به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا به نقل از ایده آل، حالا رضا رشیدپور با یک برنامه گفتوگو محور بار دیگر خبرساز شده است. ولی این بار به جای نشستن جلوی تلویزیون باید در کامپیوتر، تبلت یا گوشی گفت و گوهای جذابش را از طریق سایت آپارات ببینیم ما که عادت داریم برای جنس خوب تا آن سر دنیا برویم، این کارها زیادی سوسول بازی است.
مصاحبه کردن با رضا رشید پور سخت ترین گفت و گویی است که می شود تصورش را کرد. او که خودش استاد پرسیدن سوال های سخت است و بلد است چطور مهمانانش را گوشه رینگ ببرد و زوایای پنهان شان را نشان مان بدهد . ما که سعی مان را کردیم تا نظر شما چه باشد.
- چرا آقای رشیدپور دیگر در تلویزیون نیست؟
چند روز پیش با یکی از مقامات صحبت میکردم. شاید برای چندمین مرتبه از او پرسیدم علتش چیست؟ او گفت خودم هم نمیدانم!
- چه حرف عجیبی زدهاند.
برای خودم هم عجیب بود. یکی از مقامات عالی حراست تلویزیون چند روز پیش به من گفت: ما که مشکلی با شما نداریم.
- آخرین بار دقیقا کی روی آنتن بودید؟
اگر حضور در افتتاحیه شبکه نسیم را که یک ارتباط شخصی با آقای ضرغامی بود در نظر نگیریم، آخرین برنامه من به سال 88 بر میگردد.
- جریان افتتاحیه شبکه نسیم واقعا چه بود ؟
یک ارتباط شخصی بین من و آقای ضرغامی وجود دارد و چون آخرین روزهای دوره ریاست ایشان بر سازمان صدا و سیما بود از من خواستند در افتتاحیه شبکه نسیم حضور داشته باشم. حدود 4 ماه با این شبکه همکاری داشتم که البته حضوری رسمی در تلویزیون محسوب نمیشود.
- مگر میشود شما فقط در این شبکه حضور پیدا کنید و بگویید حضورم رسمی نبوده؟!
در آن مقطع شبکه نسیم در تهران هم پوشش کامل نداشت. در واقع مسوولین داشتند آزمون و خطا میکردند که چنین شبکهای میتواند به صورت مستقل به موفقیت برسد یا نه ؟. آقای ضرغامی هم به 3 نفر از دوستان به صورت شخصی مثل خانم بهنوش بختیاری، آقای رامبد جوان و من اعلام کردند که بیایید کمک کنید تا این شبکه راه بیفتد. من هم به خاطر ارادت شخصیام به ایشان این کار را انجام دادم که جزو فعالیت رسمی در تلویزیون محسوب نمیشود.
- از آقای ضرغامی نپرسیدید چرا من که ممنوعالتصویر هستم میتوانم برای افتتاحیه شبکه نسیم روی آنتن باشم؟
اتفاقا گفتم. در یک مجلس ختم ایشان را دیدم و فرصت گفتوگو کوتاه بود. آقای ضرغامی پرسید چرا کار نمیکنید؟ گفتم چون ممنوع الکار هستم. ایشان هم گفت بیا در شبکه نسیم کار کن و من هم پذیرفتم.
- به آقای ضرغامی نگفتید من به خاطر شما به شبکه تازه تاسیس نسیم میآیم اما بعدا میخواهم به شبکههای دیگر تلویزیون برگردم؟
چرا. از طریق مدیر شبکه نسیم دکتر کرمی این موضوع خیلی مطرح شد اما به سر انجام نرسید؛ هرچند طرح برنامه من با شبکه نسیم چیز دیگری بود؛ حتی برنامهای هم ساخته شد با عنوان «گوشی شو». با این سوژه که هنرمندان به استودیو میآمدند و گوشیشان را در برنامه به مردم نشان میدادند. آلبوم عکسهایشان، پیامکهایشان و. . . همه را روی مانیتور نشان میدادیم و آنها در مورد هر کدام توضیح میدادند. برنامه جذاب و خوبی هم شد. تلویزیون هم با طرح آن موافقت کرده بود. 30 قسمت با حضور 30 سلبریتی مثل بهاره رهنما، برزو ارجمند و. . . ساخته شد اما متاسفانه پخش نشد. بعد گفتند شبکه نسیم باید بیشتر طنز آیتمی پخش بکند و آقای رشیدپور هم برود طنز آیتمی بسازد که من هم برنامه عینک آفتابی را ساختم.
- یعنی هیچ کسی در طول این سالها مستقیم به شما نگفت که ممنوع الکار هستید؟
خیر، متاسفانه یکی از بدیهای تلویزیون این است که دستورات بد را کتبی نمیکند. در مورد همه بچهها این گونه است.
- شفاهی چطور؟
بله، مطرح شد.
- نپرسیدید چرا؟
بارها پرسیدم. از طریق مجله شما میگویم. هر خطایی را که رضا رشیدپور مرتکب شده حاضرم در تلویزیون علنا اعلام کنند.
- در دوره شما مجریهای دیگری هم مثل فرزاد حسنی بودند که ممنوع الکار شدند اما سالی یک بار میآمدند و میرفتند ولی به شما همان سالی یک بار هم اجازه ندادند. اما به شبکه نسیم آمدید. احساس نمیکنید برای حضور در این شبکه از شما سوءاستفاده شد؟
من یک ویدیویی پر کردم که خطاب به آقای ضرغامی بود. با او به عنوان رئیس سازمان شروع به گفتوگو کردم. منتها اینویدیو به تیراژ میلیونی پخش شد و این حس را به وجود آورد که من با او مشکل شخصی دارم؛ در حالی که صحبت من کلی و با رئیس سازمان صدا و سیما بود. من در این شبکه حضور پیدا کردم تا بگویم من با شخص آقای ضرغامی هیچ مشکلی ندارم.
تعبیر غلطی هم نیست. ما در جامعه با خود فرد صحبت میکنیم و نه جایگاهش. شما وقتی میگویید آقای ضرغامی رئیس خوبی است، منظور شما این نیست که آدم خوبی است، بلکه منظور شما نحوه مدیریت او است؛ بنابراین وقتی عملکرد رئیس صدا و سیما را نقد میکنم به این معنا نیست که شخص آقای ضرغامی را نقد میکنم. احساسم این است که در فضای سالهای 89، 90 حمل بر این شد که من به سمت آقای ضرغامی نشانهگیری کردهام و با این هزینهای که دادم سعی کردم ثابت کنم که این طور نبوده.
- به این موضوع فکر نکردید که شما یک شومن درجه یک هستید و درست نیست برنامه طنز بسازید؟ فکر نکردید 8 سال که نبودید، حالا هم اگر قرار نیست برنامه گفتوگومحور بسازید اصلا نباشید بهتر باشد؟
میتوانم از زاویه نگاه شما این نقد را بپذیرم. خیلی از افراد با این برنامه ارتباط خوبی برقرار نکردند اما شاید برای شما عجیب باشد که هزاران پیام مثبت از قشر نوجوان و جوان دریافت کردیم. کسانی که ساعت خوش یا جنگ نوروز 72 را تجربه نکرده بودند اما طنز آیتمی را با عینک آفتابی دیدند و خیلی خوب هم با آن ارتباط برقرار کردند.
- اما جایگاه رضا رشیدپور این نبود. شما وقتی برنامه اینترنتی میسازید که یک ساعت است و فردا میلیونها نفر آن را دیدهاند یعنی شما تاثیرگذار هستید اما به نظر خودتان با عینک آفتابی توانستید تاثیر زیادی در جامعه بگذارید؟
خیر طبیعتا در عینک آفتابی نتوانستم؛ هر چند نسبت به طنز بیعلاقه نیستم ولی شاید به قول شما در جایگاه درستی قرار نگرفته بودم. کما اینکه اگر احمدرضا عابدزاده را خط حمله بگذارید یک گل هم نتواند بزند اما به عنوان دروازه بان عالی است.
- عابدزاده هم میتواند این استدلال را داشته باشد که من مهاجم خیلی خوبی هم میتوانستم باشم؟!
من هیچ وقت نخواهم پذیرفت برنامه عینک آفتابی اتفاق اشتباهی است. عینک آفتابی در مدت زمان پخشاش اشتباه نبود اما اینکه به لحاظ کارنامه حرفهای رضا رشیدپور بررسی کنید کاملا درست است که جزو نقاط قوت کارنامه من نیست و فکر میکنم در کارنامه هر هنرمندی هم هست. حتی در کارنامه بهترین بازیگران سینما هم 4 تا فیلم هست که اصلا از آن هنرمند قابل پذیرش نیست که عموما هم میگویند به دلیل غم نان بوده است.
- شما هم به دلیل غم نان این کار را انجام دادید؟
نه، من رفاقتی این کار را کردم. آقای ضرغامی را دوست دارم. حتی اگر طرز فکر متفاوتی با هم داشته باشیم. صرفا به خاطر دوست داشتن او این کار را انجام دادم.
- شما یک تمایزی دارید آقای رشیدپور. تلویزیون این رفتار را با افراد مختلفی کرده. ولی تفاوت شما این است که تنها کسی بودید که تلاش کردید مدیا را فارغ از تلویزیون به صورت مستقل دنبال کنید. خیلی از آدمهایی کهتلویزیون را کنار گذاشتند به کلی محو شدند. اما شما در مطبوعات بوده اید، کار مستقل تصویری کردهاید و. . .
بله، به این دلیل که علاقه من به رسانه است و نه صرفا تلویزیون. من رسانه را خیلی بزرگتر از تلویزیون میدانم. شاید ما به جهت شرایط قانونی مجبوریم رسانه را تلویزیون بدانیم اما دنیای حرفهای مجموعهای از دانش و اطلاعات رسانهای است. من به رسانه اعتقاد دارم.
- این علاقه کافی نیست. خیلیها علاقه داشتند اما جواد یحیوی هم مثل شما بود و او به طورکامل رسانه را کنار گذاشت و به دنبال کارهای دیگری رفت. به هر حال تلویزیون یک رسانه ویژه است و نبود این امکان یک حسرت. میخواهم بدانم رضا رشیدپور هنوز هم آرزو دارد به این رسانه برگردد؟
صددرصد همین طور است. برای اولین بار در مجله شما میگویم. سه ماه پیش من را به عنوان مهمان به یک برنامه صبحگاهی در شبکه 3 دعوت کردند. بسیار خوشحال بودم که بعد از مدتها میتوانم به صورت زنده به مردم سلام کنم. این موضوع لذت عجیبی دارد. اما 4 ساعت مانده به برنامه از من عذرخواهی کردند که فردی گفته رشیدپور به تلویزیون نیاید. بسیار توی ذوقم خورد. هر چقدر هم در دیگر رسانهها آدم موفقی باشم اما سلام زنده روی آنتن تلویزیون، لذت دیگری دارد که فقط مجریهایی که این تجربه را دارند میدانند چه میگویم. من از این لذت محرومم و بابت آن بسیار متاسف. اما به هر قیمتی هم حاضر نیستم این کار را انجام دهم.
- چند تجربه ناموفق هم در این سالها روی آنتن داشتید مثل شبکه ایرانیان.
شبکه ایرانیان اصلا تجربه ناموفقی نبود. برای اولین بار در طول تاریخ رسانه ایران ثابت کردم که میتوانیم از جردن تهران برنامه بسازیم و پخش کنیم و مخاطب بالایی هم داشته باشد. هر هفته آمار میگرفتم که اوضاع ما به چه صورت است و جواب
می گرفتم که مردم میخواهند شبکه ایرانیان جزء 5 شبکه اصلی باشد و در سه هفته آخر جزء 5 شبکه برتر بودیم. من ثابت کردم که با دست خالی و بدون هیچ امکانات ویژهای میتوان برنامه ساخت و جزو برترین انتخابهای مردم قرار گرفت.
- ما که معتقدیم موفق نبوده ولی با فرض شما چرا مردم هیچ کدام از گفتوگوهای شبکه ایرانیان را به یاد ندارند؟
هیچ کدام از گفتوگوهای شبکه ایرانیان به یاد مردم نیست؟
- بله ! اگر جزو 5 شبکه اصلی بوده پس مردم هیچ چیز یادشان نیست؟!
جاودانگی راه اول ماندگاری و ذوق زدگی راه دوم ماندگاری است. بعضی از پدیدههای رسانهای در لحظه ذوق زدگی ایجاد کردند و ماندگار شدند ولی خیلی از اتفاقات رسانهای جاودانه بودند و ماندگار شدند؛ مثل هزاردستان حاتمی. اما مارمولک کمالتبریزی به دلیل ذوق زدگی ماندگار شد. شبکه ایرانیان در مقایسه با برنامه شب شیشهای تفاوت جاودانگی و ذوق زدگی است. شب شیشهای یک برنامه جاودانه است ولی شبکه ایرانیان برنامهای بود که فقط ذوق زدگی در مردم ایجاد کرد.
- نه، در این حد که هیچ چیز در خاطر مردم نمانده باشد.
شاید در خاطر شما نمانده. به یاد دارم که یک فروشگاه بزرگ در کرمان رقم خیلی خوبی در ماه آخر به برنامه پیشنهاد کرد تا اسپانسر شب شما بخیر شود. مسلما وقتی برنامهای دیده شود این اتفاق میافتد.
- به نظر میآمد آقای رشیدپور جلوی تلویزیون ایستاده و میگوید اگر اجازه نمیدهید برنامه را اجرا کنم خودم مجوز میگیرم و شبکه راه میاندازم. هنرمندهایی را که شما میآورید هم دعوت میکنم. شاید خودتان این واکنش را به وجود آورید.
من نمیتوانم خنثی باشم. این موضوع در زندگیام تعریف نشده است.
- وقتی یک خواننده زیرزمینی میخواهد مجوز بگیرد به او میگویند دو سال برنامه اجرا نکن و بعد به شما مجوز میدهیم. مشابه این اتفاق برای شما نیفتاد؟ شاید شما هم میتوانستید با صبوری به تلویزیون بازگردید. به نظر میرسد آدم حسابگری نیستید و تصمیمات هیجانی میگیرید.
اصولا کسی که ریاضیات خوانده باشد آن هم در سطح ارشد نمیتواند آدم محاسبهگری نباشد. اتفاقا مدام در حال برنامهریزی و محاسبه هستم. برای برنامه دید در شب هم مدام محاسبه میکنم.
- محاسبه سود و زیان میکنید؟
محاسبه سود و زیان نه. در واقع محاسبه مسیر اجرای پروژه. حداقل به لحاظ مادی این کار را نمیکنم ولی به لحاظ معنوی قطعا به فکرش هستم. مثلا دید در شب تا به حال هیچ منفعت مالی برایمان نداشته است.
- آدم تجربهگرایی هستید؟
بله تجربهگرا هستم. دوست دارم هزینه کنم تا راهی باز شود. میدانید در کوچه و خیابان افرادی را دیدهام که امیدوار شدهاند میتوانند در اینترنت برنامه بسازند. کسانی که تا دیروز فکر میکردند نمیتوانند جایی هنرشان را ارائه دهند وتلویزیون به آنها فضا نمیدهد. حتی چند روز پیش در ترافیک بودم که یک نفر پنجره ماشین را پایین داد و گفت آقای رشیدپور من هم میخواهم مثل شما برنامه بسازم. این اتفاقها حس خیلی خوبی به من میدهد.
- شما که تمام پروژههایتان ضرر کرده چطور هنوز آنقدر پول دارید که برنامه میسازید؟
همه پروژههایم ضرر نکرد. . .
- سرمایهگذاریتان در حوزه مجله ضرر نکرد؟
مجله در سال 84-85 ضرر کرد. بعد به روزنامه تبدیل شد و باز هم ضرر کرد. البته من در مجله سرمایهگذار نبودم. به میزانی پولی دارم که بتوانم برنامه بسازم. از خانواده متوسط رو به بالایی از نظر مالی هستم و شغل من رسانه نیست. من خیلی کارهای دیگری هم انجام میدهم.
- مثلا؟
مهندس ساختمان هستم و حق امضا و محاسبه دارم. با دوستان بسیار نزدیکم از حدود 20 سال پیش شرکتی به نام سامان سد داریم که در زمینه پروژههای بزرگ عمرانی در سطح نیروگاهسازی و پتروشیمی فعالیت میکند. هولدینگی هم دارم که یکی از شرکتهای آن هواپیمایی ایرانیان است. تور، آموزش پرواز، لاین تفریحی، فروش بلیت و. . . در این شرکت انجام میشود. تدریس هم میکنم؛ بنابراین به رسانه هیچ وقت به عنوان اخبار فرهنگی هنری - ی برای کسب درآمد نگاه نکردهام. البته یک جاهایی در رسانه هم پول درآوردهام ولی الزاما اخبار فرهنگی هنری - درآمدم نبوده.
- در دورهای میگفتند ملکی که رسانههای تصوری در آن است برای شماست و به آنها اجاره داده اید.
خیر این طور نیست. مدیریت فروشگاه رسانههای تصویری به مدت 2 سال با من بود. زمانی که دکتر ابراهیم داروغه زاده، رئیس موسسه رسانههای تصویری بودند به واسطه اعتمادی که به من داشتند مدیریت آنجا را به من سپرده بودند. بعد خودم مسوولیت آن فروشگاه را واگذار کردم.
- پس شما در واقع بیزنسمنی هستید که رسانه عشق شماست. . .
کاملا درست است. رسانه را به عنوان عشق، علاقه و دانش در زندگی وارد کردم و نه به عنوان اخبار فرهنگی هنری - درآمد و تامین نان شب.
- شما از معدود آدمهایی هستید که این شانس را دارید. وگرنه خیلیها این توانایی مالی را نداشتند که به صورت مستقل کار رسانهای انجام دهند و به همین خاطر زمانی که این امکان از آنها گرفته شد دیگر در رسانه فعالیتی نکردند.
فکر میکنم بزرگترین سرمایه خلاقیت است. رشیدپور با پولش برنامه دید در شب را نساخته بلکه با فکر، شناسایی خلا، برنامهریزی و طراحی، این برنامه را به دانلود میلیونی رسانده. وگرنه خیلیهای دیگر هم پول دارند..
- به نظر شما دید در شب پروژه موفقی است؟
میتوانست به موفقیت بیشتری برسد اگر زیرساختهای اینترنتی کشورمان مهیاتر بود. دید در شب اگر در سال 96 ساخته میشد مسلما مخاطب بیشتری داشت. البته باز هم تصور اولیه من چیز دیگری بود و گمان نمیکردم این حجم استقبال داشته باشد و دانلود شود.
- یعنی موفقیتاش فراتر از انتظار شما است؟
در اوایل کار توقع این حجم از استقبال را نداشتم.
- برنامهای که رضا رشیدپور پشت آن است باید مخاطب بیشتری داشته باشد و خیلی بیشتر دیده شود. چرا از ابزار دیگری برای افزایش مخاطب استفاده نمیکنید؟
فقط از سرور آپارات در مجموع نزدیک به 2 میلیون دانلود داشتیم. یعنی هر برنامه حدود 130 هزار دانلود. تازه خیلیها یک بار دانلود میکنند و به دیگر افراد خانواده هم نشان میدهند. در حوزه رسانه، یک بحث گستردگی مخاطب است و مورد بعد عمق مخاطب. شاید در گستردگی مخاطب با رقم میلیونی برنامه 90 نتوانید مقایسه کنید اما هر شب که برنامه پخش میشود صبح روز بعد روزنامهها و رسانههای مختلف در موردش مینویسند. پس دید در شب به دنبال مخاطب عمقی است. شما میگویید اگر مخاطب نداشتید روزنامهها در مورد این برنامه نمینوشتند. در صورتی که رسانهها همه چیز را منعکسمیکنند.
- پس چرا در رابطه با برنامه صبح بخیر ایران شبکه 1 که زنده هم پخش میشود چیزی نمینویسند. . .
شاید خوب اجرا نمیشود. شاید مردم نمیبینند. شاید ضریب نفوذ برنامه پایین است. شما هم فقط برنامه صادق خرازی را نمیتوانید به عنوان شاخص ارزیابی در نظر بگیرید.
- ما به دنبال اجرای خوب هستیم. اتفاقا برنامه خرازی جزو کمترین میزان دانلود است. ولی موجساز شد. . . .
بله آن برنامه موجساز شد. برنامه اکبر عبدی حاشیهساز شد و فیتیله هم برنامه امنیتی بود.
- ما راجع به بازخورد صحبت میکنیم. برنامه فیتیله بازخورد امنیتی نداشت اما در کل بازخوردش در حد انتظار شما بود؟
بله، بین قشر تحصیلکرده و فرهیخته مردم آذربایجان که نزدیک به 20 میلیون نفر هستند، بازخورد مناسبی داشت.
- به مصاحبهشوندهها پول میدهید؟
به هیچ کدامشان.
- فکر نکردید برنامه را به نوعی دیگری هم میتوانید اجرا کنید؟ مثلا به فکر توزیع برنامه به شکل سیدی در شبکه نمایش خانگی نیستید ؟
الان بعید است این صحبت را بکنید چون شبکه نمایش خانگی بیشترین تیراژ فروشی که داشته 50هزار نسخه است.
- اما با آماری که خودشان میگویند متفاوت است.
آنها را کنار بگذارید. فروش واقعی در اوج سریالهای موفق همین عدد است. با آگهیها دخل و خرجش در میآید؛ وگرنه سینمای خانگی ما ورشکسته است. فیلمهایی که با 100 میلیون تولید میشوند و روانه سوپرمارکت میشود معنایی دیگری جز اینکه سینمای خانگی ورشکسته است میدهد؟
- پس عوامل شهرزاد چطور دخل و خرج میکنند.
بگذارید شهرزاد تمام شود و بعد در رابطه با آن صحبت کنیم.
- پس چطور چند میلیارد هزینه کردهاند!
به نظر شما به لحاظ مالی پروژه موفقی است؟
- بحث ما موفقیت نیست اما عددها را قبول داریم. چطور با این شرایط که گفتید پروژههای چند ده میلیاردی در این شبکه ساخته میشود؟
شاید نذر فرهنگی دارند و روی اسمهای مختلف سرمایهگذاری میکنند.
- دندان طلا چطور؟
یکی از اسپانسرهایش را میشناسم که 1 میلیارد هزینه کرده.
- چرا برای شما این کار را نمیکنند.
تا به حال دنبالش نرفتم.
- میشود؟
همین الان آنقدر اسپانسر هست که از بین آنها نمیتوانم انتخاب کنم. فکر میکنم شبکه خانگی هیچ مزیتی نسبت به اینترنت ندارد. شاید در روستاها این فیلمها توزیع نشود اما الان در دورافتادهترین نقاط کشور هم مردم به اینترنت دسترسی دارند. تا مرز افغانستان، زابل و. . . رفتهام و جالب اینکه اینترنت پرسرعت هم دارند.
شما میگویید شبکه خانگی کار نمیکنید چون دیده نمیشود. به نظرم کسی که اینترنت دارد برای خرید فیلم از شبکه خانگی هم پول میدهد و فیلمی که وارد خانه میشود احتمال این را که توسط افراد دیگر هم دیده شود بیشتر میکند. یعنی شما میگویید باید میرفتم سمت شبکه خانگی؟
- خیر سوال این است که چرا نرفتید؟
اتفاقا اولین پیشنهادی که به من شد شبکه خانگی بود.
- و چرا این کار را نکردید؟
به این فکر کردم سطح دسترسی مردم به اینترنت بسیار سادهتر از شبکه خانگی است و حتی نیازی نیست تا سوپرمارکت هم بروند. دوم اینکه هزینه کردن برای دیویدی با خرید حجم اینترنت تعبیر مفهومی مجزایی دارد.
شاید مردم حاضر باشند اینترنت بخرند اما خیلیها دیویدی نمیخرند. من دوست نداشتم به این شکل گفتوگوهایم را بفروشم. نمیخواهم این منت گردن مردم باشد که با پول گفتوگوی رضا رشیدپور را بخرند. حتی پیشنهاد بهتری هم داشتیم و شرکت پست رسانه گفت دیویدیهای شما را دم در خانه رایگان به مردم تحویل میدهیم تا ببینند. آن زمان احساس کردم کار جالبی نیست. اینکه درب خانه را بزنند و بگویند بیایید دیویدی رضا رشیدپور را ببینید! برنامهریزی گستردهای هم داشتند. میخواستند از تهران شروع به پخش کنند و به سایر شهرها برسند.
- دیدن برنامه در اینترنت چقدر خرج دارد؟
کمتر از 1000 تومان. حدود mb180 مصرف میشود.
- آپارات اسپانسر شماست؟
اسپانسر نیست، ابزاری برای پخش برنامه است.
- یعنی هزینههای دید در شب را خودتان میپردازید؟
هزینههای دید در شب را رسانه آرمانی میپردازد که برای خودم است. هزینههای پخش را هم آپارات میپردازد. البته تا 8 برنامه اول دوست نداشتیم اسپانسر وارد شود تا قیمت واقعی برنامه مشخص شود. از برنامه 8 به بعد احساس کردیم به آن قیمتی که مد نظرمان بوده نزدیک شدهایم و از ورود اسپانسرها استقبال کردیم. فصل اول این برنامه 12 قسمت است. ترجیحم این است که انتهای این فصل متوقف شود تا بازنگری شود و تغییراتی صورت بگیرد ولی نمیدانم مسیر اسپانسرها ما را به کجا میبرد. بهشدت تقاضا داریم تا برنامه بیستم ادامه پیدا کند و میگویند ده برنامه آینده را پیش خرید میکنیم ولی هنوز تصمیممان را نگرفتهایم.
- هر رسانهای را میتوان با قلههایش قضاوت کرد. اگر رسانهای هیچ قلهای نداشته باشد طبیعتا موفق نیست. برنامههایی مثل 90 که از سالهای دور بوده جذاب است که البته این برنامه هم رو به افول است. نظر شما در رابطه با برنامه 90 چیست؟
هر پدیده رسانهای که تبدیل به عادت شود کمکم دیده نمیشود. مثل بیلبورد سر کوچهتان که آنقدر میبینیدش که دیگر چندان به چشمتان نمیآید. بدون رقیب ماندن و در قله ماندن کم کم تبدیل به کارت پستال میشود تا یک اتفاق هیجان انگیز.
- مسوول این اتفاق خود آقای فردوسیپور است؟
قطعا نیست. او تلاش میکند برنامهاش را در یک تراز کیفی نگه دارد و من هم مثل خیلیهای دیگر 90 را خیلی وقتها میبینم. به لحاظ ساختاری، سختافزاری، نرم افزاری عادل فردوسیپور تلاش میکند برنامه را استاندارد تولید کند اما خسته کننده است چون در میدان بدون رقیب دویدن شاید برای خود آقای فردوسی پور هم خسته کننده شده باشد. فکر میکنم دیدن 90 برای مخاطب تبدیل به عادت شده و برای آقای فردوسیپور تبدبل به بیانگیزگی. اگر قلههای مختلفی داشتیم قطعا شرایط فرق میکرد و میدان رقابت را جذابتر میکرد.