به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری برنا؛ اخیرا سفیر «شینزو آبه»، نخستوزیر ژاپن، به تهران بحث میانجیگری میان ایران و آمریکا را در رسانهها مطرح کرده و این در حالی است که ایران همچنان به برجام و مذاکره پایبند بوده است. اما کاخ سفید همواره تلاش کرده با اقدامات یکجانبه گرایانه، ملت ایران را مورد تحریم و تحت فشارهای اقتصادی قرار دهد تا بتواند ایران را پای میز مذاکره بکشاند اما ایران بر بازگشت آمریکا بر برجام و برداشته شدن تحریمها تاکید دارد. در این باره «فریدون وردینژاد»، رئیس شورای راهبردی رسانهای ریاست جمهوری و سفیر ایران در چین، با خبرنگار سیاسی برنا گفتوگویی داشته که در ادامه میخوانید:
میانجیگری میان ایران و آمریکا راه سادهای نیست
ارزیابی شما از سفر نخست وزیر ژاپن به ایران چیست؟
روابط ایران و ژاپن، روابطی با سابقه طولانی مدت است، به ویژه در سالهای پس از انقلاب همواره ایران با ژاپن، روابط بسیار گسترده اقتصادی و متنوع داشته است. بهطور طبیعی ژاپنیها به عنوان یک کشور دوست، همراه و یکی از مشتریان اصلی نفت ایران محسوب میشدند و میشوند و همچنین بخشی از تکنولوژی و صنعت ایران نیز پایه قدیمی ژاپنی دارد و برخی از نیازمندیهای ایران نیز از طریق این کشور تامین و تضمین شده است. بنابراین بهطریق کلی و اصولی مناسبات ایران و ژاپن بهطور گسترده یک نوع مناسبات آسیایی منطقی و بهصورت برد- برد برای دو طرف بوده است. بر این اساس ایران از توسعه مناسبات دو کشور استقبال کرده و میکند. بنابراین سفر آبه به ایران سفر مهمی تلقی میشد هم از جهت مناسبات دو کشور و هم از نظر مسائل منطقهای، انرژی، امنیت تولید، عرضه انرژی و مناسبات بانکی و مالی. آمریکاییها از این فرصت سعی کردند استفاده کنند و دلیل آن نیز همین بود که پس از روی کارآمدن ترامپ در آمریکا، یک سیاست جدیدی در عرصه مناسبات بین دو سوی آتلانتیک یعنی اروپا و آمریکا شکل گرفته است. آن همکاری استراتژیکی که بین اروپا و آمریکا بود تبدیل به یک رقابت استراتژیک شده و ترامپ نیز در پی ایجاد یک فضای جدید و اولویت و برتری آمریکا بر سایر کشورها از جمله اتحادیه اروپاست.
براین اساس در موضوعات بینالمللی از جمله برجام، علاقه آمریکا این بوده که اروپا را از مدار میانجیگری و ایفای نقش دور کند. بر این اساس علاقهمند بود که بتواند از موقعیت و مناسبات خوب ژاپن و ایران استفاده کند و به جای اینکه اروپا در مناسبات جاری و تنشهایی که آمریکاییها برای ایران به وجود آوردهاند صاحب نقش باشد از آقای شینزو آبه و ژاپن برای تخفیف این وضعیت و زمینهای برای انتقال پیام به ایران، استفاده کند. چون ایران این مسئله را به خوبی شناخته بود و نسبت به آن آگاهی داشت، طبیعی بود از مناسبات دوجانبه ایران و ژاپن در تهران به خوبی استقبال شود بنابراین با گرمی از نخست وزیر ژاپن استقبال شد. اما درباره پیامی که ژاپن از آمریکا و ترامپ داشت مواضع قبلی ایران برای وی تشریح شد که برای آقای آبه نیز مواضع ایران، قابل قبول بود. تشریح شرایط و جایگاه ایران برای آقای آبه تحت عنوان پیام برای طرف مقابل نبود بلکه برای روشنگری خود ژاپنیها بود، مبنی براینکه ایران در چارچوب برجام از گذشته آماده بوده و میز مذاکره را ترک نکرده بود همچنین ایران مخالفتی با روند برجام نداشت؛ کشوری که این توافق بینالمللی را برهم زد، آمریکاست. بر این اساس به صورت اصولی، گرایش عمومی ایران این است که در چارچوب برجام و با استفاده از قوانین موجود و مقررات برجام، با هر طرفی که به برجام متعهد باشد کار کند و این برای ژاپنیها جالب بود. به نظر میرسد ژاپن به تلاشهای خود ادامه خواهد داد و مناسبات ایران و ژاپن، مناسبات سابقهدار و موثر برای دو کشور است و در روابط دوجانبه این مسائل ادامه پیدا خواهد کرد.
درخصوص میانجیگری در بحث ایران و آمریکا به نظر نمیرسد که راه سادهای باشد چراکه نیازمند تغییر و تحولاتی در این مسیر و همچنین امتیازاتی که ایران در چارچوب برجام خواستار آن است، خواهد بود. بنابراین اگر آمریکاییها علاقهمند به بحث و گفتوگو با ایران باشند در چارچوب برجام و براساس بندهای این توافق و قوانین و مقررات، بهطور طبیعی میتوانند به توافق بازگردند و تحریمها را متوقف کنند. تفاوتی ندارد که این میانجیگری توسط ژاپنیها، اروپاییها، کشورهای منطقه، سوئیس و عمان باشد سخنان ایران، سخنان مشخص و معینی و روشن است که آمریکاییها باید به آن چارچوب عمل کنند.
رقابت بین چین و ژاپن در عین همکاری
* موضع چین درقبال این میانجیگری چگونه بوده است؟
بهصورت اصولی مجموعه کشورهایی که در تهیه، تنظیم و زیست برجام صاحب نقش بودند علاوه بر کشورهای اروپایی، روسیه و چین هم صاحب نقش بودند. این دو کشور از دوستان ایران محسوب میشوند و عمدتا علاقهمند به چندجانبهگرایی در مسائل بینالمللی هستند و از یکجانبهگرایی و فشارهای آمریکا بر سایر کشورها از جمله ایران، اجتناب دارند و علاقهمند به این مسیر نیستند. در عین حال چینیها میدانند که آمریکاییها بهدنبال ایفای نقش جدید در منطقه پاسیفیک هستند و بهدلیل ظرفیتهایی که در منطقه پاسیفیک و در شرق و جنوب شرق آسیا و در دریای چین و شبه جزیره کره وجود دارد آمریکاییها به دنبال بهرهبرداری و امنیتی کردن آن منطقه هستند که بتوانند با ایجاد یک فضای ناامن در منطقه، شرایط اقتصادی را به نفع خود تغییر دهند؛ به دلیل اینکه ظرفیتهای آتلانتیک برای سرمایهگذاری به پایان رسیده یا به تعبیری شرایط و ظرفیتهای جدیدی وجود ندارد برای توسعه در منطقه آتلانتیک، پاسیفیک است که شرایط توسعه و رشد را طی میکند و حضور در آن منطقه برای آمریکاییها بسیار جذاب است. چینیها میدانند آمریکا بهزودی تلاشهایی را خواهد داشت برای اینکه مناقشات بین چین و تایوان، همچنین در منطقه شبه جزیره کره و همچنین در منطقه بین چین و ژاپن را فعال کنند. براین اساس چینیها علاقهمند هستند که با همه جانبهگرایی و مشارکتهای بینالمللی فضای همکاری را تقویت کنند و بر این مبنا از برجام، مناسبات و گفتوگوهای سیاسی و بینالمللی حمایت میکنند. درست است که رقابتی بین ژاپن و چین در منطقه آسیا وجود دارد اما زمینههای همکاری هم وجود دارد برای مثال در همین شرایط رقابت، مناسبات اقتصادی چینی و ژاپنیها در شرایط بسیار برتری وجود دارد که چند صد میلیارد دلار مناسبات بین دو کشور است؛ یعنی مرز روشنی بین مناسبات اقتصادی و همکاریهای سیاسی ترسیم شده و با سیاست چین برای نظم نوین جهانی و همسونگری و همه جانبهگرایی همخوانی و همراهی دارد.
برای اولین بار در برجام حساب اروپا از آمریکا جدا شد
* آمریکا برای اینکه به اروپا نقش میانجیگری ندهد به سمت ژاپن حرکت کرده، این کاستن از نقش اروپا میتواند در مناسبات ایران و اروپا تاثیرگذار باشد؟
خیر اینگونه نیست. مناسبات ایران و اروپا اگرچه تا حدودی تحت تاثیر مسائل آمریکا و اروپاست و بهطور کلی در جهان امروز نمیتوان پدیدهها را از هم جدا کرد اما به صورت اصولی اروپاییها علاقهمند به این هستند که در قالب اتحادیه اروپا نقش بیشتری در مسائل بینالمللی داشته باشند و به ویژه بعد از اینکه آقای ترامپ به عنوان یک نسل جدیدی از نژادپرستی آمریکایی وارد کاخ سفید شد و در اصل آن فضای ترجیح آمریکایی به سایر ملل را دنبال کرد، اروپاییها به این صرافت افتادند که بهتر است یک هویت نوینی در اروپا شکل بدهند و بتوانند منافع اروپایی را در مناسبات بینالمللی حفظ کنند. بر این اساس میبینیم که برای نخستین بار در یک مسئله مهمی مثل قضیه مناسبات هستهای ایران و دنیا و مسئله برجام، حساب آمریکاییها از اروپاییها جدا میشود و با اینکه آمریکاییها به طور مشخص از برجام خارج میشوند و در مقابل آن ایستادگی میکنند، اروپا به عنوان یک مجموعه همکار با یکدیگر با عنوان همکاری قارهای، آمریکا را به یک گوشه میکشاند و در اصل انزوای تحمیلی بر آمریکا به دلیل فعالیت اروپاییهاست. این به معنای این است که اروپاییها موافق با هژمونی جدید آمریکا نیستند و بیشتر علاقهمند به مشارکت در مناسبات بینالمللی هستند اما آمریکاییها به دنبال این هستند که آن یک جانبهگرایی و فضای مرجح شمردن آمریکایی بر سایر ملل را دنبال کنند. بنابراین برای نخستین بار به دلیل تضاد منافع اروپا و آمریکا رفاقت بین دو سویه آتلانتیک به رقابت بین دو سوی آتلانتیک تبدیل شده و آمریکاییها از این مسئله به شدت ناراحت هستند و اروپا توانسته قدرتهای نوظهور جهان را مثل چین، هند، روسیه جدید و حتی کشورهایی مثل برزیل، ترکیه، ایران، آرژانتین، ویتنام و کشورهایی که در سطح بینالمللی نقش جدیدی پیدا کردند را با خود همراه کند و آمریکاییها را در یک فضای تنگی قرار دهد. امروز سیاستهای آمریکا به ویژه در مسائل برجام و برخورد با ایران تبدیل شده به مناسبات مشخص بین آمریکا، رژیم اشغالگر قدس، عربستان، امارات و بحرین و غیر از این کشورها کسی از آنها حمایت نخواهد کرد. این چند کشور هم در اصل نمایندگان منطقهای آمریکا هستند. بر این اساس اروپا به دنبال یک نقش جدید است و آمریکا قادر نیست این نقش را کمرنگ کند و به تظاهر طبیعی با اقداماتی که اروپاییها شروع کردند بهصورت آرام قدم به قدم دارند هویتی جدید را در سطح بینالمللی ایجاد میکنند. این نوع جدید همکاری بین اروپا، کشورهای آسیایی و قدرتهای جدید صنعتی و اقتصادی نوین مثل ایران، ترکیه، هند، چین، روسیه، برزیل، آرژانتین و کشورهایی از این دست است که اینها دیگر هویت مجزایی را از آمریکا برای خود تعریف کردند و در مقابل آمریکا ایستادگی میکنند. بهویژه اینکه آمریکاییها برنامه مشخصی برای وضعیت بینالمللی و شرایط نوین صلح و امنیت بینالمللی ندارند. فرستادگانی هم که از سمت آمریکا به سمت ایران آمدند و مباحثی که مطرح کردند هیچ کدام راهبرد و برنامه مشخصی از کاخ سفید با خودشان نیاوردند. معمولا همان شعارهایی است که کاخ سفید ظرف این چند ماه گذشته مرتبا تکرار کرده است. یک سلسله از مسائلی که هویت و ترجیحی را برای مسائل بینالملل ایجاد نمیکند. با عنوان مثال برجام یک سند بینالمللی مورد تأیید جامعه بینالملل و با امضای کشورهای مختلف است. بر اساس این سند ایران متعهد است کارهایی را انجام دهد، یک حقوقی هم خواهد داشت و طرفهای خارجی هم متعهد به اقداماتی هستند. اما آمریکاییها با زیر پا گذاشتن آن تعهدات مرتبا تکرار میکنند که ما میخواهیم ایران سلاح هستهای نداشته باشد اصلا برجام ترجمان همین گفته است پس چرا از برجام خارج شدید؟ علاوه بر آن زمانی که رهبری ایران به عنوان یک مرجع دینی و آئینی مطرح میکند که سلاح هستهای در قاموس جمهوری اسلامی حرام است؛ مطرح کردن یک ایده قدیمی که ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد توسط آمریکاییها در اصل فرار به جلو است تا ایجاد یک راهبرد و برنامه مشخص. حتی تحریمهای اخیر آمریکاییها علیه ایران و برخی از مقامات و در سطح رهبری ایران، نشانگر به هم ریختگی، واضح نبودن و عدم مشخص بودن راهبرد معین در سطح کاخ سفید در سیاست خارجی آمریکا است. بنابراین گامهایی که آمریکاییها برای نقض برجام برداشتند ایران طی سال گذشته به کمک کشورهایی مثل روسیه، چین و کشورهای اروپایی توانسته از فروپاشی برجام به عنوان یک سند بینالمللی چلوگیری کند و این موضوع برای ایران موقعیت مستحکمی در سطح بینالمللی به وجود آورده که شرایط جدیدی در سطح همکاریها خواهد بود.
قانع کردن شرکتها توسط اروپاییها برای تجارت با ایران زمانبر بود اما سرعت کافی را هم نداشت
* جدا بودن حساب اروپا از آمریکا برای ایران محرز است اما علت تعلل حدود یک سال و نیمه اروپاییها چه بود؟ برخی نیز معتقدند این سازو کار اینستکس هم ناکافی است، نظر شما در این باره چیست؟
در مسائل بینالمللی باید یک سلسله قضایا را از هم جدا کنیم. یکی مسئله نقش دولتها، دیگری نقش بنگاههای اقتصادی و شرکتهای بینالمللی و سومی نقش NGOها یا سمنها و افکار عمومی و رسانهها و یکی هم نقش مردم است. امروزه آمریکاییها در برابر افکار عمومی دنیا منفعل هستند و افکار عمومی دنیا خواهان صلح، امنیت، همکاری و قدم برداشتن در این مسیر هستند. از طرفی دولتهای اروپایی و دولتهای دیگری که صاحب نقش بودند در برجام هم علاقهمند به حفظ برجام و حرکت در مسیری هستند که آن را امضا کردند. اما آن قسمت بعدی غیر از افکار عمومی و روشنفکران رسانهها و دولتها، مسئله بنگاههای اقتصادی است. بنگاههای اقتصادی چون معمولا فعالیتهای بینالمللی دارند منافعشان در هم آغشته است یعنی تعدادی از این بنگاهها که در ایران سرمایهگذاری کردند و علاقمند به کار با ایران بودند و بعد از برجام همه آنها به ایران وارد شدند. شما اگر دقت کنید مشاهده خواهید کرد همه شرکتهای نفتی، از توتال گرفته تا شرکتهای اروپایی، شرکتهای حمل و نقل، پست، شرکتهای کانتینربر، کشتیرانیها، هواپیمایی، بیمه، بانکها همه اینها بعد از امضای برجام وارد ایران شدند و فعالیتهای خود را آغاز کردند. اما یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه بعد از نقض عهد آمریکاییها به عنوان یکی از طرفهای برجام، اشکالی که به وجود آمد این است که این شرکتها یا با طرفهای آمریکایی همکاری اقتصادی بسیار گسترده دارند یا بخشی از سرمایه آنها در خاک آمریکا و منافع آنها قرار دارد و یا اینکه از نظر بیمه، از نظر هیئت مدیره و تصمیمات مدیریتی با آمریکاییها درگیر هستند. بنابراین وقتی آمریکا تهدید کرد که تحریمهای ثانویه را علیه آنها اعمال خواهد کرد اینها منافع خودشان را در یک کاسه قرار میدهند. میزان سرمایهای که در آمریکا دارند بازاری که در آنجا در اختیار این شرکتهاست، تبادلاتی که دارند از نظر بانک و بیمه و گمرک، کشتیرانی و مسائل اعتباری از این موارد است. بنابراین بخش قابل توجهی از این شرکتها از نظر اقتصادی با این برنامه آمریکاییها، قادر به تداوم مأموریت شان در داخل ایران نبودند به دلیل اینکه منافع خودشان را در خطر میدیدند باید بین میزان گستردگی بازار ایران و بازار آمریکا انتخاب میکردند. بنابراین تعدادی از این شرکتها از ایران خارج شدند. بعد از برجام اتفاق بزرگی که افتاد چه بود؟ مثلا در خودروسازی رنو، پژو و بسیاری از شرکتهای دیگر به ایران آمدند. چینیها وارد بازار ایران میشوند و حرکت جدیدی در بازار خودرو شکل گرفت. در بازار نفت، حفاری، کار پالایشگاهی بالادستی و پایین دستی نفت هم این اتفاق میافتد در صنعت و در بانکداری نیز همه این اتفاقات رخ می دهد اما به محض اینکه آمریکا و ترامپ فعال میشوند و سیاست جدید کاخ سفید اعلام میشود آرام آرام این شرکتها بین منافع خودشان باید انتخاب کنند. بنابراین دولتهای اروپایی از لحاظ سیاسی علاقمند به حفظ برجام بودند و هستند و تلاش زیادی در این مسیر انجام دادند. قانع کردن شرکتهای چند ملیتی و شرکتهای بزرگ و بانکهای بزرگ برای ترجیح منافع همکاری با ایران به جای ترجیح منافع و همکاری با آمریکا باعث شد، دولتهای اروپایی دچار مشکل شوند. بنابراین اروپاییها به دنبال شرکتها و بانکهای کوچکتر رفتند که در آمریکا منافع بازار یا سرمایه و مدیریت نداشتند و تلاش کردند آنها را قانع کنند که این روند زمان بر بوده است. اروپاییها هم از نظر اقتصادی یک درهمآمیختگی با اقتصاد غربی و آمریکایی داشتند. بنابراین جداسازی به طور طبیعی از نظر من زمان میبرد اما این حرکت لازم و مناسب به اندازه کافی سرعت نداشته است؛ یعنی در اصل شرایط لازم را داشته اما کفایت نمیکرده است. با اقداماتی که ایران انجام داد و اعلام کرد کاسه صبرش لبریز شده و انتظار تحرک بیشتری از اروپاییها دارد ما شاهد اقدامات جدید هستم. من نسبت به این وضعیت بانکی جدید و اینستکس و اقداماتی که میخواهد شروع شود و عملا چند روزی است که شروع شده بسیار خوشبین هستم و بهنظرم میتواند قدمهایی را در این مسیر بردارد. به هر حال اروپاییها باید بدانند اقدامات آمریکا مستقیما مردم ایران را هدف قرار داده و حرکتی علیه ملت ایران است و هر نوع حرکت اصلاحی از سوی اروپا برای باز کردن مناسبات اقتصادی، بانکی، بیمهای و گمرکی با ملت ایران حرکتی در جهت حفظ منافع ملت است و طبیعتا شاکی بودن ملت ایران از طرف آمریکایی نباید تبدیل به شاکی بودن ملت توسط کشورهای اروپایی شود. ما علاقهمند به توسعه مناسبات با اروپا هستیم و طبیعتا آمریکاییها از نظر حقوقی و از نظر سیاسی باید پاسخگوی این فشار و ظلمی که به ملت ایران کردهاند، باشند و این اتفاق حتما رخ خواهد داد.
آمریکاییها در پی تست ملت ایران هستند
* نظر شما در مورد انهدام پهپاد جاسوسی آمریکا در خاک ایران و شکایت ایران از آمریکا به لاهه چیست؟
دادگاه لاهه هنوز یک مسیر طولانی در پیش دارد و ما قدمهای اولیه را برداشتیم و موفق بودیم اما تا رسیدن به حقوق اصلی خود هنوز باید مسیری را طی کنیم. ما ظرف سالهای گذشته با تدبیری که در نظام و شاخههای مختلف کشور و در دولت وجود داشته موفق بودیم که دیپلماسی متحرک و پویایی را در مناسبات بینالمللی هم از نظر سیاسی و هم از نظر حقوقی و بینالمللی داشته باشیم. مقاومت فعال ملت ایران و فعالیت دیپلماتیک موفق ایران در رابطه با اروپا، آسیا و سایر کشورها قادر شده یک فضای مانور بیشتری را در اختیار ما قرار دهد که بتوانیم آمریکاییها را از برنامههای خودشان ناامید کنیم. ناامید کردن آمریکاییها شاخههای مختلفی دارد که مربوط است به مسائل رسانهای، دیپلماتیک، مناسبات منطقهای، فعالیتهای اقتصادی، خودکفایی، صرفهجویی، مسائل دفاعی، قدرتنماییهای مختلف از جمله پیشگیری از تجاوز به خاک ایران از هر مرحله و از هر سو، دریایی، هوایی، زمینی و... . آمریکاییها به دنبال تست بر ملت ایران هستند و آنها برنامههایی داشتند. فراموش نکنیم که هر کدام گفته بودند حکومت ایران باید سرنگون شود. آقای بولتون، پمپئو و دیگران، آقای جولیانی و خیلی از اینها مرتبا تکرار کردند که حکومت ایران باید ساقط شود و ما به زودی وارد ایران خواهیم شد تا ببینیم مردم ایران چه خواهند کرد. بنابراین سخنان زیادی در مورد تابستان داغ، پاییز داغ، زمستان داغ، بهار داغ و نوروز داغ مطرح کردند اما اتفاقی نیفتاد. این موارد همه نشانگر این است که اگر ملت یکپارچه باشند و همراه در کنار یکدیگر باشند و مسائل دفاعی پشتیبان دیپلماسی و دیپلماسی پشتیبان مسائل امنیتی، دفاعی و فعالیتهای رسانهای هم پای مقاومت مردم، صرفهجویی اقتصادی و خودکفایی و درونزایی اقتصاد را دنبال کنیم، قادر خواهیم بود حقوق خود را در مجامع بینالمللی هم پیگیری کنیم. بالاخره نقض حاکمیت ایران، نقض مرزهای ایران، تجاوز به این مرزها چه از بعد تحریمی که خود تحریم هم یک نوع نقض حقوق ملت ایران است، نقض آزادی اقتصاد بینالمللی و نقض شرایط اقتصادی ماست. مجموعه اینها به نفع هیچکس حتی آمریکاییها هم نیست. درست است که کاخ سفید به دنبال نوعی برتری آمریکا بر سایر ملتهاست اما این قابل دوام در طولانی مدت نیست چون اقتصاد، بینالمللی است و یک جانبه گرایی، مغایر با جهانی شدن و جهانی فکر کردن و جهانی حرکت کردن است و آینده جهان آینده همکاری و مشارکت است. بر این اساس اقداماتی که آنها دارند از نظر حقوقی هم نقض حقوق ایرانیهاست و طبیعتا در مجامع بینالمللی هر نوع تجاوزی به حقوق ملت ایران و به خاک ایران و به حکومت ایران، قابلیت پیگیری در مجامع بینالمللی را دارد. طبیعتا فعالیتهای پروپاگاندایی و سیاسی و رسانهای و شلوغکاریهایی که در سطح رسانهای است نمیتواند ناقض حق ما برای پیگیری منافع ما در مجامع حقوقی بینالمللی باشد و حتما ایران این کار را خواهد کرد.
*ایران می تواند از کشورهای همسایه ای که عبور پهپاد را تأیید کردند، شکایت کند؟
کشورهای منطقه در اصل پایگاه آمریکاییهایی هستند. برخی از این کشورها پایگاه دریایی آمریکا هستند و برخی پایگاه لجستیکی و زمینی هستند. یعنی در اصل آمریکا توانسته با فشار، زور و قلدری و شاید برخی اقدامات اقتصادی تشویق کننده برای این کشورها حاکمیت ملی آنها را زیر پا بگذارد و بدون اجازه آنها پایگاههای بزرگی در کشورشان داشته باشد به این معنا که بدون ویزا، بدون هماهنگی و با نقض حاکمیت آنها فرود و فراز هواپیماها، رفت و آمد هلیکوپترها، ورود مقامات و خروج آنها، آوردن سربازان و تفنگداران و... همه اینها موجب شود آن کشورها در اصل حالت استقلال همه جانبهای نداشته باشند. بنابراین برخی از این کشورها توان و جایگاه و استقلال لازم را به عنوان یک جریان همسایگی در منطقه غرب آسیا و در خلیج فارس ندارند و این جای گله توسط ملت ایران به آن کشورهاست.
دو، سه کشور از جمله عربستان سعودی، امارات و بحرین به دلیل وابستگی برخی از حکام آنها به آمریکاییها و هماهنگی آن با اسرائیلیها اخیرا در برنامه مقابله با ملت فلسطین و زیر پا گذاشتن حقوق فلسطین نشان دادند در اصل چشمشان به دهان داماد آقای ترامپ است و به خاطر چند صد میلیون دلار یا چند میلیارد دلار، حاضر هستند همه حیثیت و شرافت خود را در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار دهند. بر این اساس انتظار زیادی از این کشورها نداریم اما به همه آنها گفته شده که اگر اقدامات آنها موجب نوعی از تجاوز به خاک ایران و اقدامات علیه ملت ایران باشد بهطور طبیعی امنیت و صلح یک موهبت جمعی است و ناامنی، جنگ و سختی و مشکلات هم یک سهم جمعی خواهد بود. این گونه نخواهد بود که آنها با آرامش و در کمال رفاه زندگی کنند و ملت ایران در سختی و مشکلات باشند. ما همه باید با هم زندگی کنیم. امنیتی و همراهی باید برای همه ما باشد بنابراین انتظار جمهوری اسلامی از کشورهای منطقه این است که حتما خودشان را از راهبرد آمریکاییها جدا کنند چون راهبرد آمریکاییها خالی کردن جیب و دوشیدن تمام هستی و توان ظرفیت ملتهای منطقه است. آمریکاییها هیچ گاه به دنبال این نبودند که بیایند و از همراهی در کشورهای منطقه حمایت کنند. همواره به دنبال منافع خودشان بودند و به همین دلیل ترامپ بارها این مقامات عربی منطقه را به عنوان کسانی که باید دوشیده شوند و شیر آنها گرفته شود، یاد کرده است. اگر همکاری با یکدیگر بین کشورهای منطقه وجود داشته باشد ما قادر خواهیم بود از راهبرد آمریکا که در اصل یک راهبرد پیشدستانه است، پیشگیری کنیم و در همکاری خودمان با یکدیگر عاقلانهتر، دقیقتر و دوستانهتر و برادرانهتر زندگی کنیم.
سه تجربه داشتیم که نمیتوان به آمریکاییها اعتماد کرد
* در خصوص پرونده مکفارلین، چرا با گذشت 30 سال همچنان این پرونده مبهم باقی مانده و هیچیک از طرفهای دخیل در این ماجرا تمایلی به گشودن ابعاد این ماجرا ندارند؟ مذاکره با هیات آمریکایی ایده چه کسی بود و چرا مسئولان کشور در آن برهه از جنگ تحمیلی تمایلی به مذاکره با مک فارلین نداشتند؟
در جریان گفتوگوهای آن زمان، ما چند مرحله بحث و گفتوگو با آمریکا از جمله در رابطه با قرارداد الجزایر، موضوع گروگانهای آمریکایی در جاسوسخانه یا سفارت آمریکا داشتیم. یکی همین مباحث معروف به ایران کنترا یا مسئله مکفارلین بوده و یکی هم برجام. همه این موارد، یک تجربه را به ما نشان میدهد و آن اینکه، نمیتوان بر تعهدات و امضای آمریکاییها و آنچه که در دیپلماسی، گفتوگوها و مباحث سیاسی میپذیرند و انجام میدهند، حساب کرد. این نقض عهد را هم در قرارداد الجزایر میبینیم که آقای بهزاد نبوی در آن مقطع تلاش میکردند و چه در زمان موضوع مک فارلین نیز مشاهده کردیم. به گذشتهها از جمله کودتای آمریکاییها علیه ایران و مسائل سالهای 20 و 32 و نهضت ملی نفت کاری نداریم. در این سه تجربهای که خود ما با طرف آمریکایی داشتیم از جمله قرارداد الجزایر، آزادی گروگانهای آمریکایی، کمک ما به آنها در لبنان در این قضیه و همکاری برای تأمین نیازمندیهای تسلیحاتیمان و در نهایت موضوع برجام، همه اینها یک تجربه را ثابت میکند و آن این است که آمریکاییها قابل اطمینان نیستند مگر اینکه تضمینهای بسیار قوی و محکمی از آنها گرفته شود که قادر به نقض عهد نباشند. بنابراین ما اگر بخواهیم وارد تاریخ 30 سال گذشته شویم و به آن بپردازیم باید به نقض عهد آمریکاییها توجه کنیم و اینکه قولها و تعهدات خود را به خوبی اجرا نکردند ولی تجربه ما نشان میدهد که اگر ملت ایران هم پا و هم قدم باشند و منافع خودشان را به صورت دقیق و روشن پی بگیرند، موفق خواهند بود. ما در جریان آن زمان و هم در برجام توانستیم منافع ملت ایران را تأمین و تضمین کنیم و خوشبختانه تجربیات خوبی هم داریم.
* مذاکره ایده چه کسی بود؟
همواره نیاز آمریکاییها بوده که مراجعه کردند و در آن مقاطعی که ایران احساس کرده یک حرکت انساندوستانه مطرح بوده است، مثل همان مقطع که یک درگیری در لبنان بود و هم منافع ملت لبنان ایجاب میکرد که کمک شوند و هم تعدادی انسان آنجا درگیر بودند. افرادی گروگان بودند و افرادی کشته میشدند؛ ایران به عنوان یک حرکت انساندوستانه ورود کرد هم در رابطه با مسئله برجام و زندانیان ایران به موضوع مذاکره ورود کرد. شما دیدید در موضوع برجام هم تبادل زندانیان یک حرکت انساندوستانه بود.
* در عراق هم ایرانیها به سربازان آمریکایی کمک کردند؟
بله حتی در افغانستان و خلیج فارس و در دریای عمان گاهی مشکلاتی که برای کشتیرانی آمریکاییها و حرکت در دریا به وجود آمده بود که بارها ایرانیها به آنها کمک کردند.
اسرائیل و برخی از کشورهای عربی از تنش بین ایران و آمریکا سود میبرند
* به نظر شما چه کشورهایی نمیخواهند ایران و آمریکا به یکدیگر نزدیکتر شوند؟
الان به طور مشخص در رأس آنها اسرائیلیها هستند که احساس میکنند، نزدیکی ایران و قدرت گرفتن ایران و عادی شدن مناسباتش با سایر کشورها با منافع آنها سازگاری ندارد بنابراین تلاش خود را خواهند کرد. یکی از مخالفین اصلی و محوری برجام نیز هستند که در این راستا حتی به برخی سیاسیکاریها و دروغپردازیها متوسل می شوند. اسرائیل با نفوذ و ارتباطاتی که بر روی برخی از کشورهای عربی دارد آنها را هم تحریک میکند. به هر حال دنیای امروز دنیای رفاقت و رقابت است. ما نه دوست همیشگی و نه دشمن همیشگی داریم. منافع ملت ایران و منافع امت اسلامی تعیین کننده حرکت آینده ایران و تعیین مناسباتش با سایر کشورها خواهد بود. اینکه ما احساس کنیم به صورت همیشگی تعدادی کشور دوست داریم، درست نیست و اینکه احساس کنیم همیشه دشمنان ثابتی داریم هم درست نیست. به هر حال شرایط دنیا یک شرایط متحرک بوده و آنچه که تعیینکننده است خودکفایی، قدرتگیری و نقش آفرینی ملت ایران در درون مردم و در سطح منطقه و بینالمللی است و این موضوع تعیینکننده دوستان و رقبای ما خواهد بود.
* به نظر شما جلسات با مدیر مسئولان رسانهها دیر نبود و نباید زودتر تشکیل میشد؟
ماهی را هر زمان از آب بگیری تازه است. اقداماتی که بتوانیم همراهی و همکاری رسانهای بیشتری داشته باشیم را در دستور کار قرار دادیم. بنده هم در این جلسات حضور داشته و امیدوارم بتوانیم بخشی از آنچه که به گردن ما است، به عنوان یک فرد رسانهای انجام دهیم. امیدوارم همه ما دست در دست یکدیگر بگذاریم و این عرصه رسانهای، فکری و اجتماعی را با ارتباطاتمان پیش ببریم. احساس میشود ما در زمینه ارتباطی بین دولت و ملت باید قدمهای بلندتری برداریم و بنده هم در همین مسیر حرکت میکنم و همه باید اقدامات مختلفی از جمله حضور در رسانهها، انجام دهیم.
* به عنوان رابط اتاق بازرگانی و دولت چگونه میتوانید بگویید مشکلات اقتصادی حل میشود؟
اقتصاد ما بر اساس قانون اساسی سه بخش دارد. اقتصاد بخش خصوصی، اقتصاد تعاونی و اقتصاد دولتی. متأسفانه اقتصاد دولتی خیلی بزرگتر از اقتصاد بخش خصوصی و اقتصاد بخش تعاونی است. البته این به معنای این نیست که بنگاه داری در بخش اقتصادی و تجاری کشور بی نقش است اما تأثیرگذاری بخش خصوصی و نقش اصحاب کارآفرین و صاحبان صنایع در اقتصاد بر اساس قانون اساسی تعریف و تثبیت نشده است. بنابراین شاید برخی از تصمیمات در بخش دولتی به خصوص تصمیمسازی، به تقویت نقش بخش خصوصی و پارلمان بخش خصوصی از جمله اتاقهای بازرگانی، صنوف و تعاونیها در مباحث دولتی دارد که تسهیل کننده مناسبات اقتصادی بین بخشهای گوناگون باشد. به هر حال در دورانی که تحریم و فشار بر ایران وجود دارد بخش خصوصی میتواند نقش آفرین بیشتری باشد و اقدامات مناسبتتری را بهویژه در تصمیمسازیها و اصلاح رویهها و قوانین انجام بدهد. این همکاری بین دولت و بخش خصوصی حتما مفید است البته الان کانالهایی برای این همکاری وجود دارد هم در هیئت نمایندگان اتاقهای بازرگانی مثل هیئت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران که بخشی از آن نمایندگان دولت و وزارت صنایع هستند علاوه بر بخش خصوصی، این یک کانال ارتباطی و در اصل آوند مناسباتی بین دولت و بخش خصوصی هست و دیگری مجموعهای به نام گفتوگوهای اقتصادی بین دولت و بخش خصوصی است. سوم اینکه معمولا در جلسات از بخش خصوصی هم دعوت میشود اما باید اندازه ای تلاش کنیم برای پرطنینتر کردن صدای بخش خصوصی و تقویت شنوایی بیشتر دولت، در مناسبات بنگاهداری و بخش خصوصی و تعاونی با بخش دولتی اقداماتی را شروع کنیم. امروز بخش خصوصی به عنوان مشاوران و تصمیمسازان صاحب نقش هستند که باید تقویت شوند انشاءالله. البته بنده هیچ نقش رسمی در بین این دو قسمت ندارم ولی چون از یک سو با مسائل اتاق بازرگانی ایران، بخش خصوصی و بنگاههای اقتصادی آشنا هستم و از سوی دیگر نیز در دولت رفتوآمدی دارم تلاش میکنم این دو بخش را به هم نزدیک کنم و باید به بخشهای اقتصادی دولت و بخش خصوصی کمک کنیم تا نقش بهتری برای عبور از تنگناها و مشکلات امروز داشته باشند، انشاءالله.