یادداشت کارشناس /

نجات خانوادگی آب

|
۱۳۹۵/۰۴/۰۶
|
۱۵:۱۶:۲۲
| کد خبر: ۴۲۳۲۰۳
نجات خانوادگی آب
بی شک هر کس که حیات روی این کره خاکی را تجربه کرده باشد، به اهمیت آب، این نعمت الهی و اجتماعی در ایجاد احساس آرامش و امنیت در لحظات حساس زندگی خود پی برده است.

خانواده، این کلمه آشنا، صمیمی ،گرم و آرامش بخش مفهومی عمیق در ذهن تک تک افراد بشری دارد. تداعی گر احساس تعلق و ریشه عمیق هویت فردی و اجتماعی افراد است. واحدی ارزشمند و قابل اتکا در تحلیل های اجتماعی، جمعیتی و پراهمیت در برنامه ریزی های توسعه ای به شمار می رود.

به گزارش خبرگزاری برنا در آذربایجان شرقی، از همه این ها که بگذریم طرح شعارگونه خانواده برای گروه های مجازی افرادی که با هم شاید زیر یک سقف زندگی نکنند اما زیر سقف اهداف مشترک برای دستیابی به آرمان های غایی خود گام بر می دارند، متصور است نظیر خانواده های سازمانی، مانند آنچه ما در شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی خود را به آن نام شناخته و علاوه بر تعلقات خانوادگی خونی و نسبی ای که هر یک برای خود داریم، خود را به عنوان عضو خانواده صنعت آب استان می شناسیم.

بی شک هر کس که حیات روی این کره خاکی را تجربه کرده باشد، به اهمیت این نعمت الهی و اجتماعی در ایجاد احساس آرامش و امنیت در لحظات حساس زندگی خود پی برده است، به عنوان مثال آنچه از آن به صله رحم یاد می شود و در تعالیم آسمانی مان هم جایگاه بسیار پراهمیت و ویژه ای دارد، همان چیزی است که در قالب سرمایه ای اجتماعی در مواقع مواجهه فرد با دشواری های زندگی خود نمود پیدا می کند و با یادآوری اقوام، خویشان و اعضای خانواده خود، امید به زندگی اش برای حل مشکلات و رویارویی با دشواری ها افزایش یافته و با گام های استوارتری در جهت دستیابی به اهداف زندگی خود قدم برمی دارد.

با گسترش هر چه بیشتر دایره این خانواده ها، حتی در نوع مجازی و سازمانی، هویت جمعی فرد با تقویت امیدواری و با اتکا به سرمایه اجتماعی حضور افراد همدل و هم هدف که خود را متعلق به مجموعه ای مشترک می دانند، حس هم خانواده بودن و تعلق به گروهی بزرگتر و قدرتی بالاتر، آرامشی قابل توجه به فرد القا می کند.

تمام آنچه سخن از آن رفت را تصور کنید و شرایط مرا به عنوان یک کارشناس روابط عمومی که این موارد شاید گاهی برایش کمی پررنگ تر از سایر اعضای خانواده آب نمود می یابد در نظر بگیرید.

می خواهم در یکی از تجربه های شیرینی که در طول بیش از یک دهه فعالیت بسیار پیچیده خود در عرصه فرهنگسازی داشته ام، شریکتان کنم.

روزی که مانند همه روزهای دیگر است و شاید کمی خسته از دشواری این رسالت خطیر و درگیری با مسائل پیچیده فرهنگی ،سر کار می آیی و با یک تلفن و یک بازخورد فعالیتی که شاید در شلوغی و ازدحام کارهای متنوع و متعددت اصلاً یادت رفته که آن را هم انجام داده ای، دوباره زنده ات می کند و چنان قدرتی در پاهای روحت حس می کنی که می توانی تا آخر دنیا بدوی.

دیدن کبریت توکلی از این دست تجربه ها بود. دیدن نمونه ای از محصولات کبریت توکلی را که بی هیچ ادعا و تظاهری، در این مجال کوچک چند سانتی متری اش، با سادگی و صفای مثال زدنی از آب گفته بود، از این دست تجربه ها بود. شاید در نظر اول، کبریت به عنوان محصولی که با پیشرفت تکنولوژی و نسل جدید اجاقهای فندک دار و تولد بی وقفه فندکها به حاشیه ذهن مصرفی مان رانده شده، آخرین رسانه ای باشد که به فکر کسی می رسد تا از آن به عنوان تریبونی استفاده کند.

اما وقتی من به عنوان یکی از کارگزاران کوچک و قطره ای از هزاران کارگزار متخصص و متعهدی که در تلاش برای احقاق حق "آب" این عنصر بی دفاع و همیشه در تهدید هستند، با دیدن این قوطی کوچک، ساده و کاغذی که نوستالژی عمیق کودکی ام را زنده می کند، حس می کنم که عضو خانواده بزرگتری شده ام. خانواده ای که برادران بزرگی به اسم توکلی دارند. کسانی که بی هیچ ادعا و توقعی، گوشه ای از سکان این مسئولیت اجتماعی خطیر را با درک خودخواسته شان، گرفته و سعی در آگاهانیدن آن به سایر اعضای جامعه، این خانواده بزرگی که خود را متعلق به آن می دانند، دارند.

با حس افتخار و غروری تازه از کشف این اقوام اجتماعی، نفسی دوباره می کشم و دستی به زانو زده، یا علی گفته و دوباره، مصمم تر و امیدوارتر به رساندن پیام بزرگ " نجات آب" برمی خیزم. / فاطمه کشاورزی

 

نظر شما