به همین منظور جشنواره بوستون برنامهای برای نمایش فیلمهای ایرانی که از چهارشنبه این هفته (۱۸ ژانویه) تا ۲۹ ژانویه ادامه خواهد داشت، ترتیب داده که در موزه هنرهای زیبا برگزار میشود.
یکی از این برنامهها نمایش شاهکارهای این استاد است که شامل «طعم گیلاس» محصول سال ۱۹۹۷ میشود که چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ عصر و پنجشنبه ساعت ۵:۳۰ بعدازظهر به نمایش درمیآید. مستند سیفالله صمدیان همکار کیارستمی درباره وی با عنوان «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه با عباس کیارستمی» محصول ۲۰۱۶ نیز جمعه ساعت ۷:۳۰ بعدازظهر به نمایش در میآید.
در این جشنواره فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی نیز از فیلمهایی است که روز جمعه نمایش داده میشود. این فیلم که نامزد اسکار بخش خارجی زبان است، اثر دیگری از کارگردانی است که سال ۲۰۱۲ برای «جدایی» جایزه اسکار را به خانه برد.
پیتر کیوگ منتقد بوستون گلاب درباره کیارستمی و در توضیح فیلمهایی که انتخاب شده مینویسد: «گرچه کیارستمی بیش از همه برای ساخت «کلوز آپ» در سال ۱۹۹۰ و «کپی برابر اصل» در سال ۲۰۱۰ شناخته میشود، اما وی در «طعم گیلاس» سینما را به شکلی پوستکنده بر مبنای فلسفه وجودی مطرح میکند.
در این فیلم فیلمساز در مواجهه با آنچه آلبر کامو آن را در مقاله «افسانه سیزیف» به عنوان تنها مشکل فلسفی جدی توصیف میکند، به خودکشی میپردازد و کشتن خود برای بازگشت به جهان- یا خود- به عنوان پوچگرایی درمانناپذیر، بیمعنی و بدخیم نشان داده میشود.
آقای بدیعی قهرمان کیارستمی مشکلی دارد که او را آزار میدهد و او با اتومبیل رنجرور خود در جستجوی کسی است که در قبری که او برای خود کنده است و میخواهد در آن بخوابد، خاک بریزد. آقای بدیعی تلاش خود را با سوار کردن مسافران تصادفی به عنوان تمثیلی از ابهام انجام میدهد؛ یک سرباز کرد، یک گارد امنیتی افغانستانی، یک طلبه، یک تاکسیدرمیست ترک از جمله آنها هستند که او به آنها پیشنهاد پول میکند تا درخواست او را انجام دهند.
برخی سعی میکنند با صحبت کردن او را از این فکر منصرف کنند. بهترین بحث از سوی مسافری است که خودش زمانی به دنبال مرگ بود اما زمانی که طعم گیلاس را به یاد آورد متوجه میشود زندگی میتواند معنایی داشته باشد که در کلمات بیان نمیشود.
در فیلمهای بعدی او مثل «کپی برابر اصل» کیارستمی به روابط پیچیده بین زنان و مردان میپردازد و این موضوع را با گذاشتن امضای خود پای آنها روایت میکند. فرهادی تلاش مشابهی را در «فروشنده» انجام میدهد. در این فیلم یک زوج ایرانی در نقش ویلی لومان و همسرش لیندا در یک نمایش کوچک از «مرگ فروشنده» اثر آرتور میلر بازی میکنند. آنها چندان توجهی به نقششان در زندگی واقعی ندارند تا این که مجبور میشوند در آپارتمانی که به طور موقت اجاره کردهاند زندگی کنند چرا که آپارتمان قدیمی آنها با کار ساخت و سازی که نزدیکش در حال انجام است، ترک برمیدارد.
شبیه کیارستمی و فیلمدر فیلمهای او، فرهادی ناخودآگاه یک نمایش را در دل یک فیلم اجرا میکند و مانند آنچه در «جدایی» دیدیم او موضوعی تعلیق آمیز را که با دقت انتخاب شده وارد ماجرا می کند تا دینامیک روابط به هم ریخته درباره مسایل جنسیتی جامعه را نشان دهد.»