به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا؛ روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی نوشت: «وقتی زنگنه، وزیر نفت کابینه یازدهم، در همان روزهای اول وزارت با اشاره به برداشت قطر از میدان پارس جنوبی، سخنانی به این مضمون گفت که بهزودی قطریها درخواهند یافت چه اتفاقی افتاده است، یک روزنامهنگار اصولگرا - که میدانست نسبت برداشت ما و قطر از این میدان مشترک چقدر است - گفت اگر دولت بتواند این تراز را به برابری برساند، من در انتخابات دوازدهم، به روحانی رای خواهم داد. زنگنه با توجه به اخبار، به وعده خود عمل کرد اما دوست اصولگرای ما در انتخابات دوازدهم، عضو موثر ستاد یکی دیگر از نامزدهای محترم بود. اشکالی ندارد. شاید آن سخن را در باورناپذیری رسیدن ایران به پای قطر در برداشت از میدان مشترک گفته بود. خب، حق هم داشت، شرایط برای ما و قطر یکسان نبود اما با همه این نایکسانی، این مهم اتفاق افتاد؛ چنان که معاون اول رئیسجمهور، در نشست با هیاتمدیره خانههای مطبوعات کشور با افتخار از این موضوع یاد کرد و گفت: سال ۸۴ که دولت تحویل آقای احمدینژاد شد، برداشت ما و قطر، مشابه بود اما سال ۹۲ که آقای روحانی دولت را تحویل گرفت، برداشت ما ۲۸۰ میلیون متر مکعب گاز بود و قطریها ۵۵۰ میلیون متر مکعب برداشت میکردند که اگر هر متر مکعب را در ۲۰ سنت ضرب کنیم متوجه میشویم که چند دَه میلیارد دلار پول از جیب ملت ما به جیب دیگران رفته است.
دکتر جهانگیری در ادامه به تلاش دولت اشاره کرد و گفت: ظرف شش سال اخیر در برداشت از میادین مشترک به جایی رسیدهایم که امروز حدود ۵۶۰ میلیون مترمکعب گاز از این میادین برداشت میکنیم و انشاءالله تا پایان سال این میزان به بالای ۶۰۰ میلیون مترمکعب میرسد.
جهانگیری یک خبر مشابه دیگر هم داد. در میادین نفتی غرب کارون که عمدتا میادین مشترکی با کشور عراق است در سال ۱۳۹۲ روزانه ۷۰ هزار بشکه برداشت میکردیم اما امروز برداشت روزانه ما از این میدان نفتی ۳۵۰ هزار بشکه در روز است. سومین خبر او هم شنیدنی بود. تعداد روستاهایی که از ابتدای انقلاب تا پیش از سال ۱۳۹۲ گازرسانی به آنها انجام شده بود ۱۴ هزار روستا بود اما امروز این تعداد به حدود ۳۰ هزار روستا رسیده است. این هم در شرایطی است که چهار سال و نیم از این شش سال را با شدیدترین تحریمها مواجه بودیم و از درآمد سرشار نفتی مثل دوران احمدینژاد هم خبری نبود. برای این کار عظیم نیز به گفته جهانگیری اجازه استفاده از یک ریال از بودجه را نداشتیم بلکه مدیران بر اساس تجربه و دانششان و با رعایت صرفهجویی، تدبیری اتخاذ کردند که این مهم محقق شد.
فکر میکنم همین سه مسئله میتواند باعث شود که دولت را - با همه کمبودها و دشمنیها و رقابتها و کم گذاشتنها - دارای کارنامهای قابل دفاع بدانیم و این ضرورت را احساس کنیم که حتما باید برای ارتقای امید در جامعه بکوشیم چون با این مولفه میتوانیم از سنگلاخ مصائب به سلامت عبور کنیم. این را به خود و آنانی که خویش را بیش از همه به ولایت رهبر انقلاب، ملتزم میدانند یادآور میشوم که وقتی ایشان با اشراف کامل به اوضاع از امیدآفرینی سخن میگویند، نباید از ناامیدی گفت و برای ناامید کردن مردم از همه تریبونها و ظرفیتهای رسانهای بهره جست و چوب را لای چرخ دولت گذاشت که دشمن، دیگر چرخهایش را هدف گرفته است. انصاف حکم میکند که در کنار نقد و گفتن از کمبودها، از «بود»ها و «شد»ها هم سخن بگوئیم. این کلام روشن حضرت آیتالله خامنهای است در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی که «نکته آخر، ایجاد امید است. من جداً در این زمینه اصرار دارم. هم شما، هم اساتید و هم پیشروان حرکت علمی، نگذارید امیدی که به وجود آمده اختلال پیدا کند.»
جواب پرسش مقدر برخیها را هم باز به روشنی میدهند که «بعضیها فکر میکنند ما مشکلات را نمیدانیم! میدانیم مشکلات هست ولی موفقیتها را هم باید دید. وقتی دائم مرثیهخوانی میکنیم از مشکلات، امید در دل جوان، کمفروغ میشود.» شرایط امروز را هم چنین ترسیم میکنند که «کشور امروز بحمدالله حرکت مهمی را ادامه میدهد.»
وقتی کشور رو به آینده در حرکت است و کارها - با همه مشکلات - در حال انجام است چطور عدهای به خود اجازه میدهند به نام انقلابیگری، چوب لای چرخ دولت بگذارند و ناامیدی را در جامعه پمپاژ کنند؟ نمیخواهند کنار دولت بایستند برای گرهگشایی - که با یاد چنین کنند - نایستند و کمک نکنند اما دستشان به کارشکنی هم نباید برود. کاش مدعیان پرصدای انقلابیگری و آنانی که دایره انقلاب را به تعداد خود و رفقا، کوچک میبینند، در کردار و رفتار و گفتار خود تجدید نظر میکردند و این بیت صائب تبریزی را از لسان جان بخش رهبر انقلاب میشنیدند که:
چون وا نمیکنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست...»