
به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ کلینیک کلیوند، واقع در ایالت اوهایوی آمریکای شمالی دومین بیمارستان تخصصی است که عمل پیوند صورت را از طریق یک کادر جراحی مجرب انجام میدهد. پزشک معالج ابتدا شرایط و وخامت اوضاع صورت بیمار را سنجیده و از خطرهای انجام عمل پیوندِ صورت، حرف میزند. سپس او در ادامه به بیمار و خانوادهاش خاطر نشان خواهد کرد چهره جدیدش هیچوقت به خوبی یک فرد سالم نخواهد شد اما بهتر از چیزی میشود که بیمار در حال حاضر تحمل میکند. در ادامه این یادداشت قرار است پرونده ۳ بیمار را شرح دهیم که زیر تیغ جراحی در این کلینیک قرار گرفتند و با موفقیت فائق بیرون آمدند.
«کانی» در پاسخ به مطبوعات درباره این مسئله که چطور و بر چه اساس به سمت کلینیک کلیوند رفته پاسخ میدهد که چارهای جز این کار نداشت. او عملا توانایی هیچ کاری را نداشته و حتی نمیتوانسته غذا بخورد. خواهرش نیز او را میترساند که در نهایت خواهد مرد. «کانی» هیچوقت به ذهنش خطور نمیکرد عمل پیوند صورت روی او موفقیتآمیز باشد.
با این حال، بالاخره «کانی» از شر پنهان کردن چهره ترسناک خودش در میان عموم خلاص شد. «کانی کالپ» به آرزویش رسید و دیگر کسی از چهرهاش خوف نمیکند. بلکه شاید اگر او به فردی دیگر لبخند بزند، فرد مقابل این نیز همین حرکت را انجام دهد و از نگاه کردن به چهره «کانی» نترسد.
فیدلر از سر ناچاری به سراغ عمل پیوند صورت آمد. او انگیزهاش را در بقا و داشتن یک زندگی بهتر معرفی کرد. او بابت زنده ماندنش خوشحال است و از اینکه چشم از دست رفتهاش را باز پس گرفته، خوشحالتر. البته فیدلر در ابتدا از انجام عمل پیوند صورت به شدت وحشت داشته و این ترس را طبیعی میدانست اما توصیه او به دیگران اینست به تکنولوژی مدرن اعتماد کنند. در انتها فیدلر به افرادی که نسبت به انجام پیوند صورت هراس دارند توصیه میکند ترس را از خود دور کرده و به جنبههای مثبت زندگی و افرادی که عاشقش هستند فکر کنند. باید به این فکر کرد با موفقیتِ عمل پیوند صورت، مجدد چه چیزهایی به دست میآورند. اگر همچنان از این عمل جراحی میترسید، بهتر است برگردید به همان غار تنهایی خودتان و تا ابد غصه بخورید و به این مسئله فکر کنید با غصه خوردن، چه گرهای از مشکلتان حل خواهد شد.
ریچارد پیش از عمل جراحی پلاستیک به شدت از لحاظ روانی تحت فشار بود. او درباره حرف و حدیثهایی که مردم پشت سرش میگفتند ابراز ناراحتی کرده و نسبت به طرز دیدگاهشان ناراحت است. به همین علت ریچارد تصمیم گرفته بود در اماکن خلوت پرسه بزند تا کسی او را اذیت نکند. ریچارد چندین مرتبه زیر تیغ جراحی رفت و در نهایت پزشک معالجش به او پیشنهاد داد تا عمل پیوند صورت را انجام بدهد و ریچارد نیز این کار را انجام داد.
فرد اهدا کننده اعضای صورت به ریچارد، یک افسر پلیس بود که طی سانحهای دلخراش جانش را از دست داد. ریچارد در حال حاضر با خانواده این افسر رابطه نزدیکی پیدا کرده و از آنها بابت این رویکرد، قدردان است. او همیشه میگوید قهرمان واقعی داستان زندگیاش، خانواده این افسر پلیس هستند که باعث شدند او مجدد به زندگی طبیعی برگردد.
ریچارد به زندگی طبیعی خود بازگشته و از این بابت به شدت خشنود است. او میگوید: «هر روز وقتی به آینه اتاقم نگاه میکنم، چهره خودم را میبینم و دیگر اعصابم به هم نمیریزد که چرا چهرهام در این حد وحشتناک است. من دیگر مشکل جسمانی حادی در خود نمیبینم». ریچارد جمله زیبای دیگری نیز گفته که هر آدمی را میتواند به فکر فرو ببرد:
من همچنان هر روز با تماشای خودم در آینه، یاد خانوادههایی میفتم که حاضر هستند فرزند یا عزیز از دست رفتهشان را قربانی کنند تا به فرد دیگری، زندگی ببخشند.
خوشبختانه عمل پیوند صورت رفته رفته در کشورهای در حال توسعه نیز در حال باب شدن است. آنچه که اهمیت دارد، پیشرفت تکنولوژی و به دنبال آن دانش علم پزشکی است که این دو عامل، به موازات هم میتوانند بستر را برای گسترش این عمل جراحی در کشورهای گوناگون، بیشتر فراهم کنند. مردم نیز کم کم به ترس خود پایان داده و با پذیرش خطرِ عمل پیوند صورت، به این کار تن میدهند تا هم زندگی بهتری را تجربه کرده و هم اطرافیانشان با دید بهتری با آنها رابطه داشته باشند.