
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا، حسین نقاشی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران طی یادداشتی در روزنامه بهار نوشت: آنچه جریان محافظه کار از آن رنج میبرد دو ضعف کیفی و کمی است؛ ضعف در کیفیت نظریهپردازی و ضعف در کمیت بدنه اجتماعی. بدین معنا که اصولگرایان سالهاست با فقدان نظریه و ایده سیاسی نوین روبهرو هستند و شعارهای مطرح شده از سوی آنان در سطح سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، پژواک مناسبی در جامعه و به خصوص در طبقه متوسط نداشته است. هرچند محافظه کاران نیز دارای بدنه اجتماعی و مخاطبان خاص خود هستند ولی میزان این فراگیری و درصد آنان به نسبت کل جامعه ایرانی از منظر عددی، در برابر جریان رقیب شان کم تعدادتر است.
درواقع در شرایط برابر و در یک انتخابات آزاد و رقابتی بر اساستراز آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و بدون شارژهایی مانند رد صلاحیتها که عموما به طور گسترده دامن منتقدین و اصلاح طلبان را میگیرد، محافظه کاران نسبت به جریان رقیب خود، سبد رای کمتری دارند. این امر مشخصا به ضعف در تولید نظریه-ایده نوین و به تبع آن شعارهای جدید باز میگردد و مانع زایش و پویایی در دو سطح گفتمانی و بدنه اجتماعی درایشان میشود.
موضوعی که راهاندازی«جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» نیز کمکی به رفع آن نکرده و بعید است که در ماههای منتهی به انتخاباتهای سال آتی بنماید واساسا این مجموعه نه توان گفتمانسازی دارد و نه داعیه چنین کاری را نیز داشته و رسالت خود را پیروزی در دو انتخابات شوراها و ریاست جمهوری تعریف کرده است. مساله بعدی که «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» از آن رنج میبرد، دو جریان غیرقابل هضم در میان محافظه کاران هستند که با عناصر محوری این جبهه همراه نمیشوند. جبهه پایداری با محوریت سعید جلیلی و حمیدرضا بقایی به پشتوانه جریان محمود احمدی نژاد پا به میدان گذاشته است. این دو کاندیدای بالقوه که دو جریان مختلف در درون جریان محافظه کاری را نمایندگی میکنند، البته دارای وزن یکسان برای هسته اصلی مدیریت کننده «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» نیستند. چنانکه با همه بی مهریهای جبهه پایداری با محوریت سعید جلیلی به «جبهه مردمی» نام وی در لیست 21نفره اعلامی آمده است و به گمان نگارنده در مراحل بعدی که قرار است این لیست مختصرتر هم بشود، خواهد بود ولی نشانی از نام آقای حمیدرضا بقایی در این لیست نیست. در واقع صحنه گردانان اصلی «جبهه مردمی» برای بقایی که پشتوانه جریان احمدی نژاد را به همراه دارد وزنی قائل نیستند ولی میدانند که با همه بیمهریها نادیده گرفتن سعید جلیلی و پشتوانه سیاسی همراه او مقدور نیست!
البته بی مهری سعید جلیلی و همراهان او با «جبهه مردمی» دلیلی روشن دارد. آنها معتقدند که جریان محافظه کار-اصولگرایان-در میان بدنه حامیان اجتماعی و نوظهورش به نام افرادی چون سعید جلیلی شناخته شده و افراد پا به رکاب این جریان در میان جوانان و دانشجویان متمایل به محافظه کاران، اینان را جریان و افراد خالص و بنیادین اصولگرایی میدانند و برایشان شان و جایگاه قائلند و این موقعیت برای افرادی چون باهنر، وحید دستجردی و اعضای حزب موتلفه اسلامی و امثال اینها متصور نیست و اگر تمایلی وجود داشته باشد به سمت سعید جلیلی و جریان پایداری است. در واقع با دوقطبی شدیدی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 به وجود آمد، بدنه اجتماعی این جریان به خصوص در میان جوانان و فعالان دانشجویی آن، تمایل تام و تمامی به سوی جریان جبهه پایداری با محوریت سعید جلیلی پیدا کردند.
از این رو باید گفت که افراد و پرده گردانان «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» به نظر، مقبولیت لازم را در بدنه اجتماعی متمایل به محافظه کاران ندارند. هرچند که این جریان تندرو در جامعه ایرانی محدود و نسبت به اکثریت جامعه کم جمعیت هستند اما منسجم بوده و دارای امکانات سیاسی، اقتصادی و حمایتهای بی بدیلیاند که به صورت رانتی موقعیت شان را بیش از کمیت واقعی شان، جلوه گر مینماید.
از طرف دیگر حمیدرضا بقایی که نزدیکترین چهره موجود به محمود احمدینژاد است به دلیل مشکلات قضایی و همچنین عدم برجستگی لازم از منظر سیاسی در جامعه، شرایط درخور تاملی ندارد و محمود احمدینژاد و نزدیکان او نیز امکان سرریز کردن وزن سیاسی و اجتماعی محمود احمدی نژاد؛ هرچند محدود و در لایههای خاصی باشد را برای او ندارند. این تحلیل و ناگواری شخص احمدی نژاد برای بخش قابل توجهی از جامعه و به خصوص طبقه متوسط و رای منفی که در میان اینها دارد، برای جبهه مردمی انگیزه لازم، برای به حساب آوردن او در معادلات چند ماه آتی را نزدیک به صفر میکند. بنابراین به نظر میرسد جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی علاوه بر ضعف بنیادینی که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد، با مشکلی درون جریانی مواجه است و آن «سعید جلیلی» و حامیان ناسازگار او هستند. کسانی که ردای «اصولگرایی» را تنها برازنده خود و شخص سعید جلیلی میبینند و صحنهگردانان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی را افرادی اهل لابی و بده بستان کار و اصول فروش میدانند که آیندهای چون لاریجانی و مطهری و... برایشان متصور است که هم داستان و هم پیمان با فردی چون حسن روحانی شدند و مرزهای خود با اصلاح طلبان را روز به روز کمرنگ و کمرنگتر کردند. گناهی بزرگ که به هیچ روی بخشودنی نیست!