به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی برنا ؛ سیل از 26 دی ماه سال گذشته خوزستان را گرفتار خود کرده است . این را یکی از امدادگران هلال احمر در حال بسته بندی اقلام و ارسال آن از اهواز به سوسنگرد می گوید و ادامه می دهد : از برج ده 97؛ آماده باش هستیم ؛ در ماه های گذشته؛ وضعیت استان خوزستان در مواجه با سیل در شرایط خطر نبود ولی این روزها اوضاع بحرانی است .روستاها یک به یک به محاصره سیل در می آیند و خانه ها ویران و ساکنان آواره می شوند .
این امدادگر جوان در ادامه می گوید : مردم به هشدارها توجه نمی کنند و خانه هایشان را قبل از رسیدن سیل تخلیه نمی کنند. باور این مردم این است که خانه و احشام را از دست بدهند خود نیز تمام می شوند و با همین باور ؛حاضر به ترک روستاهای خود نیستند . روستاهایی که دقیقه به دقیقه با افزایش دبی آب شرایط وخیم تری برای زندگی پیدا می کنند.
مردم بی گناهند ، ترس آینده دارند
پشت درب پایگاه امداد هلال احمر سوسنگرد ؛ صدای مردم هر لحظه بلند در می شود . یکی نان می خواهد؛ یکی آب ؛ آن دیگری می گوید پوشک برای بچه ام ندارم و دیگری به زبان عربی فریاد زنان و عصبانی خواسته اش را می گوید ؛ وقتی قبول می کنند به او چادر بدهند از فریاد به لبخند می رسد و امدادگران را در آغوش می گیرد ...
امدادگری که اهل آبادان است و در گوشه ای از حیاط پایگاه ،همراه امداد گران دیگر قایق های امدادی را آماده می کند تا به سمت روستای بنده بروند و مردمان این روستای در حلقه سیل گرفتار شده را نجات دهند می گوید : فریادهایی که این مردم بر سرمان می کشند حتی دقیقه ای ناراحتمان نمی کند ؛ این مردم بی گناهند ؛ ترس آینده دارند . همیشه سخت زندگی کرده اند و حالا روزگار برایشان سخت تر هم شده است .
وی با گفتن این جمله که این مردم جز زمین های کشاورزی و احشام هیچ چیزی ندارند می گوید : زمین هایشان که زیر آب رفته است و دام هایشان نیز در خطر بی جان شدن در سیل هستند. اگر خانه هایشان را ترک نمی کنند از ترس فردا است ؛ نمی دانند بی خانه و دام و زمین چه کنند.
این جمله را می گوید به سمت دیگر پایگاه می رود تا کمکی دیگر را همراه دیگر امدادگران انجام دهد.
نمی دانند چه کنند و نمی دانند چه می شود
در اتاق استراحت خلبانان نشسته و چشم به نمودار پرواز ها دوخته بود . کم کم آماده می شد برای پرواز بعدی و رساندن بسته های اقلام امدادی بعدی .
« مردم آرام نیستند. سنگ پرتاب می کنند ؛ فریاد می کشند . خسته اند .»
این را خلبان هلی کوپتر امدادی می گوید . خلبانی که از اولین روز سال نو برای امداد رسانی به سیل زدگان درکنار دیگر امدادگران در تلاش برای بهبود وضعیت پرآشوب شده زندگی سیل زده ها است . او این جملات را می گوید و ادامه می دهد : فرقی نمی کند گلستان باشد یا لرستان یا خوزستان ؛ این مردم خانه هایشان ترک نمی کنند چون تمام زندگیشان همان خانه و دام هایشان است . شاید اعتماد ندارند . باور ندارند می خواهند به آنها کمک کنند ؛ تصورشان این است که همیشه تنها مانده اند حال نیز کسی به حقیقت برای یاری آنها نیامده است . باید سعی کنیم اعتماد را به آنها باز گردانیم.
وی در ادامه می گوید : آدم زخمی ؛ پرخاش می کند ؛ وقتی باور می کنند برای ترمیم دردهایشان آمده ایم ؛ دیگر فریاد نمی زنند ؛ نگاه می کنند و در عمق نگاهشان خستگی است .
چشم دوخته به روستاهایی که غرق می شوند
امدادگران در حال انداختن قایق ها برآب سیلاب بودند تا هر چه سریعتر خود را به روستای بنده برسانند ؛ روستایی که آب تا نزدیک سقف اکثر خانه ها بالا آمده بود و روستا در محاصره سیل قرار گرفته و خانواده ها به دشت و کوه پناه برده بودند .خانواده هایی که حاضر نیستند خانه و دام هایشان را ترک کنند .
امدادگران ؛ نان ؛ چادر ؛ آب ؛ غذای گرم ... را با سرعت درقایق ها قرار می دادند تا قبل از تاریکی هوا به روستا برسند .
مردم سوسنگرد کنار آب ایستاده و همچنان که چشم به عملکرد امدادگران دوخته بودند نگاهی هم به دور دست داشتند ؛ به روستاهای کوچک و بزرگی که آن سوی آبی که حاصل سیلاب بود در حال غرق شدن بودند .
مرد میانسالی که در کنار دیگر اهالی سوسنگرد چشم به سیلاب دوخته بود به سویم برگشت ؛ وقتی متوجه شد خبرنگارهستم گفت: آن سوی آب مانده اند . آب دارد بالا می آید ؛ زندگیشان را تهدید می کند ؛ چند روستا زیر آب رفت ؛ مردمانش هم معلوم نیست کجا آواره شده اند . کاش چند روز دیگر همه این مردم آواره را فراموش نکنند....