چالشهای جدی مواجه خواهد شد .در قواعد امروز جهانی شاید با انبساط پولی کینزی، رونق مورد انتظار در آنسوی مرزها ایجاد شود و صنعت  غیر رقابتی که به رویه های حمایتی دولتی خو کرده است از رونق مورد انتظار عقب بماند ودیگر هرگز سر از روی بالش گرم ونرمی که زیرش نهاده اند بر ندارد.

بقای ما در اقتصاد، مستلزم قابل رقابت نمودن اقتصاد ،صنعت و تولیداتمان درعرصۀ جهانی است . کسانی که این سخن را میگویند نه خائن هستند نه ضد انقلاب.

 اگر دیگران بتوانند ارزانتر تولید کنند وما نتوانیم ، طبیعی است که ما  از گردونۀ  رقابت خارج می شویم . ونه تنها در بازار جهانی حضور نمی یابیم بلکه بازار داخلیمان نیز تسلیم دیگران می شود . آیا این سخن پیچیده ای است !؟

بورو کراسی پر هزینه و مهلک دولتی در همه جای جهان ،  لحظه به لحظه در حال  کوچک شدن است. مانباید در عرصه ای فربه شویم که دیگران درصدد ترک آن عرصه هستند.

چرا بر ماندن بر این بستر بیماری مهلک و کشندۀ دیوانسالارانه، اینهمه اصرار می کنید ؟چرا از فربهی دولت نمی کاهید و بر چابکی آن نمی افزایید ؟

اقتصاد غیر دولتی متکی بر دانایی و دانش روز، در جهان به گونه ای عمل میکند که هر مقاومتی  را که متکی بر دانایی وشیوه های نوین نباشد در مقابل خود در هم می شکند . کار آنان در فضای رقابتی همانند بیماری ایدز است که  سیستم دفاعی اقتصاد رقیب را از کار می اندازد. قواعد این رقابت هولناک با شیوه های بسته ،دولتی، غیر مشارکتی ، اسرافکار و گرانی که در سیستم وشرکتهای دولتی ما حاکم  است، ابدا  میانۀ  خوبی ندارد.

بدنۀ تصمیم گیری ما نباید اجازه دهد که تحولات پرشتاب . سریع تر از قابلیت مدیریت ما حرکت کند . اقتصاد امر شوخی بردار و تابع دستور و بخشنامه نیست که با نامه نگاریهای بورو کراتیک حل وفصل شود .

چه معنایی دارد که مدیری با شیوه های پوپولیستی  به جا مانده از سنت دیرین بگوید که شب و روز ندارد و در خدمت به مردم ، روزانه 18 ساعت  کار فشرده و شبانه روزی  انجام میدهد.غافل از آنکه بهره وری نظام اداری او کمتر از نیم ساعت است ؟

 با این میزان از نرخ بهره وری او باید بداند که در صورت درست بودن ادعایش نیز، به ازای کار 18 ساعت وی عملا 35 نفر در مجموعۀ اداری  او  بیکار  هستند  و علت آن، جز یکی از دو حالت زیر نیست.

یا او قادر به بهره برداری از تمام توان نیروهای  کارآمد موجود در سیستم اداری خود نیست یا اینکه در جذب نیروهای کارآمد ، توفیق کمتری داشته است.

ودر هردوصورت،بر اوست که با بازبینی در نرخ بهره وری، سیستم خود را سبک،چابک و کم هزینه بکند. وگرنه با چنین روش کاری مرسوم ، رونقی حاصل نخواهد شد .

 هیچ، بانگ کف زدن، آید بدر،از یکی دست تو  بی دست دگر؟

 عالیجنابان ،

این سئوالی از روی نگرانی است .

آیا با این بدنۀ سنگین و پر هزینه دولتی احتمال نمی دهید که ما از تجارت جهانی عقب بمانیم ؟ صنایع و کارخانجاتمان توان رقابت با دیگران را از دست بدهند ؟ بازار ما تسلیم کالاهای دیگران بشود و..... ؟

 تا کی می توان به مددتعرفه و بستن حقوق گمرکی سنگین، تزریق مُسَکِّنها به تولید و چاپ بی رویه و افسار گسیختۀ اسکناس وتحمیل  قیمتهای بالا بر خریدار داخلی و غفلت از زیر ساختها، تاوان ضعف مدیریتها را  در صنایعی از قبیل خودرو سازی و.....پرداخت وبر اقتصاد و کسب وکار مردم، رکود مضاعف تحمیل کرد ؟

تا کی باید آفت دولت سنگین از جناحی به جناح دیگر منتقل شود و در پشت صف آرایی های سیاسی پنهان بشود ؟

سخن از راست وچپ و اصولگرا و اصلاح طلب و..... نیست این مباحث، در مقایسه با معضلات اقتصادی ،به درد غنی سازی اوقات فراغت  هم نمی خورد. سرایندگان اولیة این شعر هم ،اکنون در تکمیل قافیه های آن مانده اند .

 اگر بازی برسر اسم و واژه است هیچ دعوایی نیست. « قیمه » را با هر « ق » و « غ » که می خواهید بنویسید. فقط اندکی گوشت بدهید تا خورشت آن درست شود . کسی با نام ونوس زیبا نخواهد شد . و با  نام فروردین خاصیت بهاری  نخواهد یافت .

 نام فروردین نیارد گل به باغ   ،  شب نگردد روشن از اسم چراغ.

هیچ اسمی بی مسما دیده ای؟   یاز « گاف » و «لام » گل ، گل چیده ای؟

حال که چنین هشداری در نامۀ شما هم دیده میشود ،بیایید بجای بازی با اسامی و واژه ها ،همة توانمندیهای خود را به عرصة  اقتصاد ببریم .دعوای اصلی آنجاست. آنجا گرانی ، بیکاری ، بحران  اشتغال  و ...... غوغا می کند و  هر روز زندگی جوانان را تهدید میکند.

 آنجا به جد تهدید می شویم . هر چند سال یکبار، یک دهک از طبقات جامعه از گردونۀ زندگی آبرو مندانه خارج ودر معرض شغلهای کاذب و نا سالم قرار می گیرند . نگران بشویم از اینکه شیوع مواد مخدر صدها هزار خانواده را از بیخ و بن متلاشی میکند و...

دیپلماسی برای ما یک عرصه از صدها عرصه مدیریتی است تمام آن نیست.به درستی اشاره کرده اید که آن به تنهایی برای اقتصاد ما معجزه نخواهد کرد .مدیریت پساتحریم حساستر و مشکلتر از فضای تحریم است.

اگر ثروت حقیقی عبارت از زمان و سرمایه ایی است که آنرا در اختیار داریم . اگر کار مفید با زمانی سنجیده می شود که ما برای انجامش بکار می گیریم ؟ بیایید از تصدی گری دولت پرهزینه بکاهیم.

بوروکرا سی وکاغذ بازی قرن نوزدهمی ،دردنیای جدید ، در حال حذف شدن است. الان چه زمانی است که بگویند کاری که دولتهای توسعه یافته با یک نفر انجام میدهند ،دولت ایران به دلیل سنگینی در سیستم اداری و شرکتهای دولتی خود آنرا با پنج نفر انجام میدهد و هزینه آنرا بر اقتصاد ملی تحمیل می کند !؟

 به هر حال شفا ولذتی در نفی انتقادها و فاصله گرفتن از واقعیتهای اقتصادی جامعه نیست. درمان واقعی فارغ از گرا یشها وسلیقه های سیاسی نگاه عمیق و همه جانبه می طلبد . در این عرصه فدا کاریهایی لازم است که فقط چشم به صندوق ندوزد ،به مصالح ملی بدوزد،تا بداند مومن وگَبر و یهود،کاندر آن صندوق جز لعنت نبود.

 

نظر شما
پیشنهاد سردبیر
پرونده ویژه