
خبرگزاری برنا: دریکی از داستان های صمد بهرنگی، جانوران هنگامی که کرم شب تاب را در تاریکی مسئول نور افشانی می بینند با خنده می گویند: با یک گل بهار نمی شود! اما خرگوش به او می گوید: هر نوری هر چقدر هم کوچک باشد به جای خود نوری است.
در روزنامه ایران آمده است؛ (9/2/95) که صابر حسینی با دست خالی و جیب خالی و قلبی مالامال از عشق به انسانها، کتاب برای کودکان بر دوش میکشد و با دوچرخه و پیادهروی از روستایی به روستای دیگر میرود و کتاب ها را به کودکان می دهد و آنها را تشویق می کند که مطالعه کنند و اگر مایل باشند تفنگهای پلاستیکی خود را با کتاب تعویض کنند. کار صابر شباهت به همان کرم های شب تاب دارد و بی شک همین نور کوچک روزی خورشید میشود و قلب میلیونها کودک زحمت کش افغانی را گرم علم می کند.
ارتجاع و طالبان و رهبران گروه های تروریستی از آگاه شدن کودکان افغانی و از کتاب و مدرسه هراس دارند. آنها می دانند که باید نان جهل مردم را بخورند. آنها می دانند که جهل انسانها برای ایشان سرمایه است تا در کشیدن ماشه تفنگ و کشتن افراد هرگز اندیشه نکنند. آنها گاهی صابر را تهدید میکنند. صابر هم می داند که قدم در راه بزرگی گذاشته است. میخواهد سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد. او با دویست کتاب، کار خود را آغاز کرده است و اینک بیش از هزار جلد کتاب دارد. کشورهای سرمایه داری که در باطن برای تصاحب معادن بکر اورانیوم و سنگ های فیروزه و در ظاهر برای دفاع از حقوق بشر به بهانه نابودی گردهمایی که خودشان مادر ناتنی آنها هستند از آن سوی دریاها آمدهاند و میلیاردها دلار خرج می کنند در فکر پرورش فکر و اندیشه کودکان افغانی نیستند. آنها هم در جهت دیگر نان جهل مردم را میخورند و از آگاهی نسل آینده افغانستان می ترسند. صابر حسینی به جای فحش به تاریکی در تاریکی شمع افروخته است. شاید دشمنان فکر و اندیشه او را به گلوله ببندند اما در میان کودکان کتابخوان باز هم صابرهای دیگر رشد خواهند کرد و گل نسرین می چینند.
آن روز دیرنیست.