کربلایی‌لو با «چهره برافروخته» به کتابفروشی‌ها آمد

|
۱۳۹۴/۰۷/۲۴
|
۱۰:۱۱:۰۳
| کد خبر: ۳۳۰۱۸۰
کربلایی‌لو با «چهره برافروخته» به کتابفروشی‌ها آمد
رمان «چهره برافروخته» نوشته مرتضی کربلایی لو توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا ، رمان «چهره برافروخته» نوشته مرتضی کربلایی‌لو به تازگی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب قسمت اول از یک سه‌گانه است. برافروخته، عبوس و گشوده عنوان ۳ قسمت این سه گانه هستند که همگی پیشوند چهره را به همراه دارند.

این کتاب صد و بیست و پنجمین «داستان ایرانی» و هفتاد و پنجمین «رمان» نشر ققنوس است.

کربلایی‌لو در ۳ قسمت این رمان، وجوه مختلف و نشو و نمای یک هنرمند را به تصویر می‌کشد. «چهره برافروخته» ۳ فصل دارد و ابتدای هر فصل، بخشی از آیه‌های قرآن درج شده است. فصول این رمان با آیاتی که همراه آن‌هاست، عبارت اند از: طَرف خفی (ینظرون من طرف خفی)، طرف مُرتد (قبل ان یرتدّ الیک طرفک)، طرف اخفا(ما اخفی لهم من قره اعین)

در پایان کتاب نیز نوشته شده است: پایان کتاب اول («برافروخته» از «چهره») بعد از این خواهد آمد: «کتاب دوم: عبوس».

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

«دیگر هیچ برگه زردآلوی چروکیده‌ای روی طاقچه‌ها نیست. اگر آن قاعده به جای خودش هنوز هست، که با نگاه نگاه کردن عشق بیاید، پس این جا توی مدرسه همه باید از درون از عشق بسوزند. پس تو بر خطایی عزیزه. تو در روستا مانده ای و هرگز نمی‌توانی قواعد هوش را بدانی.

به سر کوچه گشادی رسید که یک مغازه بزرگ کلاه فروشی داشت. دیگر هیچ مغازه‌ای آن دور و اطراف نبود. تا هرجا چشم فرهاد کار می‌کرد دیوارهای بلند بود که تاریکی خیابان خلوت را از اطراف می‌فشردند و ورز می‌دادند. مغازه کلاه فروشی نوری شبیه دمنوش گل گاوزبان داشت. هم فروشنده پیری که تویش نشسته بود و هم کمدهای شیشه داری که کلاه ها درشان چیده شده بود و هم ویترین مغازه همه در طیف هایی از رنگ بنفش مایل به سیاه پیدا و پنهان می‌شدند طوری که از تصور دودی که مغازه را پر کرده بود فرهاد کم مانده بود به سرفه بیفتد. مغازه با این دود گاوزبانی از زمین، همین زمینی که برف بر آن مدام می نشست و پنجه های فرهاد را می یخاند، جدا شده و معلق نگاه داشته شده بود انگار.»

این کتاب با ۳۷۶ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظر شما