
در سطح کشور و به ویژه محافل سیاسی گمانهزنیها برای انتخاب کابینه دوم دکتر روحانی داغ است؛ اسامی متعدد و متنوعی هم در فضای مجازی منتشر شده است. اما این گمانهزنیها در سطح استان هم داغ است؛ به ویژه در محافل اصلاحطلب.
اینکه کدام مدیران کل باید تغییر کنند؟ یک پرسش جدی این روزهای لرستان است.
انتظار بدنه اجتماعی و سیاسی اصلاحطلبی آن است که دولت استانی هم کارآمدتر شود و هم هماهنگتر. معنی هماهنگتر در اینجا اصلاحطلبی است.
مدیرانی که به صورت شفاف مواضع اصلاحطلبی داشتهاند و در حوزه عملکردی هم عملکردی مناسب، از آنها دفاع شود و جایگاهشان در دولت دوم دکتر روحانی تقویت شود.
مدیرانی نیز که اصلاحطلب نبودهاند و برمعیار متقضیات دولت اول دکتر روحانی بر بعضی منصبها تکیه کردهاند حالا نوبت تغییرشان است؛ این توقع بدنه سیاسی و اجتماعی حامی اصلاحُطلبی است.
دو شاخص مهم است: یکی اصلاحطلبی که منظور اصلاحطلبی است که جریان اصلاحات او را اصلاحطلب بداند؛ این یک پارادایمشناسی سیاسی است؛ کدام شخص اصلاحطلب است؟ آنکه بگوید من اصلاحُطلبم یا آنکه مواضع اصلاحطلبی بهویژه در دوران دولت قبل داشته است و جریان اصلاحطلب نیز که شامل یک پارادایم (چارچوب کنشگری) میشود او را اصلاحطلب بشناسد.
بدیهی است دومی مدنظر است؛ و اما کارآمدی شاخصی اساسی است؛ شخصی که برای منصبی معرفی و پیشنهاد میشود بایستی تجربه کاری و مدیریتی در آن منصب یا حوزه کاری مرتبط با آن منصب را هم داشته باشد. این توجه به مدیریت توسعهگرایانه است؛ همان مدلی در دولتشناسی سیاسی که آز آن به «دولت توسعهگرای دموکراتیک»، نام برده میشود.
از این روست که در دوم دکتر روحانی، بایستی به سوی «مدیریت اصلاحُطلب و کارآمد» رفت؛ هم اصلاحطلبی درون پاردایمی به این معنی که اکثریت یا اجماع جریان اصلاحطلب، فرد معرفی شده برای منصب را اصلاحُطلب بداند.
و هم کارآمدی مدیریتی که شامل لحاظ کردن تجربه مدیریتی و کاری موفق قبلی در حوزهی کاری است که قرار است شخص معرفی شده، سکاندار آن منصب بشود.