کندوکاوی که اگر از لزوم اجرای آن غفلت شود و مشمول مرور زمان شود، میتواند نهال نحیف تغییرطلبی مسالمتآمیز و تحولخواهی دموکراتیک از جنس اصلاحطلبانهاش را تا سالها تحتالشعاع منفی خود قرار دهد.
سوال اصلی اما در این میان آن است که به راستی چه کسانی در راس هرم اصلاحطلبی از ریشهیابی آنچه منجر به بروز حادثه تلخ 3تیر 84 شد، هراس دارند؟!
بارها طی سالهای اخیر نسبت به جنس غلط کنشگری سیاسی در ایران، به خصوص در جریان اصلاحات، سخن رفته است. حال اگر بخواهیم برداشتی منصفانه از روند گذشته در طول چند انتخابات اخیر داشته باشیم، به روشنی در خواهیم یافت که این اصلاحطلبان بودهاند که سود بیشتری از این مدل سیاستورزی هیئتی و دورهمی بردهاند. به همین دلیل متاسفانه این شکل سیاستورزی گعدهای، طرفداران پروپاقرصی میان سازمان قدرت تصمیم گیرنده اصلاحطلبان دارد.
اینان بی آنکه بدانند، با اتکا بر کاریزمای رهبرانی خواص و هزینهکرد بیحساب و کتاب از محل سرمایه اجتماعیشان، تبعات جبرانناپذیری را بر فردای ایران و جریان تغییرطلب تحمیل میکنند که دیر یا زود نتایج این روند خطرناک، دامن خودشان را نیز خواهد گرفت. افرادی که اگر کمی به عقبه هرکدام نگاهی گذرا بیاندازیم، رد پایشان را به وضوح در تجارب ناگوار سیاسی تاریخی سالهای اخیر پیدا خواهیم کرد. تجارب تلخی که آن هم ناشی از همین رویکرد انحصارگرایانه و نگاه از بالا به پایین، در برخورد با جامعه هدف و بدنه حامیانشان بوده.
از طرفی، اصلاحطلبانی که در سالهای اخیر داعیهدار توسعه سیاسی مدرن و مدونی بودهاند، بعضا با تکیه بر توجیهاتی غیر عقلانی، بدیهیترین اصول یک اَکت سیاسی دموکراتیک را رعایت نکردهاند. از مهمترین این اصول بدیهی مغفول مانده در فعالیت میدانی رئوس رفرمطلبان، شفافسازی روند تصمیمگیریهای کلان بالاخص در عرصه انتخابات است. نکتهای که چه سهوا و چه عامدانه اگر از جانب تصمیمگیرندگان اصلی اصلاح طلبان صورت گرفته باشد، میتواند هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت، عوارض دردناکی را برای قاطبه اصلاحطلبان با خود به همراه داشته باشد.
از جمله این عوارض خانمانبرانداز، میتوان به ازدست رفتن اعتماد عمومی طرفداران جبهه اصلاحات حتی نسبت به رهبران آزاد خود و انهدام سرمایه اجتماعی این رهبران اشاره کرد که محصول یک فرآیند بلند مدت تاریخی بوده است. مطمئنا، این موهم در یک لحظه اتفاق نخواهد افتاد و در بستری از دادههای سیاسی اجتماعی در طول فرداهای پیش رویمان، رخ خواهد داد! نباید فراموش کرد که سوالها، هنوز از تیر 84 تا به امروز پا بر جاست و شاید بر شدت و کمیت آن نیز افزون شده باشد.
بزرگان و نظریهپردازنی که در بالای مجلس اصلاحطلبی، جلوس فرمودهاند، باید به یاد داشته باشند که سکوت بدنه فعال نیروهای سمپاتشان وحامیان دغدغهمندشان طی سالهای اخیر و به خصوص پیرامون لیستهای بسته شده در دو انتخابات اخیر که یکی از وجوه پررنگ همان تصمیمات کلان فوقالذکر است، ممکن است شامل همین فرآیند ناخوشایند شود. آقایان این نکته رو مد نظر خود داشته باشند که این سکوت، نه از سر جهالت، که از سر نجابت است.
بغض شکفته عارف که عملکرد شخص او، خود محل بحث فراوان است و علامت سوال های فراوانی رو پیش رویش قرار میدهد، در روزهای اخیر، بر موج این مطالبه بر حق طرفداران و دلسوزان اصلاحات، جهت روشن شدن و شفافسازی مکانیزم انتخاب برگزیدگان لیستهای انتخاباتی، افزوده است.
اگر امروز و در سریعترین زمان ممکن، مشخص نشود، فشارهایی که باعث سرازیر شدن اشکهای رییس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان میشود، از جانب کدام اشخاص و از کدام ناحیه به او وارد میشود و باعث بسته شدن لیستی شده که حتی رئیس شورا هم قادر به دفاع از آن نیست و ترجیحش بر آن است تا با گریستن، از قبول مسوولیت رسمیاش در قبال لیست مذکور، امتنا کند، باید به انتظار اضمحلال اجتنابناپذیر هر آنچه در این 4 سال با خون و دل بدست آمده است، نشست.
باید یک بار برای همیشه، مشخص شود چه کسانی برای خود در جبهه اصلاحات آنچنان مقام الوهیت و مقدسگونهای برساختهاند که حتی خود را در برابر تصمیماتی که مسیر اتخاذ آن، برای خیل کثیری از حامیان این جریان سیاسی، محل شبهههای فراوانی است، قائل به پاسخگویی نمیدانند.
در وهله نخست، باید نظریهپردازان و رهبران بالادستی اصلاحات، برای همه روشن کنند، آیا به راستی جایگاه شورای مشورتی به دیکتاتوری نخبگان انتصابی نزدیک به یکی از رهبران اصلاحات، بدل شده است؟ در این صورت آقایان باید بدانند با ادامه این روند غلط، بر بدنه نظام اعتقادی و اجتماعی حامی گفتمان اصلاح طلبی ضربه ای وارد می شود، که در سالهای آتی، دیگر اثری از سرمایه اجتماعی که در این سال ها در میان مردم بوجود آمده است، باقی نخواهد ماند.
در قدم بعدی، باید مشخص شود که آیا وزن و کیفیت رای تمام هیأتها و شبه احزاب و سازمانهای سیاسی که عضو شورای سیاستگذاری هستند، با یکدیگر برابر است یا شایعاتی که بر تاثیرگذاری شبه احزاب چند ده نفره تازه حیات یافتهای که به مثابه پدرخواندگانی اکتسابی، به دنبال تعمیق باور پدرسالارانه خود از کنش سیاسی میان سازمان و ساختار اصلاحات هستند، رنگ واقعیت به خود گرفته است؟
لیکن، آقایان باید بدانند همان گونه که تاریخ انقضای کنشهای پوپولیستی و عوام فریبانه رادیکالهای محافظهکار سر رسیده است و شاهد شکستهای پیاپی آنان در نبردگاههای اخیر هستیم، آنان را به ضرورت این امر رساند که نیازمند یک بازنگری کلان در سازه باورهایشان هستند. با وجود چنین تجربه ای پر واضح است که دیری نخواهید پایید، این مدل سیاستورزی و این ارتزاق بیرویه از سبد سرمایهای که طی دو دهه با مشقتهای فراوان، برای پیکره یکپارچه اصلاحات جمع شده، همه اصلاحطلبان را به پرتگاهی شبیه بزنگاه دهشتناک سوم تیر 84، بازخواهد گرداند.
لزوم یک دگردیسی تمام عیار در کالبد و ماهیت سیاستورزی اصلاحطلبانه و ارائه قرائتهای جدید از یک کنشگری استاندارد و منطبق بر ایدهآلهای مدنظر مانیفست اولیه اصلاحطلبان، بار دیگر در حال خودنمایی است. برای آن که مسیر رو به بهبود توسعه سیاسی نوین ایران درگیر یک پویایی زوال همچون رقیب، نگردد، باید هر چه زودتر و تا قبل از آن که دیر شود، پس از مواجهه عقلانی با کژیها و نقصهای گامهای برداشته شده تا به امروز، بر ترمیم و تحلیل دقیق و مهندسی شده تعارضات و تناقضات و ضعفهای رصد شده سیستم اصلاحطلبی، اصرار ورزید.