پانزده سال گذشت و گردش چرخ دوباره سیرجان را میزبان جشنواره تئاتر استان کرد. اهالی تئاتر برگزاری جشنواره در سیرجان را در آن سالها جزو شیرینترین و ماندگارترین خاطرات جشنوارهای خود اعلام میکنند. در مرور آن روزگاران نامی خودنمایی میکند که سال بعد دیگر در میان ما نبود و جشنواره سال بعد در ماتم او به «یادوارهی محسن زیدآبادینژاد» تبدیل شد. پر جنب و جوشترین تئاتری آن سالها که با نشستن بر صندلی ریاست انجمن نمایش سیرجان به آن جایگاه و منزلتی بخشید و به فعالیتهای تئاتری نظم و نسقی داد که به کام بعضی خوش نمیآمد. البته او که به راحتی از حق خود میگذشت، برای تئاتر سرسخت بود. در آن سالها که هنوز بودجهی جشنواره امکان برگزاری آن را در هر جایی فراهم میآورد، همین سرسختی و تلاش باعث شد سیرجان دو سال پیاپی میزبان جشنوارهای شود که بیشترین زحماتش بر دوش خود محسن زیدآبادینژاد بود. اگر اینجا چندان مهری ندید اما مزد تلاشهایش را در اولین دوره تشکیل انجمن نمایش استان گرفت. اول آنکه مورد اعتماد جامعهی تئاتر استان قرار گرفت و دیگر آنکه 4 نفرِ دیگر اعضای هیئتمدیره او را به عنوان رییس انتخاب کردند تا اولین رییس انجمن نمایش استان باشد و زحمات جشنوارهای را بر دوش بکشد که در رمقی و رغبتی برای افتتاح آن در سفر نابههنگام محسن باقی نمانده بود.
آبانِ هر سال که به نیمهی خویش نزدیک میشود، یاد محسن زیدآبادینژاد و سفر نابههنگامش در دلمان بیدار میشود و هیچ باورمان نمیآید که چارده ساله شده است این داغ که هنوز تازه است. عمر آدمی چه شتابان در گذر است و ما چه آسان فرصتهایمان را از دست میدهیم. جشنواره بیش از هر چیز دیگری «دورهمی اهالی تئاتر» است. اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت/ باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود.
حیف است که این عیش از ره رسیده، به حرفهای بیهوده و جدلهای کودکانه منقص گردد. جامعهی تئاتر استان در خلال این سالها سفر تعدادی از اهالی خود را به سوگ نشسته است. شاید جشنواره مناسبترین فرصت برای دورهمی صمیمانه و گرامیداشت یاد و خاطره همهی آنان باشد. «یادشان زمزمهی نیمهشب مستان باد/ تا نگویند که از یاد فراموشانند.»