نقدی بر سریال «کیمیا» آخرین ساخته جواد افشار؛

از تعدد شخصیت‌های بی شناسنامه تا شخصیت‌پردازی‌های بد نقش‌های اصلی

|
۱۳۹۴/۰۷/۲۱
|
۰۸:۳۵:۴۷
| کد خبر: ۳۲۹۰۸۵
از تعدد شخصیت‌های بی شناسنامه تا شخصیت‌پردازی‌های بد نقش‌های اصلی
پس از گذشت چند هفته از پخش سریال «کیمیا» که قرار است در صد قسمت برای بینندگان پخش شود ، این سؤال در ذهنمان ایجاد می‌شود به‌راستی این سریال در صد قسمت چه حرفی برای مخاطب دارد؟ چه داستان عاطفی را روایت می‌کند؟ می‌خواهد چه نکته تاریخی جدید را به مخاطب یادآوری کند که تاکنون در قالب سریال‌های کمتر از صد قسمت زده نشده و یا گفته نشده است ؟

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، پیش از پخش و دوران تولید سریال «کیمیا» صحبت‌ها و اخبار حاکی از این بود که قرار است تا سریالی در صد قسمت پخش شود. سازندگان این سریال نیز در هر محفلی از این نکته و کثرت بازیگران سخن به میان می‌آوردند و برای ساخت چنین سریالی به خود می‌بالیدند. همچنین از توانایی گروه برای ساخت سریالی در قالب صد قسمت سخن می‌گفتند و آن را با سریال‌های مشابهی نیز که با این ویژگی در دنیا ساخته‌شده بودن مقایسه می‌کردند. هر جا از این سریال صحبت می‌شد و یا با عوامل آن صحبت می‌شد همگان بر کلمه «صد» تأکید می‌کردند؛ اما ساختن سریالی در صد قسمت به‌جز تعداد قسمت‌هایش باید در محتوا نیز گنجایش و کشش داستان را در صد قسمت یا بیشتر را داشته باشد؛ زیرا امروز بسیاری از سریال‌های سی‌وچند قسمتی ما حتی قابلیت بیان و بازگویی محتوایی در 15 قسمت را نیز ندارند ولی سازندگان با افزودن سکانس‌ها اضافه و ورود شخصیت‌های زائد داستان را طولانی می‌کردند و درنهایت نیز مخاطب سرخورده می‌شد و دیگر داستانشان را پی نمی‌کرد. به‌این‌ترتیب اهداف و نکات در نظر گرفته‌شده گروه بدون شنونده و مخاطب باقی می‌ماند و فیلم‌سازان تنها و صرفاً از سر تکلیف حرف‌هایش را می‌زد.حرف‌هایی که نه شنیده و نه دیده می‌شد. البته هزینه‌ای هم از جیب دولت و ملت صرف می‌شد اما دریغ از تأثیری که در پی می‌داشت.

 

روایت فراموش‌شده کیمیا در میان شخصیت‌های اصلی و فرعی

سریال «کیمیا» در این صد قسمت چه حرفی برای مخاطب خود دارد؟ چه داستان عاطفی را روایت می‌کند؟ می‌خواهد چه حرف تاریخی جدید را برای مخاطب بزند که تاکنون در قالب سریال‌های کمتر از صد قسمت زده نشده و یا گفته نشده باشد؟ در خلاصه داستان این فیلم آمده که کیمیا یک سریال تاریخی است که به زمان انقلاب و جنگ تحمیلی و حمله عراق به خرمشهر می‌پردازد؛ اما باگذشت چند قسمت از این سریال و روایتی از داستان کاپیتولاسیون و نیز رخدادهای حاکم بر آن سال‌ها و مبارزات انقلابی، چاپ اعلامیه انقلابیون، تعقیب و گریز، دستگیری‌ها، برخورد مأموران ساواک را با مردم می‌بینیم. همچنین پدری نظامی را می‌بینیم که به دلیل علاقه به خانواده در دوراهی کار و خانواده‌اش گیرکرده. گویا این پدر هم با سیتم بیمار نظامی کشور دست‌به‌گریبان است. این پدر دختر به نام کیمیا دارد که به دلیل علاقه و حس کنجکاوی‌اش وارد داستان مبارزات می‌شود و بی‌شک هنگامی‌که جنگ به خرمشهر می‌رسد هم چهره تأثیرگذاری خواهد شد. همه این روایت‌ها را به بهترین شکل در فیلم‌ها و سریال‌هایی که درزمینهٔ انقلاب و جنگ تحمیلی ساخته‌شده است بارها دیده‌ایم. پس این سریال به لحاظ تاریخی چیزی بیشتر و متفاوت‌تر از داستان‌هایی که تاکنون گفته‌شده و موفق هم بوده‌اند به مخاطب نمی‌دهد. کارگردان هم قرار نیست جنبه‌های تاریکی از تاریخ را برایمان بازگو کند یا حداقل نگاه خودش را از یک واقعه تاریخی بگوید، چراکه اساساً کارگردان نگاه تاریخی ندارد. حال به سراغ داستان می‌رویم. داستان فیلم نیز می‌خواهد زندگی یک دختر را از 18 سالگی‌اش تا میان سالگی‌اش روایت کند. جالب اینجاست سریال وقایع زندگی دختری را روایت می‌کند که قهرمان اصلی داستان است هنوز با توجه به اسم سریال مخاطب نمی‌داند باید داستان کدام شخصیت را دنبال کند. مادر، پدر، برادر، اقوام مادر یا پدر و... این چهره آن‌قدر تحت تأثیر شخصیت‌های دیگر قصه است که هنوز نتوانسته هویت خودش را برای مخاطب بازگو کند. یک زاویه دید مشخصی از این چهره به مخاطب داده نمی‌شود. تا مخاطب همه قصه را مانند یک دانای کل نبیند و دریابد که باید با کیمیا داستان را دنبال کند. نه با نگاه مادر یا پدر کیمیا و یا دیگران. اساساً این شخصیت کیمیا که داستان درباره او نوشته‌شده تنها اسم است و ما هیچ‌چیز مستقلی از او نمی‌بینیم. اگر برخی از وقایع به‌صورت خاطره از زبان او گفته می‌شد مخاطب می‌توانست وقایع را از زاویه دید او دنبال کند.

ظرف «کیمیا» درمظروف بزرگ تاریخ معاصر نمی‌گنجد

بی‌شک انتخاب برش تاریخی از دوران انقلاب و جنگ و مرتبط کردن آن به زمان حال و روایت سی سال زندگی یک شخصیت برای مطول کردن سریال به صد قسمت یکی از اهداف فیلم‌ساز بوده است. البته این هم می‌تواند تمهیدی برای ساخت سریال‌های تاریخی باشد؛ اما این به آن معنا نیست که هر داستانی را می‌توان در دل وقایع تاریخ وارد کرد و بی‌هیچ داده صحیحی، علت درست و داستانی که اساساً فاقد چنین پتانسیلی است، آن را در دل یک ظرف بزرگی گنجاند و گفت چون سه دوره تاریخی را طرح می‌کنیم پس می‌توانیم سریالی در صد قسمت به خورد مخاطب بدهیم.

وقتی همه‌چیز فدای، صدقسمتی شدن سریال می‌شود

 سرعت روایت‌های مختلف داستان و وقایع سریال بسیار کند و کش‌دار پیش می‌روند. بی‌شک این طولانی و کش‌دار بودن به‌منظور معرفی شخصیت‌های داستان نیست زیرا اساساً نه شخصیت کیمیا و نه خانواده فرخ پارسا که اصلی‌ترین چهره‌های این سریال هستند هیچ‌کدام شخصیت پیچیده‌ای ندارند که سریال بخواهد با طولانی کردن داستان شخصیت آن‌ها را برای مخاطب جا بیندازد. از سوی دیگر این سریال هم در ابتدای داستان، هیچ قصه فرعی ندارد که بخواهد هم‌عرض قصه اصلی پیش برود و شخصیت‌های آن‌ها را به مخاطب معرفی کند؛ زیرا در قسمت‌های آغازین این سریال چند چهره کلید و تأثیرگذار در زندگی شخصی فرخ وجود داشتند که همگی آن‌ها در بخش اول داستان و تا پیش از سفر فرخ به تهران از داستان خارج شدند. پس علت این مطول بودن کش‌دار بودن چیست؟ هیچ اتفاقی در طول هر قسمت این سریال رخ نمی‌دهد تا مخاطب را پای سریال بنشاند. اتفاق بخش‌های اول زندگی فرخ هم که بیش از 10 قسمت به طول انجامید چیزی جز سفر اجباری فرخ به تهران را مطرح نکرده است. این بخش که شامل 10 درصد از سریال می‌شود بی‌شک می‌توانست در 3 یا 4 قسمت به‌طور خلاصه اما کامل و جذاب برای مخاطب نمایش داده شود. به‌این‌ترتیب مخاطب به‌سرعت به سراغ اصل داستان سریال می‌رفت؛ اما چنین نشد. این اتفاقی است که در طول سریال درباره بقیه داستان‌های با ربط و بی‌ربط سریال نیز رخ خواهد داد. ازاین‌رو این طولانی بودن خواست و نیاز فیلم‌نامه نبوده است بلکه به نظر می‌رسد که این نیاز فیلم‌ساز و سازندگان اثر بوده است تا به‌این‌ترتیب نظر مدیران تلویزیون را برای گرفت بودجه‌ای مناسب جلب کرده و هدفی را که خودشان از آن یاد می‌کنند یعنی ساخت سریالی صدقسمتی را به هر شکلی محقق سازند؛ اما در این میان اساساً خواست مخاطب که همان دیدن سریالی در خورشانش است را نادیده گرفته‌اند.

 

در این سریال بازیگران سرشناس بسیاری حضور دارند که بازی‌های درخور و در مواردی تحسین‌برانگیزی در سینما و تلویزیون داشته‌اند. بازیگرانی مانند رضا کیانیان، حسن پورشیرازی، آزیتا حاجیان و... همگی در شمار بازیگرانی هستند که اگر نقش را به‌تمامی درک کنند می‌توانند به درست در قالب نقش قرار گیرند. اگر شخصیت نیز جای کار خوبی داشته باشد خواهند توانست اجرایی درخور توجهی داشته باشند؛ اما هیچ‌کدام این افراد علی‌رغم تأثیرگذار بودن و تداوم نقششان‌ در طول سریال نتوانستند بازی‌های خوبی ارائه کنند. حسن پورشیرازی در لحظات حسی سریال مانند درگیری فرخ با ستوان در بخش‌های اول سریال و یا دیالوگ‌های فرخ با شهرام، نه‌تنها نتوانست به‌تمامی از پس اجرای این لحظات برآید بلکه بسیاری از اجراها و حس‌هایش نیز تصنعی و شعاری جلوه کرد. این ضعف بزرگ فیلم‌نامه «کیمیا» است که دیالوگ‌هایی شعاری و غیرقابل‌باور را در لحظات حسی سریال گنجانده است. متأسفانه سازندگان سریال بجای اینکه بر روی سه اصل مهم اثر یعنی فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی، بازی‌ها و کارگردانی اثر مسلط شوند. بر مطول کردن قصه و بست گسترش بی‌مورد قصه‌ها، مراحل ساخت و تأکید برافزایش تعداد بازیگران و قسمت‌های سریال اهتمام ورزیدند و از مواردی جدی و تأثیر این سه عنصر مهم غافل شدند. همچنین تکثر شخصیت‌های قصه وقت توضیح و معرفی چهره‌ها را از فیلم سازو فیلم‌نامه نویسان گرفته است. شخصیت‌های کوچک و بزرگ قصه با کمترین اطلاعاتی به مخاطب وارد قصه می‌شوند و بعد هم با کمترین توضیحی از قصه خارج می‌شوند، افرادی مانند برادر مهری، فروغ، بیژن، مشفق، مهتاب، محتشم، خانواده همسایه فرخ پارسا بی‌شک شرایطی و وقت کافی برای معرفی خود ندارند. آن‌ها در بخشی از داستان ظاهر می‌شوند و چون دیگر لزومشان در مجموعه دیده نمی‌شود ممکن است تا 7 یا 8 قسمت و یا کلاً هم اثری آز آن‌ها در مجموعه دیده نشود. به‌هرحال زمانی که این تعداد از شخصیت‌ها و داستان‌ها بدون شناسنامه وارد قصه شوند تا صد قسمت یک سریال را پر کنند بلاتکلیف هم رها می‌شوند.

 

 

از دل فاکتور تعدد قسمت، بازیگر و ژانر تاریخی اثر فاخر خارج نمی‌شود

گویا به عقیده سازندگان برای ساخت سریالی فاخر باید تعداد قسمت‌های اثر بالا، تعداد شخصیت‌های قصه کثیر و ژانر تاریخی باشد. آن‌ها این سه فاکتوررا که به نظرشان اصلی است را در هم آمیختند تا اثری فاخری بسازند. غافل از اینکه ساخت یک مجموعه تلویزیونی معادله‌ای چند مجهولی نیست که ترکیب این سه مورد نتیجه‌اش ساخت سریالی فاخر شود. درواقع این هزینه بالا، ژانر تاریخی و کثرت بازیگران فاکتورهای لازم کافی برای ساخت یک سریال فاخر نیست. بلکه بازی‌های خوب، رفرنس یا ارجاع‌های درست تاریخی در فیلم‌نامه، شخصیت‌پردازی دقیق می‌تواند اثری را ماندگار و فاخر کند. سازندگان برای ساخت چنین مجموعه‌ای 2 سال زمان صرف کردند بدون توجه به اینکه اگر قرار باشد تا تمام زوایای یک مجموعه تاریخی در نظر گرفته شود باید همه ابعاد و اجزا تشکیل‌دهنده و بخش‌های آن نیز به یک اندازه موردتوجه قرار گیرد. در وهله اول باید فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی‌ها چفت‌وبست محکمی داشته باشد. بر اساس شنیده‌ها و دانش شفاهی نمی‌توان سریالی با موضوع تاریخ معاصر ساخت و بعد داعیه ساخت سریال تاریخی داشت. از سوی دیگر اگر قرار باشد به‌جز تحقیق درباره جنبه‌های تاریخی اثر، فیلم‌نامه‌ای درخور و بازی‌های قابل‌قبول نیز داشته باشیم پروسه ساخت و تحقیق این سریال بیش از دو سال به طول می‌انجامید. اگر سریالی حتی تاریخی در ظرف زمانی و مکانی‌اش درست شکل‌گرفته باشد ونیز در قالب و چارچوبی درست روایت و داستان‌پردازی شود. همچنین بازی‌های درست و فیلم‌نامه‌ای با تحقیق کامل و مکتوب و نه بر اساس شنیده‌ها و دانش در حد دوران متوسطه، بی‌شک اگر در 13 قسمت هم به مخاطب ارائه می‌شد اثر فاخر و ماندگار خواهد شد.

 

لفظ فاخر را مخاطب به فیلم بدهد نه سازنده اثر

به‌هرحال در آغاز پخش این سریال تبلیغات فراوانی درباره پخش سریالی صدقسمتی و فاخر درباره این سریال شد. عنوان لفظ فاخر بی‌شک برای چنین سریالی بی‌انصافی به سریال‌هایی خوبی است که درساهای گذشته ساخته‌شده‌اند و هرگز لفظ پرطمطراق فاخر را بر خود نداشته‌اند. سؤال اینجاست چه چیز این سریال را باید فاخر دانست؟ آیا ساخت سریالی تاریخی مجموعه‌ای را فاخر می‌کند، آیا فاخر بودن را می‌توان به هر سریالی مطول، خسته‌کننده و پر پرسوناژ اطلاق کرد. شاید سازندگان این سریال به‌اصطلاح فاخر بتوانند با این عناوین و الفاظ ذهن مدیران تلویزیون را برای گرفتن هزینه‌های سرشار برای ساخت یک اثر مجاب کنند اما لفظ فاخر را باید مخاطب به یک سریال و یا فیلم بدهد. اینکه یک فیلم‌ساز پیش از پخش سریال در برنامه‌های مختلف تلویزیونی از اثرش تعریف کند و عوامل فیلم را برای صحبت درباره سریالی که هنوز آغاز نشده جمع کنند تا درباره آن تبلیغ کنند و به ذهن مخاطب جهت دهند نوعی عوام‌فریبی است. بیان اینکه ما یک سریال فاخر ساخته‌ایم شبیه آن است که فردی که یک فیلم با موضوعی سیاسی بسازد و بعد بگوید من یک فیلم سیاسی ساخته‌ام. بی‌شک هردو این‌ها از کم‌سواد و ساده‌انگاری سازندگانشان خبر می‌دهند.

نظر شما
نظرات
همایون
|
-
|
۰۸:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
0
0
با تشکر، من چند قسمت این سریال را دنبال کردم و زمانی که دیدیم وقت تلف کردن هست رهاش کردم. نمی دونستم انقدر هزینه کرده و قراره صد قسمت باشد به حال پول های کلانی که از جیب ما می ره تا این سریال ها از توش دربیان سوخت.یعنی هر کسی بگه من یه سریال جنگی میخوام بسازم بدون حساب کتاب مدیران تلویزیون به آنها پول می دهند و برایشان کیفیت برنامه و مهمتر از همه ما بینندهای که این سریالها را به خورد ما می دهند اهمتی ندارند.ممنونم آقای قنبر اشارات خوبی داشتید و روشنمون کردی .دسسست درد نکنه