
به گزارش خبرگزاری برنا، واقعیت این است که کلکسیونرهای محصولات اپل زیادی وجود دارند و در برخی مجموعهدارها، کارشان جمعآوری و نگهداری از آنها شده است.
این عادت میتواند طیفهای مختلفی داشته باشد و نتایج آن هم خیلی با هم متفاوت هستند.
از نظر روانپزشکی یک اختلال روانپزشکی به نام hoarding disorder مستند شده است که در ان اشخاص به سادگی از چیزهای کهنه و به درنخور دل نمیکنند. تا جایی که محل زندگیشان پر از این اشیا میشود. اگر آنها را مجبور به دور ریختن آنها کنیم، نوعی اضطراب در آنها آشکار میشود. یعنی این عادت به نوعی بیماری وسواسی- جبری نزدیک میشود. این مشکل میتواند تا جایی پیش برود که باعث اختلال در زندگی روزمره و حتی کار شخص شود. خانهای را تصور کنید که به خاطر شلوغ بودنش جایی برای زندگی خود فرد نداشته باشد و باعث شود که شخص راحتی لازم را در آن نداشته باشد و نتواند جایی برای اشیایی تازه باز کند.
این جمعآوری اشیایی به دردنخور میتواند منحصر به دل نکندن از مبلمان بسیاری قدیمی، تابلوها یا ظروف کهنه آشپزخانه نباشد و فرد مثلا کلیه بستهبندیها و روزنامهها و حتی بطریها و ظروف پلاستیکی مواد غذایی مصرفشده را هم نگه دارد.
این عادت یک طیف دیگر هم دارد. در این طیف ما با مجموعهدارهای آماتوری طرف هستیم که هدفدار میخواهند یک مجموعه جالب درست کنند. مثلا آنها جعبههای کبریت را نگه میدارند و دور نمیاندازند. در کوتاهمدت ممکن است که نزدیکان آنها را دست بیندازند. اما شاید بعد از دو سه دهه، مجموعه آنها ارزش بسیار زیاد مادی و معنوی پیدا کند.
در همین دسته ما میتوانیم گروهی از پژوهشگران و روزنامهنگارها را هم قرار بدهیم که بریدههای روزنامه و مجله جمعآوری میکنند. باز هم در کوتاهمدت ما فکر میکنیم که بریده یک روزنامهورزشی یا مجله و روزنامه سیاسی چه ارزشی میتواند داشته باشد. اما تصور کنید که کسی همین الان به شما آرشیو مجلات کیهان بچهها یا رشد دانشآموز دهه شصت را بدهد و شما را به روزها دوران کودکیتان ببرد.
به علاوه این مجموعههای فرهنگی، قطعا ارزش علمی- تاریخی زیادی هم پیدا میکنند، چرا که دگرگون شدن عادات و ارزشها و دغدغههای شهروندان را نشان میدهند و نیز نمایانگر سیر پیشرفت یا زوال یک کشور هم میتوانند باشند.
شما تصور کنید که حتی آگهیهای بیاهمیت یک روزنامه و مجله، سه- چهار دهه بعد، میتوانند نشاندهنده وضعیت اقتصادی و رفاه عمومی آن برهه تاریخ باشند.
در این بین برخی از ماها که حساسیت روحی بیشتری داریم، به نگهداری یادگارها خیلی اهمیت میدهیم. این مطلب میتواند همزمان نشاندهنده ذوق، نظم، آیندهنگری و نیز روح ظریف ما باشد.
تصور کنید که ارزش موارد زیر بعد از دو دهه چقدر میتواند باشد:
اولین جوراب و کفش فرزند شما – دفترهای انشا و املای زمان کودکیتان- یک گوشی موبایل قدیمیتان – برنامه کاری دو دهه قبل شما- فیش دریافت حقوق- کاردستی کودکیتان.
برخی از افرادی که در این دسته قرار میگیرند، بعد از یک آسیب و ترومای روحی و فقدان، رفتارشان ایجاد یا تقویت میشود. مثلا بعد از دست دادن پدر یا مادر و هنگامی که میبینند یادگارهای زیادی از آنها ندارند، تصمیم میگیرند که یادگارهای زیادی از سایر نزدیکان تهیه کنند.
بعضیها هم شخصا هیچ حساسیت روحی واقعی درونی ندارند، بلکه با هدف سود طولانیمدت اقتصادی به صورت آیندهنگرانه، اجناسی را نگهداری و احتکار میکنند و بعد از چند سال با مبلغ بسیار بالایی میفروشند.
فناوری بسیاری از جنبههای گردآوری را تغییر داده است. برای مثال وجود نسخههای دیجیتال قابل دانلود بسیاری از کتابهای قدیمی، ارزش نسخههای قدیمی کتابها را از نظر مادی خیلی پایین آورده است.
در بسیاری موارد ما با استفاده از اسکنر، دیگر نیازی نداریم که نسخه اصلی یادداشتها و عکسها و کتابها و مجلهها را داشته باشیم.
خود محیط اینترنت هم ابزار خوبی برای آرشیو کردن است. مثلا آرشیو یک دهه پیش برخی از وبلاگها، الان مجموعه ارزشمندی محسوب میشود.
جمعآوری دیجیتال مزایایی زیادی دارد: صرفهجویی فوقالعاده در فضای فیزیکی، کم نشدن کیفیت چیزها، مثلا پوسیده شدن کتابها یا کم شدن کیفیت عکسها.
اما مشکل اینجاست که جمعآوری دیجیتال که ظاهرا باید ماندگاری بسیار زیادی داشته باشد، به صورت متناقضی میتواند خیلی ناپایدار باشد. مثلا:
اطلاعات یک هارد دیسک میتوانند به سادگی «نیست» شوند، یک DVD میتواند خش بیفتد یا اصلا غیر قابل خواندن شود. چه کسی میتواند تضمین کند که ده سال بعد هم سایت اینستاگرام وجود داشته باشد؟! همان طور که سایتهای آپلود عکس ۱۰ سال پیش، یکی یکی کارشان متوقف شد و بسیاری از سرویسهای وبلاگنویسی برای نگهداری مادام العمر نوشتهها، قابل اعتماد نیستند.